سیدرضا صالحی امیری، رئیس کمیته ملی المپیک، که سابقه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیریت کتابخانه ملی را در کارنامه کاری خود دارد، در حوزه مسائل اجتماعی ایران نیز پژوهشها و تألیفات فراوانی انجام داده است؛ وی معتقد است که فلسفه انقلاب اسلامی در اندیشه امام خمینی(ره) ساخت انسان و توسعه انسانی یا تحول اجتماعی در بستر توسعه انسانی است و از این منظر اندیشه امام(ره)، چه قبل انقلاب و چه در آغاز انقلاب اسلامی تا زمان رحلت، مبتنی بر اصل ساخت انسان است.
فرصتی دست داد تا به مناسبت فرارسیدن چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و به منظور تبیین دستاوردها و آسیبشناسی این دوره با صالحی امیری گفتوگو کنیم که متن آن به شرح ذیل است:
ایکنا ــ اگر بخواهیم به آرمانهای کلان انقلاب اسلامی اشاره کنیم، میتوان به استقلال، آزادی، عدالت و اخلاق اشاره کرد. در این مسیر چهل ساله بزرگترین و بهترین دستاورد نظام جمهوری اسلامی چه بوده است؟
ــ ابتدا ایام مبارک دهه فجر و چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب را به ملت ایران تبریک میگویم. برای شروع سخن اگر بخواهیم در یک جمله یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی را بیان کنیم، رویش نهاد جهاددانشگاهی است که به اعتقاد من یکی از دستاوردهای مثبت انقلاب اسلامی است که هم در سطح ملی و هم در سطح فراملی از افتخارات نظام اسلامی است.
اما در پاسخ به سؤال شما باید گفت که اگر بخواهیم سطح تحلیل را به اندیشه امام(ره) ببریم، نوع نگرش و نتیجهگیری سادهتر و روانتر خواهد بود. فلسفه انقلاب اسلامی در اندیشه امام خمینی(ره) ساخت انسان و توسعه انسانی یا تحول اجتماعی در بستر توسعه انسانی است و از این منظر اندیشه امام(ره)، چه قبل انقلاب و چه در آغاز انقلاب اسلامی تا زمان رحلت، مبتنی بر اصل ساخت انسان است. آنچه در تمام صحیفه و کلام امام(ره) مشاهده میشود، ساخت انسان بافضیلت، بامعرفت، بااخلاق و توسعهیافته است که نتیجه ساخت انسانها به ساخت اجتماع منجر میشد. از این زاویه هر ایده، اندیشه و نگرشی که در مقابل تفکر ساخت انسان است از تفکر امام(ره) به دور است.
نکته دوم این است که اساساً انقلاب اسلامی فراز و فرودهای زیادی داشته است. انقلاب اسلامی خاستگاهی نظری داشت؛ توسعه به مفهوم عام اهمیت داشت که در رأس آن توسعه انسانی، اخلاقی و معرفتی یا همان آرمانگرایی است و از آن به مدینه فاضله نام میبریم که انسان از چنگال منیت، مادیت، زر و زور و تزویر خارج شود و وارد فضای جدید انسانی شود و زیست فرهنگی در جامعه شکل بگیرد. در چنین جامعهای انسانها احساس خوبی به همدیگر خواهند داشت و احساس همدلی و همگرایی وجود خواهد داشت. در جامعه دارای زیست فرهنگی، انسانها در برابر هم دردمند هستند. وقتی کرمانشاه میلرزد، جامعه میلرزد و هر انسانی به جای اینکه به دنبال منافع خود باشد به دنبال منافع دیگران است. در زیست فرهنگی جامعه قابل تحمل شکل میگیرد، زیرا انسانها در این جامعه با همدیگر گفتوگو میکنند و در برابر هم مدارا دارند و معیارهای تبادل و تعامل در حوزه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع مبتنی بر اصول اخلاقی است. در یک کلام محور اندیشه امام(ره) ساخت انسان فرهنگی و جامعه مبتنی بر زیست فرهنگی است.
ایکنا ــ به عقیده شما بر پایه همین نگاه و اندیشه انسانمحور امام(ره)، نمیتوان راه اصلاح درونی نظام را ساختاری و به تبع آن تغییر ساختار نظام (ریاستی به پارلمانی) دانست و باید اصلاح درونی را معطوف به اصلاح کارگزار یا انسان کرد؟
ــ اصلاً نگاه مثبتی به رویکرد تغییر ساختار ندارم. به دلیل اینکه ساختار، لباس و یک عامل عرضی و ثانوی است، اما در حقیقت توسعه و تحول انسانی، فلسفه اصلی انقلاب اسلامی است. به اعتقاد من چالش امروز جامعه ما «انسان زمانه خود بودن» است. در جامعه متحولی زندگی میکنیم. تغییر و تحول اصل ثابت جامعه ماست. سرعت، حجم، گستره، شدت و عمق تغییرات در جامعه بسیار وسیع است و نسل جدیدی با نیازها، مطالبات و نگاههای جدید رویش کرده و ما نسل اول و دوم انقلاب باید توانایی و ظرفیت درک نسل جدید و مدیریت این فضا را داشته باشیم.
بنابراین معتقدم که در فضای فعلی بیشترین نیاز به جای بحث ساختار، مدیریت شکافهاست. برخی از این شکافها اقتصادی و بر اثر فقر و حاشیهنشینی است. بخش دیگر شکافها اجتماعی است که به طور عمده ناشی از آسیبهای اجتماعی است و امروز حجم زیادی از این نوع آسیبها را تحمل میکنیم. سطح سوم، آسیبهای فرهنگی است و جامعه در حال فاصله گرفتن از کانونهای ارزشی است و این باید ترمیم شود. سطح آخر هم شکاف نسلی است و باید بین نسل جدید و قدیم رابطه وثیقی برقرار شود که در غیر این صورت این شکاف به گسل و گسست تبدیل خواهد شد.
امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند یک الگوی فرهنگی برای ایجاد بستری جدید برای نسلی جدید هستیم تا بتواند با تحولات انطباق پیدا کند و در عین حال این تحول منجر به ساختارشکنی، رادیکالیزم و هنجارشکنی نشود. مهم این است که این تغییرات در بستری شکل بگیرد که بتواند به اهداف انقلاب اسلامی نزدیک شود.
ایکنا ــ یکی از راهکارهای امام(ره) برای پر کردن شکاف بین نخبگان و حاکمان و مردم و حاکمان، وارد کردن ادبیات جدیدی با عنوان خادم و مخدوم بود که در این ادبیات مردم صاحب نظام بودند و ادبیات ارباب ـ رعیتی زمان شاه را از بین میبرد. چه شد که این فاصلهها بعد از مدتی افزایش پیدا کرد؟
ــ در مبانی نظری انقلاب اسلامی و اندیشه امام(ره) منشأ قدرت خداست و مرجع قدرت مردم هستند. به تعبیر یک اندیشمند غربی «ملت بهسان فیل و دولت بهسان مورچه». در اندیشه امام(ره) هم این نگاه وجود دارد و همه قدرت و هویت را در مردم تعریف میکنند که بحثی طولانی است و اینجا به آن نمیپردازم.
انقلاب اسلامی چند مرحله گفتمانی را طی کرده است؛ یک مرحله، دهه اول بود که ارزشهای رسمی و غیررسمی با هم انطباق داشت که در دوره حیات امام(ه) بود و مفاهیمی مانند جهاد، جنگ، خون و شهادت برجسته بود. در مرحله دوم، با تحولاتی که به لحاظ مدرن شدن و نوسازی اقتصادی شکل گرفت، جامعه ایران دستخوش تغییراتی شد. آنچه امروز بیش از هر چیزی مهم است این است که این اصل اصالت پیدا کند که شأن هر مسئولی فقط در گرو خدمت به مردم است. مسئولان باید بدانند که هیچ شأنی جز خدمت به مردم ندارند. اگر این گفتمان حاکم شود، انقلاب اسلامی به مسیر خودش ادامه خواهد داد، اما اگر این گفتمان حاکم نشود، انقلاب اسلامی قلب خواهد شد و تغییر ماهیت خواهد داد.
البته مردمگرایی با ادبیات پوپولیستی کاملاً فاصله دارد. متأسفانه پس از انقلاب اسلامی، بین مردمگرایی و پوپولیسم اغتشاش مفهومی ایجاد شد. پوپولیسم به معنای ایجاد موج است که درونش نوعی فریبکاری برای کسب مقاصد سیاسی وجود دارد، اما وقتی از مردمگرایی صحبت میشود، به این معناست که مسئول در نظام اسلامی هیچ شأنی جز خدمت به مردم نداشته و ندارد. از این منظر هر ایده، قانون، سیاست و هدفی باید در جهت منافع جمعی تعریف شود و آنجا که منافع فردی جایگزین منافع جمعی میشود، انحراف از اهداف انقلاب اسلامی است که البته این هم راهکار دارد. نمیتوان امروز در یک ساختار بزرگ 80 میلیونی با ادبیات توصیهای و شفاهی مسائل کشور را حل کرد. لذا نیازمند برنامه کلان جامعی یا استراتژیک هستیم. برنامه استراتژیک برنامهای کلاننگر، جامعنگر و آیندهنگر است.
انقلاب اسلامی امروز برای تداوم حیات خودش نیازمند الگوی استراتژیکی است که در آن الگو آینده کشور در حوزههای مختلف کاملاً تصویر میشود و همه قوانین، اهداف، برنامهها، سیاستها، منابع و نیروی انسانی در جهت دسترسی به آن اهداف اصلی مشخص میشود، اما چنانچه دچار روزمرگی شویم، به این معنا که ندانیم افق ما در کجاست و چگونگی دستیابی به آن نیز روشن نباشد، دچار مشکل خواهیم شد. البته کاملاً مخالف این هستم که فقط از آرمانها صحبت شود. به اعتقاد من افقی را باید تعریف کرد که دستیافتنی باشد و در عین حال برای آن طرحهای عملیاتی تعریف شود که بتوان گام به گام به آن نزدیک شد.
اگر از من بپرسید امام(ره) امروز حیات داشت، چه اندیشهای را دنبال میکرد؟ باز به سخن اول خودم تأکید میکنم که امام(ره) امروز هم به دنبال ساخت انسان بود.
ایکنا ــ درباره صحبت جنابعالی مبنی بر شکاف نسلی، عدهای معتقدند که نسل جدید از ارزشهای انقلاب فاصله گرفته و عدهای دیگر دلیل آن را در انتقال نادرست ارزشها از سوی نسل قدیم و سخن گفتن با نسل جدید نه به زبان او، که زبان استدلالی و عقلانی است، بلکه با زبان حماسی، عاطفی و احساسی میدانند. شما در این باره چه عقیدهای دارید؟
ــ این مفهوم متأسفانه به شکل بدی تفسیر شده است؛ نسل جدید از ارزشهای بنیادی انقلاب فاصله نگرفته است. نسل جدید تغییرات مناسکی کرده، اما دچار بحران معرفتی نیست. آمار و شاخصها نشان میدهد که بیشاز 99 درصد نسل جوان به وحدانیت و 98 درصد به معاد و ارزشهای بنیادی اعتقاد دارد و دلیل و نشانههای آن را میتوانید در راهپیمایی اربعین، عاشورا و ماه رمضان مشاهده کنید. در واقع، معرفت در جامعه موج میزند، اما در عین حال تغییرات مناسکی در این نسل رخ داده است. این نیازمند واکاوی است که آیا از سطح به عمق برویم یا از عمق به سطح؟ اگر بنیانهای فعالیتهای فرهنگی را از جمله در جهاددانشگاهی بر روی توسعه معرفتی جامعه قرار دهیم، این مشکل تغییر مناسکی هم حل خواهد شد، اما اگر تمام توان و انرژی نهادهای فرهنگی در حوزه مناسک صرف شود، عملاً از حوزه معرفت فاصله خواهیم گرفت.
گفتوگو از مهدی مخبری
انتهای پیام