«ماجرا نیمروز ۲: رد خون»، جدیدترین ساخته امیرحسین مهدویان، در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر نتوانست آنگونه که انتظار میرفت در کسب سیمرغ موفق باشد و فقط توانست دو سیمرغ در بخش فنی دریافت کند. این فیلم سینمایی به یکی از اتفاقات مهم این سرزمین میپردازد که تابهحال به آن پرداخته نشده است. در رد خون عملیات مرصاد روایت میشود؛ هرچند موضوع اصلی به روابط آدمها در دو جبهه خیر و شر مربوط میشود، اما تا حدودی این عملیات هم نشان داده میشود.
مهدویان در قسمت نخست «ماجرای نیمروز» اتفاقات سازمان مجاهدین خلق (منافقان) را روایت کرد. با این تفاوت که در فیلم اول وقایع درونی سازمان تصویر نمیشود و فیلم از نگاه نیروهای امنیتی و اطلاعاتی روایت میشود، اما در فیلم دوم وقایع درونی سازمان بیان میشود و روابط حاکم در سازمان مورد توجه قرار میگیرد. در این اثر مهدویان برخلاف بسیاری از فیلمهای رایج در این حوزه، نگاه مطلقاً سیاهی به اعضای سازمان ندارد، بلکه آنها را واکاوی میکند و به شکلی واقعی نشان میدهد. نکته جالب اینجاست که برخی از اعضای سازمان به شکل قربانی نشان داده میشوند؛ افرادی که فریب خوردهاند و در مقابل هموطنانشان ایستادهاند.
رد خون بیانگر جسارت مهدویان برای نمایش برخی تصاویر است؛ برای مثال بخشهایی از سخنان مسعود رجوی، سرکرده گروهک منافقان، در فیلم آمده است که با فکتهایی از سخن امام حسین(ع) گره خورده است و اعضای سازمان را برای جنگ علیه جمهوری اسلامی ترغیب میکند. این رویکرد بیانگر ظرفیت سینمای ایران است که به موضوعاتی از این دست میپردازد.
اما در بخش دیگر قصه آدمهایی روایت میشود که در قسمت نخست هم حضور داشتند. صادق و کمال با بازی جواد عزتی و هادی حجازیفر بعد از ۷ سال که قصه میگذرد نشان داده میشوند؛ آدمهایی که با همان ایدئولوژی رفتار میکنند و عملکردشان هم در مقایسه با گذشته تفاوتی نکرده است؛ هرچند شخصیت صادق کمی تلختر تصویر میشود و کمال هم بیحوصلهتر از گذشته است، اما نکته جالب به پایانبندی فیلم مربوط میشود که بسیار جسورانه و زیباست. در صحنه پایانی وقتی کمال اسلحه خود را زمین میگذارد و از نگاه دوربین خارج میشود این نکته به تماشاگر القا میشود که او دریافته زمان عملیات مسلحانه گذشته و باید راه جدیدی را برای پیشرفت کشور پیش گیرد و تنهایی صادق در صحنه پایانی به خوبی نمایش داده میشود.مهدویان در پلان پایانی صحنه بارش باران را از بالا نشان میدهد و صادق که تنها روی نیمکتی نشسته است، اینکه چرا کارگردان خواسته در این صحنه بارش باران را نمایش دهد یک دلیل دارد و آن هم اینکه تنها باران رحمت الهی میتواند رد خون را پاک کند. این گونه اشارات در سایر بخشهای فیلم هم مشاهده میشود، برای مثال در جبهه مخالف وقتی کلاس روانشناسی اعضای سازمان نشان داده میشود روایتگر عجز و ناتوانی اعضای سازمان بهخصوص زنان هستیم که هریک به دلیلی درگیر سازمان شدهاند. برای مثال شخصیتی که بهنوش طباطبایی ایفاگر نقش آن است وقتی اسیر عراقیها میشود فقط برای دیدن فرزندش حاضر است وارد سازمان شود و سایر افراد هم دلایلی از این دست دارند.
درباره رد خون دو دیدگاه در بین اهالی رسانه رایج است. دسته اول، این فیلم را اثری جسورانه میدانند که با ساختار زیبای سینمایی به موضوعی حساس ورود کرده است. گروه دوم، با وجود اعتراف به ساختار زیبای سینمایی فیلم را اثری سفارشی دانسته و آن را اثری پروپاگاندا میدانند، طبیعی است که در هر کشوری ایدئولوژیهای نظام حاکم تبیین شود. در هالیوود هم فیلمهای بسیاری تولید میشوند که موضوعشان سیاسی است. در این تولیدات نقدهای فراوانی نیز مطرح میشود، اما نهایتاً آرمانهای آمریکا تبلیغ میشود.اگر بتوانیم آرمانهای خود را به شکلی زیبا و سینمایی تصویر کنیم، گامی رو به جلو برداشتهایم.این اثر از پارامترهای فنی خوبی برخوردار است. مهدویان فیلمسازی است که مخالفان آثارش هم به توانایی تکنیکی او معترفاند. برای همین طبیعی است این سینماگر جوان در چهارمین کار سینمایی خود به پختگی برسد و توان هدایت گروه بزرگی را داشته باشد. برای نمونه صحنههایی که در آن نیروهای سازمان در تنگهای گرفتار میشوند و از سوی نیروهای نظامی ایران محاصره شدهاند از اتفاقات خیرهکننده فیلم است. به همین دلیل هم بحق سیمرغ بلورین بهترین جلوههای ویژه به این فیلم داده شد. درباره میزانسن و دکوپاژ رد خون هم باید نمرهای بسیار بالا به کارگردان داد به ویژه در پر کردن صحنهها هیچ کاستیای به چشم نمیخورد، حتی در جزئیات هم مهدویان میزانسن بسیاری برای این اثر چیده است و البته باید ذکر شود که بازنمایی دهه شصت در سینمای امروز بسیار دشوار است.
در زمینه ایفای نقش بازیگران باید گفت جواد عزتی و هادی حجازیفر همان نقش ماجرای نیمروز را به کمی تغییر ایفا میکنند، اما بازی بهنوش طباطبایی به واقع قابل تأمل است و بحق او کاندیدای دریافت سیمرغ شد. دیگر نقشها هم نکته چندان قابل توجهی ندارد. محسن کیایی هم یک بازی تکراری در این اثر ارائه کرده است. بحث دیگر به فیلمنامه مربوط میشود. نگارش چنین سناریویی، که در آن وقایع تاریخی روایت شود کاری بسیار دشوار است، به ویژه پرداختن به چنین موضوعی که شاهدان عینی آن فراوانند، زیرا هر تماشاگری بنا به دیدگاه خود به این اتفاق نگریسته و آن را قضاوت میکند و حسین ترابنژاد و ابراهیم امینی توانستهاند گرههای خوبی را به داستان ایجاد کنند، به ویژه این اثر سینمایی با پایانبندی درخشانی به اتمام میرسد.فیلمبرداری، صدابرداری و موسیقی این اثر هم از دیگر امتیازات فیلم است. تنها کاستی این اثر به تدوین آن بازمیگردد که به نظرم برای اکران عمومی باید مورد بازنگری قرار گیرد. این فیلم با استقبال خوب مردمی مواجه شد و آرای مردمی جشنواره بیانگر این اقبال عمومی است و به همین جهت میتوان گفت که این فیلم در اکران عمومی هم با استقبال مردم مواجه خواهد شد.
به قلم؛ داوود کنشلو
انتهای پیام