به گزارش ایکنا؛ نشست بررسی «آئین عاشورا به مثابه مسئله فرهنگی»، شنبه، ۲۸ مهرماه، با حضور محسن حساممظاهری، نعمتالله فاضلی و جبار رحمانی در محل پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
نعمتالله فاضلی، انسانشناس و دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این نشست گفت: با یک آئین عاشورا سروکار نداریم و هیچ وقت هم با یک آئین سروکار نداشتهایم، بلکه آئینهای مختلف در طول تاریخ شکل گرفته و ماهیت آن تکثر داشته است. فهم عاشورا به عنوان یک مسئله فرهنگی از فهم تکثرپذیری آن آغاز میشود. در گذشته این تکثر تحت تأثیر محیط زیست و اقلیم بود که در اقلیمهای مختلف آئینی متفاوت برای عاشورا شکل میگرفت. همچنین آئین عاشورا علاوه بر مسئله اقلیم، تحت تأثیر ساختارهای قومی و قبیلهای هم بود و به تناسب اینکه ساخت قبیله از نظر ساخت اجتماعی چگونه بود، روابط خونی چطور بود و در آن ساخت رابطه بین ایل و قبیله و تبار و طایفه و خانواده چگونه تعریف میشد، این آئین متناسب با آن تکثر و تنوع مییافت. همچنین آئین مورد نظر بستگی به این داشت که چه مجاورتهای سیاسی و جغرافیایی دارد، مثلاً با چه مذاهب و چه کشورهایی مقارن است. همواره این تنوع و تکثر به عنوان یک نوع مسئله مطرح بوده است. همه تمایل داشتند به این تصور چنگ بزنند که گویی یک واقعه و یک فهم است اما این آئین دائماً متکثر میشد. اتفاقی که در جهان معاصر رخ داده تغییر آن در بافت جدید است که تکثری جدید را پذیرفته و با تکثر کلاسیک که ناشی از اقلیم و قوم و قبیله بود تفاوت دارد و من از نظرگاه خود به توضیح برخی از سازوکارهای تکثر معاصر میپردازم.
سه مدل از آئین عاشورا در دوران پیشامعاصر
وی در ادامه گفت: با عاشوراهایی مواجهایم که سابقه تاریخی ندارد. در یک طبقهبندی تیپولوژی نظری سه نوع آئین عاشورا را از هم جدا میکنم. نخست اینکه آئین زیستشده عاشورا که شبیه بحثی است که «کییرکگور» مطرح میکند. خیلی نمیدانیم این مدل چیست و شاید هم همه کنشهای دینی و آئینی این گونه باشند، یعنی لحظهای که فرد به عنوان کنشگر در آئین شرکت میکند اتفاقاتی در ناخودآگاه، خودآگاه و مجموعه وجودش رخ میدهد که آن را تجربه میکند و شاید خود فرد هم نمیداند چیست. بعدها سعی میکنیم با یادآوری آن اتفاق درونی مواجه شویم که آن «آئین یادآوریشده» است و بخش زیادی از آنچه راجع به عاشورا میگوییم «عاشورای به یادآوردهشده» است. در دنیای مدرن شکل سومی به نام «آئین مشاهدهشده» به وجود آمده که از آئین تجربه شده و به یادآوردهشده هم فاصله میگیرد. در جهان معاصر شکاف عظیمی بین این سه عاشورا به وجود آمده است که در گذشته چنین وضعیتی نبود. در دوره پیشامعاصر عاشورا کمتر به یادآورده میشد و به ندرت مشاهده میشد، عاشورا تماماً به عنوان یک رخداد زندگی تلقی میشد. عاشورا به مثابه یک فضای زندگی بود، مگر ما زندگیمان را به یاد میآوریم؟ مثلاً هر روز صبحانه میخوریم و دیگر یاد آوردن آن برای ما موضوعیت ندارد! ممکن است روزی موضوعیت بیابد ولی در حال حاضر چنین نیست. عاشورا در گذشته زندگی میشد اما امروزه عاشورا دائماً به یادآورده میشود. آن مقداری از عاشورا که زندگی میشود بسیار کم است اما آن مقداری که به یادآورده میشود بسیار است. عاشورای مشاهدهشده و به یادآورده شده اشکال وسیعی پیدا کردهاند و از دل آن «عاشورای بازنماییشده» پدید آمده است. یک تعزیه در یوتیوب صدهاهزار بیننده دارد. این عاشورایی نیست که تجربهشده باشد، به یادآوردهشده هم نیست و از عاشورای مشاهدهشده کسی دیگر منشأ میگیرد یعنی تبدیل به نظام نشانهای جدید شده است. عکس و صوت و تکنولوژی در هم میآمیزند و در قاب جدیدی به نام یوتیوب، که از فیلم پورن تا فیلم مذهبی در آن وجود دارد، ارائه میشود. یعنی همنشینی نظام نشانههای متضاد که دنیای جدیدی است و عاشورای شماره چهارم را رقم میزند.
عاشورای چهارم در عصر جدید
فاضلی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: در این مدل جدید حادثههای کوچک و جرمهای اندک به وزنهای بزرگ بازنمایی تبدیل میشوند، یعنی یک اتفاق در یک شهر یا روستا تبدیل به یک بازنمایی میشود که برای همیشه در دسترس میماند. صدها هزار بار بازدید شده و تا چند قرن آینده هم بازدید خواهد شد. هر چه زمان میگذرد با یادآوری آن تجربه و حتی آنچه مشاهدهشده هم فاصله میگیرد. یعنی نه تنها از عاشورا به عنوان امر تاریخی فاصله میگیرد، حتی از آنچه به عنوان نمایش اجرا شده هم فاصله میگیرد. به تدریج به این سمت و سو میرویم که عاشورا اجرا میشود برای بازنماییها؛ حتی در کیفیت صحنهآرایی و اجرا ملاحظات بسیاری همچون ساختن یک فیلم لحاظ میشود. امروز در اجرا وفاداری به اصل موضوع وجود ندارد و شاید هم هیچ وقت چنین دغدغهای وجود نداشته است. مبنا زندگی بوده است که واقعیتی بوده که آئین بر آن استوار بود و نه واقعه کربلا؛ مسئله فرهنگی که در دنیای معاصر با آن مواجهایم چهار عاشورایی است که با آن مواجهایم. عاشورای بازنمایی شده روزبهروز پررنگتر میشود و با عاشوراهای پیش از خود در حال بیگانه شدن است. این عاشورا عامل تعیینکننده کیفیت برگزاری این آئین است. لذا عناصر نمایشی آئین بیشتر میشود و روزبهروز اهمیت بیشتری مییابد.
فاضلی در ادامه گفت: تحول ارزشی در جامعه رخ داده است. «اینگلهارت» میگوید که نیاز به نمایاندن خود و خودبیانگری به عنوان نیازی وجودی در حال توسعه است. اینکه فرد دیده شود و در کانون توجه قرار گیرد مثل تنفس کردن نیاز اساسی محسوب میشود. امروزه در تعریف آزادی میگویند یعنی فراهم کردن موقعیتهایی که امکان دیده شدن، شنیده شدن، خوانده شدن و فهمیده شدن برای همه فراهم شود. زمانی آندره مالرو گفته بود قرن بیست و یکمی در کار نخواهد بود مگر اینکه قرنی باشد که به طور سمبلیک هرکس یک ربع در دنیا دیده شود. اینگلهارت در بحث ارزشهای فرامادی میگوید خودبیانگری در رأس همه ارزشهای فرامادی است. عاشورای بازنماییشده به تحول ارزشی در زمینه خودبیانگری ارتباط دارد، یعنی امام حسین بازنمایی نمیشود بلکه خود آدمها بازنمایی میشوند! البته همیشه به اشکال گوناگونی همین بوده اما چیزی که اضافه شده تحول ارزشی به سمت خودبیانگری است.
این پژوهشگر تصریح کرد: به مواردی که در مراسم عاشورا جلب توجه میکرد دقت کردم. مثلاً هیئت یزد را که معروف شده بررسی کردم، فهمیدم از شش ماه قبل تکتک نوحهها تمرین میشود و با سختی بسیاری برای مراسم محرم آماده میشوند. برای من هم عجیب به نظر میرسید که چگونه شعر به این سختی را به این خوبی اجرا میکنند! آنچه در حسینیه نهایی میشود، اجازه فیلمبرداری مییابد و پخش میشود، باید بعد از بارها اجرا انجام پذیرد. در زنجان از کسی درباره وضعیت آئینهای عزاداری پرسیدم. گفت چندان مطلوب نیست و با یزد و تهران فاصله داریم چون تمرینمان خوب نیست، تیمهایمان خوب ساماندهی نمیشوند و ... یعنی نگاه آنها کاملاً به ارزش بازنمایی فردی و اجتماعی آئین معطوف شده است. در گذشته بازیگری در فضای آئینی مطرح نبود اما امروز برای دیده شدن چنین میکنند.
دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: عاشورای بازنماییشده خود بخشی از مسئله جهانیشدن است. جهانیشدن کلاسیک هم مطرح نیست بلکه جامعهشناسی معاصر مطرح است. همیشه ساختار اسطورهها به طور تاریخی پیوندهای جهانی با هم دارند اما آئین امروزی عاشورا، اجرا و بنیادهایش جهانی نیست. بعد از اجرا چون تبدیل به نظام نشانهای بصری میشود به سرعت قابل نقل و انتقال و جهانی میشود و در کانتکستهای دیگر معانی و تفسیرهای دیگر پیدا میکند. در این جهانی شدن فقط آئین نیشابور جهانی نمیشود بلکه آئینهای دیگر هم در نیشابور منعکس میشوند و نظامهای نشانهای تبادل با یکدیگر را آغاز میکنند و تحت تأثیر یکدیگر بر سیالیت آئین میافزایند. هیچ آئینی صلب نیست اما این مقدار سیالیت سابقه نداشته است چون در گذشته به تصویر و صوت متکی نبود. آئین عاشورا در نتیجه بازنمایاندهشدن جهانیتر میشود اما در عین حال قابلیت انتزاعی این آئین نیز کاهش پیدا میکند.
امر بصری و کاهش قدرت انتزاع
وی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار کرد: در گذشته همه آئینها تلاشی بود برای اینکه امری انتزاعی را انضمامی کنند. به تعبیری عینی کردن امر ذهنی و بیرونی کردن امر درونی را دنبال میکردند اما بیرونی کردن از نظر انضمامی بودن تابع این است که چه نظام رمزگانی دارد، مثلاً در گذشته کسی که زینبخوانی میکرد مرد بود. تماشاگران تعزیه باید این تخیل را پیدا میکردند که زینب را در بدن یک مرد تجسم و گریه کنند. در واقع تصویری وجود ندارد و صحنه است که انتزاع را برمیانگیزد. شما به خودت القا کردهای که او زینب است! حتی مثلاً «کَل حسنِ» روستای خود را باید امام حسین تصور کنند. خودم صحنهای را دیدم که در تعزیه حضرت علیاصغر(ع) مادران روستا صف کشیده بودند و فرزندان قنداقی خود را برای تبرک به دست امام حسینِ تعزیه میدادند. یعنی اوج انتزاع و این باور که آنها خود را در محضر امام حسین(ع) تصور میکنند. تصویر این قابلیت را ندارد، حتی بعضی میگویند تلویزیون هم فاجعهبار است چون تصویر خود را تحمیل میکند و شما بدون تمرکز و دقت ... اما اگر کتاب و رمان بخوانیم باید تخیل قوی و دقت داشته باشیم، باید از روی واژهها مفاهیم را تجسم و تصور کنیم. اتفاقی که در عاشورا میافتد این است که روزبهروز قدرت انتزاع آن کاهش مییابد، یعنی سهم مشارکت فعال آدمها کاهش مییابد. به تعبیر آقای ملکیان کل مناسک امروز با مشکلی بنیادین مواجه هستند. مناسک کارکرد هویتسازی دارند اما دنیای جدید دنبال زیست جهانوطنانه است و میخواهد فقط انسانیت، حقوق بشر و حقیقت جهانشمول وجود داشته باشد. دعوای خیلی بزرگ انسانشناسها درباره نسبیت فرهنگی و بحث پایان فرهنگ دوباره مطرح شده است.
فاضلی در پایان تصریح کرد: رسانه دارد از آئینها سرزمینزدایی میکند، آئینها به چیزهایی قابل تماشا تبدیل میشوند و شاید دنیا به عنوان سرگرمی به آن نگاه کند، مثلاً گاوبازی اسپانیاییها را به عنوان سرگرمی میبینیم و به ساموراییهای ژاپن و کابوهای آمریکایی تماشا میکنیم اما برای مردمان آن کشورها به معنای سرگرمی نیست، وجه تاریخی و هویتی دارد. واقعیت این است که ناظر بیرونی امروزه آن را به عنوان سرگرمی، اثر هنری یا در بهترین حالت آن را گفتوگوی فرهنگی میبیند، چون نظام رمزگانی جدید پررنگ شدن هویتها را نمیپذیرد و در این بازخوانی جدید است که مسئله عاشورا خود را از نو به شکل دیگری آشکار میکند. به نظر من در دو دهه آینده از قابلیت هویتسازی این آئین کاسته میشود و این یکی از وجوه آئین عاشورا به مثابه مسئله فرهنگی است.
در ادامه این نشست، جبار رحمانی، پژوهشگر جامعهشناسی و عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم در این نشست اظهار کرد: نخست باید بگویم که عاشورا را نه یک مسئله فرهنگی که یک پدیده فرهنگی میدانم و عواملی را به عنوان عوامل تحول آئینهای عزاداری در دوران جدید بیان میکنم.
وی افزود: اولین مقطعی که آئینهای عزاداری دچار تغییر شد، دوران مشروطه است که جامعه ایرانی با موجی از تحولات مواجه شد، دوره ای که با سرگردانی عزاداری مواجه شدیم چون عزاداری همیشه به شکل سنتی کار میکرد و در دوره مشروطه بود که با یک موقعیت جدید و جنبش اجتماعی فکری و فرهنگی جدید مواجه شدیم، لذا باید تغییر مختصات میداد، به همین خاطر در آن دوره میبینیم که شاهان از یک طرف حمایت میکنند، در سفارت انگلستان هم عزاداری برگزار میشود و ... اینجا بود که باعث شد عزاداری دچار سردرگمی و به راحتی دست به دست شود، در ان دوره روشنفکران حمله شدیدی به عزاداری داشتند از این جهت که آن را مانع آگاهیبخشی به مردم میدانستند و به نوعی انفعال سیاسی محسوب میکردند. اینجا عزاداری دچاری شوکی شبیه زلزله شد و یک حیرانی در موقعیتیابی عزاداری برای جامعه جدید ایرانی پدید آمد.
رحمانی ادامه داد: مقطع دوم، دوره حکومت پهلوی اول بود که مصاف آشکار عزاداری و حکومت بود، برخلاف رویههای پیشین، حکومت با سنتهای عزاداری مقابله میکند هرچند در ابتدا به عنوان ابزار استفاده شد اما بعد به شدت سرکوب شد و اینجا به نظرم نطفه مبارزه سیاسی معاصر در عزاداریها تکوین مییابد. نوعی کینه نسبت به حکومت شکل میگیرد و این بعدها خود را نشان میدهد. اینجاست که عزاداری، دلالتهای سیاسی و مبارزاتی خود را پیدا میکند، به گونهای که عزاداریها از دوره پهلوی اول، عملاً دچار تحول و رفورمی در خود میشود. عامل سوم را دوره مهاجرت و شهرنشینیهایی میدانم که از دوران پهلوی آغاز و تا اصلاحات ارضی هم ادامه پیدا کرد، یعنی فورمهای روستایی عزاداری و اشکال سنتی که همبستگی خاصی داشتند، دچار فروپاشی شدند و فورمهای جدید عزاداری ظهور پیدا کردند از جمله پدیده هیئتها که نوظهور بود. از دهه دوم 1300 است که چیزی به نام هیئت در جامعه ایرانی پیدا میشود، قبل از آن دستهروی و تکیه داشتیم اما هیئت شکل نوظهوری است که از همین دوره پهلوی اول آغاز میشود.
این پژوهشگر اظهار کرد: مقطع سوم، دوران اصلاحات ارضی، توسعه شتابان بعد آن و در سرانجام انقلاب اسلامی است. در این دوره انقلاب مهاجرتی رخ داد و مهاجرت به شهرهای بزرگ بسیار توسعه یافت، کم کم هم جنبش انقلابی که وجه مذهبی آن برجسته بود شکل گرفت، به عبارتی نطفه سیاسی در عصر پهلوی اول که سیاسیشدن عزاداری بود به مبارزهای علنی در عصر پهلوی دوم منجر شد. شاه، مصداق یزید شد و آن جاست که ساختار نظم نمادین سیاسی از منظر جامعه شیعی مبارز، فرو میپاشد. عزاداری به یک سنت مبارزاتی تبدیل میشود. نکته دیگر جنگ ایران و عراق است که مفهوم شهادت در عاشورا خیلی برجسته میشود و یک منبع فرهنگی برای توجیه وضعیت جنگی تبدیل میشود لذا عزاداری کارکردی نوین پیدا میکند که در تاریخ ایران کمتر سابقه داشت.
رحمانی تصریح کرد: عامل دیگر هم مربوط به بعد از اتمام جنگ است که جامعه آرمانخواه به جامعه واقعی تبدیل شد، فشاری بین آرمانخواهی و واقعیتبینی شکل میگیرد اینجاست که قشر برگشته از جنگ هم دنبال آرمان های خود هستند. در این دوره ارزشهای مادی فزونی مییابد و فشار روانی بر نیروهای مذهبی و انقلابی میشود و شابد بتوان گفت عزاداریها وجه تخدیری و توجیهکننده پیدا میکنند. عزاداری وجه مشروعیتبخشی به منابع جدید ثروت و قدرت هم پیدا میکند. حلقههای جدید خود را در هیئات عزاداری خود را بازتولید میکنند و نوکیسهها شروع میکنند به نظم دادن و تأسیس مراکز مذهبی که یک نوع به منابع خود مشروعیتبخشی کنند به ویژه هیئتهایی که روابط سیاسی برجستهتری دارند. یعنی دلالت حفظ منابع و دلالت تطهیر ثروت؛ ضمن اینکه بالاخره همه اینها دیندار هم بودند، از خلال کارکردهای فرعی قطعا دینداری خود را هم تولید و هم کارکردهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن را دنبال میکردند. نقطه عطف بعدی هم تحول جمعیتشناختی ایران است که جامعه جدیدی را در دهه 70 و 80 برساخت، مثلاً مداحی پاپ از همین نسل سر برآورد و فورمهای جدیدی از عزاداری و هیئت شکل گرفت. ما با انبوهی از تولد هیئتها در این دوره مواجهایم که آسیبشناسی مربوط به آن هم در ذیل آن شکل گرفت.
عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم یادآور شد: نکته بعدی به علم و نهادهای علمی مربوط است از جمله مدرسه و دانشگاه؛ یعنی نهضت سوادآموزی و آموزش عالی همگانی باعث شد جامعه با پارادایم علمی مواجه شود و با جهان اسطوره ای عزاداری تضادهایی پیدا کرد، تعارض محتوایی بین عقلانیت نوین علمی و عزاداری به وجود آمد از جمله اینکه روشنفکران در دهه 70 شروع به بازخوانی عاشورا با رویکردی جدید کردند ضمن اینکه خودشان هم سعی میکنند سنتی از عزاداری روشنفکرانه را رقم بزنند که البته پا نمیگیرد. عامل نهم تحول مفهوم خانوار در ایران است، از دهه 50 به بعد افزایش جمعیت داشتیم اما بعد خانواده در ایران کوچکتر شده است، این تحول جهان اجتماعی خانواده و روابط تقلیل یافته خود را در عزاداریها هم نشان میدهد.
رحمانی در پایان گفت: تا اینجا تحولات داخلی بود، اما یک تحولاتی در تکنولوژیها و امکانات جدید پدید آمده که توانسته است هجوم گسترده ای از مداحیهای جدید را ایجاد کند. ترکیب عجیبی از نور و امکانات صوتی نوین جلسات بسیار بزرگ با نورپردازی عظیم برای عاشورا ایجاد شده که نیازمند ارزانشدن تکنولوژی هم بود. در دوران جدید همچنین عزاداری مجازی را هم شاهدیم که شخص از منزل عزاداری را مشاهده و با آن ارتباط برقرار میکند، خود رسانهها هم تولید محتوای آئینی دارند، یک تحولات بینالمللی هم رخ داد، از جمله اینکه صدام حذف شد و عراق از منطقه ممنوعه به منطقه قابل دسترس تبدیل شد، زیارت عتبات افزایش یافت و ما با «تشیعِ پس از صدام» مواجه شدیم.
گزارش از مجتبی اصغری
انتهای پیام