به گزارش خبرنگار ایکنا؛ رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر حوزه ادبیات آئینی در یادداشتی کارنامه شعر فاطمی را بررسی کرده و معتقد است؛ کاستیهایی در این زمینه وجود دارد که باید تلاش بیشتری برای به کمال رساندن آن کرد.
بیهیچ شکی کارنامه شعر آیینی و فاطمی روزگار ما از آثار فاخر، عمیق و ارجمند بیبهره نیست. بدیهی است در طول چهل سال گذشته شاعران روشن اندیش دین آگاه، برگهای بسیار زرینی بر این صحیفه پرافتخار و باشکوه افزودهاند که قابل ستایش و تقدیر است. اما از آنجا که سقف انتظار و توقع جامعه دینی ما از شعر و شاعران آیینی، همترازی با قلههای سر به فلک کشیدهای همچون فردوسی، ناصرخسرو، سنایی، عطار، مولانا، حافظ و سعدی است، وضع «موجود» را با آرمان «موعود» میسنجند و از این منظر در این کارنامه کاستیهایی میبینند که تذکر و یادآوری این کاستیها ما را به تلاش بیشتر برای به کمال رساندن آن کمک میکند.
به اذعان بیشتر کارشناسان و پژوهشگران، این گونه ادبی برای رسیدن به کمال همچنان نیازمند پالایش و پیرایش محتوایی و مضمونی است که نباید از روی مصلحتسنجی از این دقیقه غافل بود. یادمان نرود که صیانت و پاسداری از این میراث گرانسنگ معنوی، رسالتی است که بر دوش یکایک ما سنگینی میکند.
از منظر اسلام و قرآن، شاعر آیینی اصیل کسی است که شعرش حاصل جمع «تعهد ادبی» و «تعهد دینی و انسانی» باشد. تعهد ادبی یعنی «چگونه گفتن»، یعنی صورت، ساختار و تکنیک. «تعهد دینی و انسانی» نیز یعنی در کنار چگونه گفتن، به «چه گفتن» بها دادن. یعنی شعرمان محصول تلفیق هنرمندانه «فرم و محتوا» و آمیزهای مقبول از «چگونه گفتن» و «چه گفتن» باشد. یعنی ساختار، تکنیک و مؤلفههای زیباشناختی را در خدمت و استخدام مضمون و محتوای فاخر و ارجمند در آوردن. یعنی به شعر به چشم هدف «غایی و نهایی» نگاه نکردن، بلکه از هنر شعر به عنوان وسیلهای برای ابلاغ پیامهای انسانی و اخلاقی بهره گرفتن.
متأسفانه بعضی از شاعران روز و روزگار ما به فریب دلبرانگی کلام، رسالت انسانی و اجتماعی خویش را از یاد بردهاند و برای دلربایی از خلق روزگار، در مکتب شاعری «ساحری» آموخته و در شعر فقط و فقط به دنبال مشاطهگری و بزک کردن کلماتاند. از همین رو تنها دغدغه این گروه از شاعران، کسب مهارت در «آداب دلبری» و آموختن رمز و راز «چگونه گفتن» است، نه اندیشیدن به ادب و آداب «چه گفتن» که محصول و دستاورد «تعهد انسانی و اجتماعی» است. حال آن که گوهر و جوهر شعر «تعهد و رسالت» است.
دکتر شفیعی کدکنی در کتاب ارزشمند «با چراغ و آینه» در مقالهای با عنوان «معجزه پروین» بر تعریف غلطی که از شعر در ذهن و زبان بعضی از شبه روشنفکران جامعه ما نقش بسته است، خط بطلان میکشد و با تأکید بر شعر پروین اعتصامی به بازتعریف شعر پرداخته و میگوید:
«این نقدها و نظریهها، از موضع مجاز و استعاره و بر روی هم صوَر خیال شعر را بررسی میکنند و مرز «شعر» و «ناشعر» را در حضور یا غیبت «بیان تصویری» و بیشتر استعاره، میبینند. براساس این نظریهها اگر کلماتی از نوع «موج، دریا، خیزاب، طوفان، گرداب و آنچه به آب و دریا مرتبط شده» با «نماز و قبله و زیارت و دعا و توبه و آنچه به عبادت مرتبط است»، درهم ریخته شود و برحسب تصادف، جملاتی از آن به وجود آید که:
الف) نماز موج به سوی قبله گرداب است.
ب) طوفان به زیارت ساحل میرود.
این عبارات تصادفی، شعر است و شعر ناب است؛ ولی:
مادر موسی چو موسی را به نیل
درفکند از گفته رب جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت: کای فرزند خُرد بیگناه
گر فراموشت کند لطف خدای.
چون رهی زین کشتی بیناخدای؟
تا آخر این منظومه درخشان بیهمتا، شعر نیست، نظم است! چون شاعر قبلاً اینها را اندیشیده و شعر با اندیشه در تعارض است؛ جایی که اندیشه حضور داشته باشد، شعر غایب است. شعری که گوینده به موضوع آن از قبل اندیشیده باشد، شعر نیست، نظم است.»
اولویت اول شعر فاطمی نیز به باور بعضی از شاعران که نگاهشان به شعر مثل نگاه به یک کالای لوکس و تجملی است، و شعر را تنها محملی برای تولید التذاد ادبی و هنری میدانند، مؤلفههای جمالی و زیباشناختی است. در ذهن و زبان این گروه قلیل از شاعران، مضمون، تفکر و اندیشه در شعر یا محلی از اعراب ندارد و یا در مراتب بعدی اهمیت قرار میگیرد. اینان برای خود بُتی از زبان تراشیدهاند و بر این باور پای میفشارند که حاکم مطلق سرزمین شعر «زبان» است، از همین رو تمام نبوغ و توانمندیهای شاعر باید در خدمت خداوندگار خودساختهای به نام زبان باشد ولاغیر! از همین رو، در مسند شعر و شاعری، به جای «دلیری»، به دنبال دلبری، و به جای «روشنگری» به دنبال سخنوری و صنعتگریاند. یعنی به فرم و صورت شعر بیش از مضمون و سیرت آن میاندیشند، و همین صورتگری و صورتپرستی آنان را از درونه و باطن، و جان و جهان شعر اصیل پارسی که «بیدارگری» و «حکمت» است، غافل میکند، تا بدانجا که گاهی بر توهمات و تخیلات مالیخولیایی و روانپریشانه خویش نیز نام شعر میگذارند.
این واقعیتی غیرقابل انکار است که بعضی از شعرهای فاطمی – با وجود دلبرانگیهای صوری و ساختاری - مضامین سست و غیر ارجمندی دارند، مضامینی که به تحریف، خرافه و گزافه آلوده است، و به نوعی وهن خاندان رسالت محسوب میشود، ریشه این آفت نیز چیزی جز این نیست که امروز ما به جای پرداختن به «تحلیل» بیشتر به «تجلیل» بزرگان دین مشغولیم.
برای پی بردن به درستی این ادعا کافیست به بازخوانی مجموعه اشعاری بپردازیم که «پیشانی نوشت» آیینی دارند، ولی سرشت و سرنوشت آیینی، نه! «موضوع» آیینی دارند، ولی «موضع آیینی»، نه! بنابراین گزاره درستتر آن است که بگوییم شعر فاطمی، محصول پیوند اندیشه و تفکر با تصویر و تخیل است، ولی در بند تخیل نیست، زیباست، ولی زیبامدار نیست.
جان کلام آن که شاعر فاطمی پیش و بیش از آن که به دنبال جلوهفروشی و مشاطهگری باشد، زیبایی را در خدمت تعهد و پردهبرداری هنرمندانه از سیمای روحانی و فضایل انسانی بانوی کوثر میخواهد. امید آن که با همت بلند دغدغهمندان و پیشکسوتان دینآگاه این عرصه، شاهد فرا رسیدن روزی باشیم که شعر آیینی و فاطمی از منزل جمال به قاف کمال صعود کند و به جایگاه شایسته و بایسته خود در جامعه دست یابد. ان شاءالله.
انتهای پیام