نام «رحیم قربانی» چند سالی است که در کنار دیدارهای فعالان قرآنی با خانواده شهدای قرآنی، در بزرگترین گروه تواشیح کشور نیز شنیده میشود؛ گروهی که در مدت کوتاه فعالیت خود افتخارات فراوانی در زمینه تواشیح کسب کرده است.
این مدیر قرآنی را اغلب با نقدهای تندی که به وضعیت موجود و سیاستهای حاکم بر فعالیتهای قرآنی کشور وارد میداند میشناسیم؛ نقدهایی که از هر تریبونی برای بیان آنها استفاده کرده و به نظر میرسد همچنان هم ادامهدار باشد، چراکه بوی تغییراتی که نشان دهد اوضاع رو به بهبود است به مشام نمیرسد؛ لذا این مدیر قرآنی میتواند همچنان برای بیان نقدهای خود برنامهریزی داشته باشد.
هر قدر که نقدهای رحیم قربانی به وضعیت فعالیتهای قرآنی جدی و قابل توجه و تأمل بوده است، به همان اندازه نیز در مدیریت خود نوآور و در خدمت اصلاح امور بوده است؛ او هرجا که ورود داشته دستاورد جدیدی به یادگار گذاشته است.
راهاندازی مرکز قرآن و عترت وزارت بهداشت و سازمان قرآن و عترت بسیج تهران بزرگ، عضویت در هیئت مؤسس گروه قرآن، عترت و سلامت فرهنگستان علوم پزشکی، راهاندازی همایش سورههای سرخ و ... تنها بخشی از فعالیتهای این مدیر قرآنی بوده است.
او طی روزهای گذشته با حضور در استودیو مبین خبرگزاری ایکنا، به نقد عملکرد مدیران قرآنی کشورمان از ابتدای انقلاب تاکنون پرداخت. قربانی در بخش اول صحبتهای خود بر این موضوع تأکید کرد که اگر مدیران قرآنی دست از فعالیت بکشند و هیچ فعالیتی انجام ندهند، نه تنها هیچ اتفاقی نخواهد افتاد، بلکه ممکن است وضعیت بهتر شود. او اعتقاد دارد که مدیران و فعالان قرآنی اگر میخواهند فرهنگ قرآنی توسعه پیدا کند، باید شیوه ارتباط خود با قرآن را تغییر دهند.
قربانی اعتقاد دارد که اگر بودجه از دستور کار شورای توسعه فرهنگ قرآنی حذف شود، این شورا کارآیی خود را از دست میدهد و دیگر شاهد جمع شدن قرآنیها در این شورا نخواهیم بود. بخش اول گفتوگوی این مدیر همیشه منتقد قرآنی با خبرنگار ایکنا در ادامه آمده است.
جناب قربانی آیا صحیح است که بین مدیران تقسیمبندی قرآنی و غیر قرآنی انجام شود و چنین تعریفی را ارائه دهیم؟
اعتقاد دارم از آنجا که انقلاب اسلامی برگرفته از قرآن بوده، تمام مسئولان و دستاندرکاران قاعدتاً باید هم انقلابی و هم قرآنی باشند. در نظام مقدس جمهوری اسلامی نباید یک نفر را به عنوان مدیر قرآنی و یک نفر را به عنوان مدیر غیرقرآنی تعریف کنیم. در واقع این تقسیمبندی مانند این است که بخواهیم یک شبکه تلویزیونی را صرفاً برای قرآن تعریف کنیم و سایر شبکهها هیچ کاری به برنامهها و فعالیت های قرآنی نداشته باشند.
بر همین اساس باید از دو زاویه به این نگاه کنیم. زوایه اول اینکه تمام مدیران و مسئولان نظام اسلامی باید قرآنی باشند. زاویه دیگر اینکه یک سری کارهای تخصصی هست که قاعدتاً مدیران متخصص قرآنی نیاز دارد.
یعنی تفاوتی بین مدیریت یک نهاد قرآنی با یک نهاد غیرفعال در عرصه قرآنی وجود ندارد و به طور کلی همه این مدیران باید قرآنی باشند؟
اگر نظام اسلامی براساس تعالیم اسلامی و قرآنی پیش برود، هیچ تفاوتی وجود ندارد و تمام مدیران کشور اعم از مدیران دستگاههای قرآنی و دستگاههای عمومی باید قرآنشناس باشند. شما به هر وزارتخانه و نهاد و سازمانی نگاه کنید مسئول اصلی فعالیتها و امور قرآنی آن دستگاه باید بالاترین شخص باشد. حالا اگر آن مدیر میخواهد به صورت تخصصیتر به فعالیتها بپردازد و امور اجرایی را انجام دهد، میتواند بخشی از کارها را به یک متخصص واگذار کند. در کشور بالاترین شخص به فضل الهی فردی انقلابی و قرآنی هستند، ایشان همه ساله در دیدارها و فرمایشات مختلفی که دارند استراتژی کار را اعلام میکنند. مدیران کشور نیز به تأسی از ایشان باید پاسخگو به امور قرآنی باشند.
تعریف شما از مدیر قرآنی چیست؟ در واقع، به نظر شما یک مدیر باید چه ویژگیهایی داشته باشد که بتوان او را قرآنی خطاب کرد؟
مهمترین ویژگی مدیر قرآنی عامل بودن به قرآن کریم است. در آیات زیادی آمده است که هر پیامبری در زمان بعثت، خود را اولین مؤمن یا اولین مسلم در مورد آنچه خداوند ارسال فرموده معرفی کرده است. مدیر قرآنی نیز به همین صورت است. یک مدیر در درجه اول باید به آنچه در کتاب الهی نوشته شده ایمان و اعتقاد قلبی و یقینی داشته باشد و اولین نفر هم در ایمان و هم در عمل باشیم.
بر همین اساس سایر خصوصیات را هم کسب کرد. روحیاتی که خود آیات قرآن هم به آن اشاره کرده است، مانند از خودگذشتگی، ایثار، پشتکار، خستگی ناپذیری، تحمل ناملایمات و سختیها، صبر و استقامت. همه اینها مقولههایی است که برای یک مدیر قرآنی میتوان متصور بود.
مهمترین شاخصهای مدیر قرآنی کداماند؛ به عامل بودن به قرآن اشاره کردید. اگر فقط این شاخص مد نظر باشد، شاید تعداد بسیار معدودی این ویژگی را داشته باشند. این طور نیست؟
چندین سال پیش شاید بیش از یک دهه قبل و زمانی که هنوز شورای توسعه فرهنگی شکل نگرفته بود، با همکاری کمیته قرآن شورای عالی انقلاب فرهنگی تحقیقی بین 8 هزار دانشجوی تهران و 2 هزار دانشجوی تبریزی انجام گرفت. در آن تحقیق 15 مانع انس با قرآن معرفی شد. جالب است مهمترین مانع که بیش از 70 درصد به آن پاسخ داده بودند دستاندرکاران امور قرآنی بودند. این نشان میدهد که تمام رفتار و اعمال و حرفها و عامل به قرآن بودن یا نبودن یک مدیر زیر ذرهبین است.
یعنی باید براساس وصیت امام علی(ع) مردم را نه در حرف که با عمل دعوت کنیم. اگر این اتفاق بیفتد میتواند اثرگذار باشد. بنابراین مهمترین شاخص همین بحث عامل بودن به قرآن است که به اعتقاد من در این زمینه ایرادات بسیار زیادی به ما وارد است.
اگر بخواهید شفافتر در مورد این موضوع صحبت کنید ممنون خواهم شد که در ابتدا توضیح دهید این ایرادات چیست و یا چه دستگاههایی بیشتر این ایرادات را دارند. همچنین به نظر شما مدیریت همه امور جاری اعم از نهادهای قرآنی و غیرقرآنی کشور غیرقرآنی است یا فقط مدیریت حوزههای غیرقرآنی؟
همان طور که گفتم من اعتقاد دارم که نظام سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، مدیریتی و تمام چیزهایی که متصور است باید مدیریت قرآنی داشته باشد و برگرفته از تعالیم قرآنی باشد، چرا که انقلاب ما یک انقلاب قرآنی بوده است.
اگر به جامعه و نهادها و دستگاهها نگاه کنیم، این سؤال پیش میآید که آیا اقتصاد ما قرآنی است؟ آیا مدیریتهای ما قرآنی است؟ آیا آموزش و پرورش و آموزش عالی ما قرآنی است؟ فکر میکنم بعد از 40 سال نظام ما باید در مدیریتهای مختلف بازنگری کند و پایه و اساس باید محکم و براساس افکار و عقاید بنیانگذار جمهوری اسلامی باشد که انقلاب نشئت گرفته از آن بوده و تغییرناپذیر است.
به مرور افرادی پای کار آمدند که از جهت شاخصهای قرآنی با آن افکار و عقاید فاصله داشتند. همین فاصله باعث شد تا رفتهرفته از سبک زندگی و مدیریت قرآنی فاصله گرفته شود. در حال حاضر نیز وضعیت به گونهای شده است که امور قرآنی را حتی یک فرد غیر قرآنی هم میتواند تولیت کند؛ انگار فقط داشتن تجربه مدیریت کافی است.
یعنی شما بر این باورید که اگر معیارهای قرآنی در دیگر بخشها برای انتخاب مدیر وجود ندارد، حداقل در عرصه فعالیتهای قرآنی شاخصهای بسیار بیشتری مدنظر قرار گیرد و فیلترهای بیشتری وجود داشته باشد تا هر مدیری نتواند از آن عبور کند و مدیریت امور قرآنی را در دست بگیرد؟
بحث فیلتر و این قبیل مسائل نیست. بحث من پایهای و اساسی است. من میگویم شرط اصلی مدیریت در کشور باید مدیریت قرآنی باشد. یعنی براساس بینش قرآنی افراد انتخاب شوند. سیره پیامبر(ص) و ائمه(ع) را نگاه کنیم ببینیم چه بوده است. سیره پیامبر(ص) اینگونه بوده که در انتخاب مدیر در درجه اول ارتباط آن شخص با قرآن را محک میزدند و در جنگها پرچم را به دست کسانی میدادند که در وهله اول حافظ قرآن باشند. باید تعریف کنیم که آیا آن کار قرآنی که الان مدنظر ما هست همان است که زمان پیامبر بوده یا تفاوت کرده است.
شاید این سالها بیشتر از اینکه بر روی شخصیت قرآنی داشتن کار کنیم بر روی لفظ کار شده و به این عرصه ورود داشتهایم. قاعدتاً زمانی که یک مدیر ارتباط درستی با قرآن داشته باشد و براساس آموزههایی که از قرآن داریم عمل کند، آن فرد بهترین مدیر خواهد بود و از جهت علمی، اقتصادی و ... که مدنظر است بالاترین سطح را خواهد داشت. پس اشکال در ما مدیران است که آن آموزههایی را که باید داشته باشیم نداریم و به خوبی نیاموختهایم.
آیا باید تمام تقصیرها را متوجه مدیریت بدانیم و مسائل دیگر را نادیده بگیریم؟ عرصه مدیریت قرآنی هیچ عملکرد قابل دفاعی نداشته و آیا فقط مانع ارتقا و توسعه فرهنگ قرآنی مدیران است؟
بسیاری از این موارد را به خود مدیران قرآنی و در وهله اول خودم وارد میدانم. برخی مواقع به این فکر میکنم که اگر زمانی مدیران قرآنی هیچ کدام هیچ کاری انجام ندهند شاید کارها بهتر انجام بگیرد.
بنابراین در درجه اول باید خودمان را بازنگری کنیم. باید ببینیم که آیا در عالیترین سطح ارتباط با قرآن قرار داریم یا خیر و اگر اینگونه نیست، نوع ارتباط ما با قرآن باید تغییر کند. باید ببینیم چه میزان اعمال و رفتار و ارتباطات ما براساس و پایه قرآن است. اگر کارها بر این اساس انجام شود، بسیاری از مسائل برطرف خواهد شد. این وضعیت چه برای مدیران و چه برای قاریان و حافظان و ... وجود دارد. روایات مختلفی داریم که حتی یک آیه توانسته است میزان زیادی تغییرو تحول ایجاد کند، در صورتی که ما هنوز هیچ تغییر و تحولی ندیدهایم. باید نگاه کنیم و ببینیم چرا اینگونه شده و نسبت ما با قرآن به چه صورت بوده است که وضعیت به این شکل درآمده است.
اگر به فعالیتهای قرآنی در زمان انقلاب و دفاع مقدس و ارتباطی که رزمندگان با قرآن داشتند نگاه کنید، متوجه تغییرها خواهید شد. از خودمان سؤال کنیم نگاه شهدا و نگاه آن دوران به قرآن چگونه بود. آیا هیچ انتظاری داشتند که در قبال قرآن کار کنند و آیا معیشت و درآمد آنها از طریق قرآن بوده است؟ آن چیزی که من به یاد دارم این است که آن دوران همه خالصانه زندگی خودشان را برای قرآن میگذاشتند و ذرهای هم چشمداشت نداشتند.
الان این روحیه کجاست و ما از کجا سر درآوردهایم؟ در حال حاضر هر کدام از ما چه میزان حاضر هستیم از اموال خودمان را برای قرآن خرج کنیم؟ قاعدتاً اگر برویم لایههای مختلف عرصههای قرآنی از مدیریت گرفته تا فعالان این عرصه را جستوجو کنیم، مشاهده میکنیم که با ایدهآلها بسیار فاصله داریم.
چه چیزی باعث شده است که طی کمتر دو سه دهه که از سالهای دفاع مقدس گذشته از روحیه قرآنیهای آن دوره به وضعیت فعلی برسیم؟
نتوانستهایم ارزشهای آن زمان را خوب به نسل جدید منتقل کنیم. اگر این اتفاق رخ میداد، وضع بسیار بهتر میشد. اینها باعث شده که در وضعیت فعلی قرار بگیریم. بسیاری از عاشقان قرآن دوست دارند قرآن تلاوت یا استماع کنند، اما این شرایط سختی که خود مدیران و دستگاهها و نهادهای قرآنی باعث شدهاند، مانع از آن می شود. الان مسجدی که اهالی آن عاشق قرآن هستد و میخواهند تلاوت خوب را بشنوند، باید هزینه زیادی را بپردازند. قاعدتاً این کار را سخت میکند و برای عبور از این وضعیت باید به ایدهآلهایی که داشتهایم بازگردیم.
ملاحظه بسیار زیاد شده است. برخی از تشکیلاتی که درست شده خودشان چارچوبهایی درست کردهاند که از پایه و اساس به این قضیه مشروعیت بخشیده است.
حتی مسابقات نیز به همین صورت است. آن زمان رقابتهای قرآنی به صورت ویژهای اجرا میشد و صفا و صمیمیت ویژهای بین استادان، قاریان و ... وجود داشت. به مرور که این روند استمرار پیدا کرد، اگر هر سال پله به پله به عقب بازگردیم مشاهده میکنیم که از اهداف دورتر شدهایم.
حال این سؤال مطرح میشود که اگر بخواهیم به آن دوره برگردیم باید چه کار کنیم. آیا باید یک دستگاه حرکت خاصی را انجام دهد؟ یا باید اتفاق و انقلابی درونی در بین فعالان قرآنی انجام شود تا از این وضعیت خارج شویم. باید چه کار کرد؟
همه ما برای انجام فعالیتهای قرآنی منتظر ایجاد تشکیلات و دستگاهها و نهادها و شوراها هستیم، مادامی که این انتظار وجود داشته باشد، کارها پیش نخواهد رفت. از سال 1388 شورای توسعه فرهنگ قرآنی ایجاد شده است. اغلب دستگاهها و نهادهای قرآنی عضو این شورا هستند. سؤال این است که از آن سال تاکنون این شورا تا چه میزان توانسته است وضعیت فعالیتهای قرآنی را بهبود ببخشد؟ شاید از لحاظ بنیادی کارهای خوبی را انجام داده و مطالعات ویژهای انجام شده باشد اما واقعیت این است که اکثراً در این جلسات با دید خاصی دور هم جمع میشوند.
زمانی که تقسیم بودجه قرآنی مطرح میشود اکثر اعضا بدون هیچ غایبی در بالاترین سطح حضور مییابند اما بعد از پایان یافتن مباحث بودجهای، از حضور آن اعضا خبری نخواهد بود. اعتقاد دارم اگر روزی بودجه قرآنی از شورا حذف شود این شورا کارآیی خود را از دست خواهد داد و انگیزهای برای گرد هم جمع شدن قرآنیها باقی نمیماند.
برداشت من از صحبتهای شما این است که این جلسات و جمع شدنها کمترین انگیزههای قرآنی را دارد. نظر شما هم همین است؟
از نیتها خبر ندارم و نمیتوانم بگویم با هدف قرآنی جمع نشدهاند، اما مطمئنم در هدف قرآنی آنها ناخالصی وجود دارد و قاعدتاً اگر خالصانه بود، طی حدود 9 سال فعالیت، تحول ویژهای باید در کشور اتفاق میافتاد و شاید به بالاتر از آرمانهایی که اوایل انقلاب داشتیم هم میرسیدیم. بنابراین به نظر میرسد که باید در شورا بازنگری شود؛ شورا زمان زیادی داشته تا خود را نشان دهد.
البته اینکه شورای توسعه را بدون هیچ دستاوردی بدانیم شاید چندان به واقعیت نزدیک نباشد. درست است که فعالیتها را به سمت و سویی خاص که تماماً به بودجه تحقق منشور وابسته شده سوق داده، اما به نظر میرسد دستاوردهایی هم داشته است؛ نظر شما در این زمینه چیست؟
البته این بحث زوایای مختلفی دارد؛ شاید از جهت هماهنگی، تقسیم کار و مسائلی از این دست به جاهای مطلوبی رسیده باشد اما آن حلقه مفقودهای که همه امور اجرایی را با هم هماهنگ و پیگیری و ابلاغ کند، کم دارد. من زمانی مسئولیت قرآنی بسیج کشور را داشتم به طور رسمی در عالیترین سطح به شورای توسعه نامه زده شد که بسیج این آمادگی را دارد با 50 درصد بودجهای که در شورا وجود دارد به تمامی تعهداتی که شورا در یک سال اعلام کرده است عمل کند.
ما این موضوع را کارشناسی کرده بودیم و حتی امکان عملی شدن آن کمتر از 50 درصد بودجه یک سال شورای توسعه هم وجود داشت. وقتی این را اعلام کردیم آنها به توانایی های بسیج اذعان کردند اما اعلام کردند که باید ملاحظات دستگاههای دیگر نیز مورد توجه قرار گیرد.
وقتی سیستم قرآنی ما با آن روحیه انقلابی و تلاشهای شبانهروزی فاصله گرفته و فعالان آن عرصه به یک سری افراد اداری تبدیل شدهاند و به فعالیت قرآنی به عنوان یک شغل نگاه میکنند، مشخص است که نتیجه چیزی بهتر از این نمیشود.
برای فعالان عرصه قرآنی این دغدغه وجود ندارد که نباید یک روز را بدون هیچ کار مفیدی از دست بدهند. بسیاری از نهادها دید اداری پیدا کردهاند. به این خاطر در طول سال آنچنان شور و احساسی که باید دیده شود، دیده نمیشود. اگر بودجه باشد کار میکنند و اگر هم نباشد کار نمیکنند. در صورتی که برای یک مدیر قرآنی نباید اینها اهمیت داشته باشد و بود و نبود بودجه تأثیری بر فعالیت سازمان متبوع نداشته باشد.
بسیاری اعتقاد دارند که با چنین وضعیتی که در جامعه قرآنی شکل گرفته است، بهبود وضعیت ممکن نیست یا اگر هم باشد به سختی ممکن خواهد بود. به اعتقاد شما با چنین روند و وضعیتی که وجود دارد، رسیدن به وضعیت تقریباً آرمانی که اوایل انقلاب و در زمان دفاع مقدس حاکم بود امکانپذیر است؟
بله، امکانپذیر است. با ظرفیت ویژه و عظیم مردمی که وجود دارد میتوان به ایدهآل رسید. وجود نهادهای مردمی و اعتقاد به قرآن در همه ارکان جامعه، با وجود تمام اختلافات، این امید را هنوز زنده نگه داشته که میتوان به وضعیت آرمانی رسید و البته رسیدن یا نرسیدن به خود ما بستگی دارد.
ادامه دارد ...
جامعه قرآنی کشور به چنین روحیاتی برای تحول نیاز دارد