به گزارش
ایکنا از خراسان رضوی، صاحبان تفاسیر شیعه در آیات مختلفی از قرآن به ابعاد و شرایط تغییر سرنوشت انسان اشاره کردهاند، بخشی از این تفاسیر در قسمت زیر ارائه میشود.
سوره نجم آیه 39
«و اينكه براى انسان بهرهاى جز سعى و كوشش او نيست».
تفسير الميزان
هيچ انسانى هيچ چيزى را به ملكيت واقعى مالك نيست، تا اثر آن ملكيت كه يا خير است يا شر يا نفع است يا ضرر عايدش شود، مگر آن عملى را كه كرده و جد و جهدى كه نموده، تنها آن را داراست، و اما آنچه ديگران كردهاند اثر خير يا شرش عايد انسان نمیشود.
تفسير مجمعالبيان
و اگر عملى انجام نداده باشند هيچگاه استحقاق پاداش يا مجازاتى نخواهد يافت.
تفسير نمونه
بهره انسان كارى است كه انجام داده، بلكه مىفرمايد تلاشى است كه از او حاصل شده است، اشاره به اينكه مهم تلاش و كوشش است هر چند انسان احياناً به مقصد و مقصودش نرسد كه اگر نيتش خير باشد خدا پاداش خير به او مىدهد، چرا كه او خريدار نيتها و ارادههاست، نه فقط كارهاى انجام شده.
سوره رعد آیه11
«براى انسان، مأمورانى است كه پى در پى، از پيش رو، و از پشت سرش او را از فرمان خدا [حوادث غير حتمى] حفظ مىكنند؛ (امّا) خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمىدهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند! و هنگامى كه خدا اراده سويى به قومى (بخاطر اعمالشان) كند، هيچ چيز مانع آن نخواهد شد؛ و جز خدا، سرپرستى نخواهند داشت!» (11)
تفسير نمونه
براى انسان مأمورانى است كه پى در پى از پيش رو، و پشت سر او قرار مىگيرند و او را از حوادث حفظ مىكنند اما براى اينكه كسى اشتباه نكند كه اين حفظ و نگاهبانى بىقيد و شرط است و انسان مىتواند خود را به پرتگاهها بيفكند و دست به هر ندانم كارى بزند و يا مرتكب هر گونه گناهى كه مستوجب مجازات و عذاب است بشود و باز انتظار داشته باشد كه خدا و مأموران او حافظ وى باشند اضافه مىكند كه: «خداوند سرنوشت هيچ قوم و ملتى را تغيير نمىدهد مگر اينكه آنها تغييراتى در خود ايجاد كنند».
تفسير الميزان
داوند چنين حكم رانده و حكمش را حتمى كرده كه نعمتها و موهبتهايى كه به انسان مىدهد مربوط به حالات نفسانى خود انسان باشد، كه اگر آن حالات موافق با فطرتش جريان يافت آن نعمتها و موهبتها هم جريان داشته باشد، مثلاً اگر مردمى بخاطر استقامت فطرتشان به خدا ايمان آورده و عمل صالح كردند، به دنبال آن نعمتهاى دنيا و آخرت بسويشان سرازير شود.
تفسير مجمعالبيان
خداوند نعمت و خوشى قومى را تغيير نمىدهد، جز اينكه آنها تغيير روش و روحيه دهند و دست از طاعت حق برداشته، بعصيان و بى بند و بارى گرايند و دست ستم بر سر يكديگر گشايند.
ابنعباس گويد: هرگاه خداوند بقومى نعمتى ببخشد و آنها سپاسگزارى كنند، خداوند بر نعمت ايشان مىافزايد و هنگامى كه كفران نعمت كنند، نعمت را از آنها سلب میكند.
اميرالمؤمنين على(ع) در اشاره به همين معنى مىفرمايد:
«اذا اقبلت عليكم اطراف النعم فلا تنفروا اقصاها بقلة الشكر: هرگاه نعمتهاى خداوند به شما روى آورد، با كمىِ شكر نعمتها را از خود دور میسازيد».
«وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ: هر گاه خداوند عذاب قومى را بر اثر بدى كردارشان، اراده كند، براى آن قوم مدافعى نيست. برخى گويند: يعنى هر گاه خداوند اراده كند كه قومى دچار بلا شوند، هيچ قدرتى نمىتواند بلاى خداوند را از ايشان دور گرداند». آیه 53 انفال
تفسير مجمعالبيان
ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ يَكُ مُغَيِّراً نِعْمَةً أَنْعَمَها عَلى قَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ: آنها از اين جهت، گرفتار عذاب شدند كه خداوند نعمتى را كه بقومى بخشيده است، از آنها بر نمىگيرد، مگر اينكه حالات پسنديده خود را به حالاتى ناپسند تبديل كنند و بجاى اطاعت، به معصيت و كفران نعمت، روى آورند. گاهى هم خداوند نعمتى را از بندگان خود سلب مىكند نه بمنظور كيفر، بلكه بمنظور مصالح امتحانى.
تنها نعمت خود را بمنظور انتقام و مجازات، از كسانى سلب مىكند كه مستحق انتقام باشند.
تفسير الميزان
عقابى كه خداوند معاقبين را با آن عذاب مىكند هميشه به دنبال نعمت الهىاى است كه خداوند قبل از آن عقاب ارزانى داشته، به اين طريق كه نعمت را برداشته عذاب را به جايش مىگذارد و هيچ نعمتى از نعمتهاى الهى به نقمت و عذاب مبدل نمىشود مگر بعد از تبدل محلش كه همان نفوس انسانى است، پس نعمتى كه خداوند آن را بر قومى ارزانى داشته وقتى به آن قوم افاضه مىشود كه در نفوسشان استعداد آن را پيدا كنند و وقتى از ايشان سلب گشته و مبدل به نقمت و عقاب مىشود كه استعداد درونيشان را از دست داده و نفوسشان مستعد عقاب شده باشد.
تفسير نمونه
به تعبير ديگر فيض رحمت خدا بيكران و عمومى و همگانى است ولى به تناسب شايستگىها و لياقتها به مردم مىرسد در ابتدا خدا نعمتهاى مادى و معنوى خويش را شامل حال اقوام مىكند، چنانچه نعمتهاى الهى را و سيلهاى براى تكامل خويش ساختند و از آن در مسير حق مدد گرفتند، و شكر آن را كه همان استفاده صحيح است بجا آوردند، نعمتش را پايدار بلكه افزون مىسازد اما هنگامى كه اين مواهب و سيلهاى براى طغيان و سركشى و ظلم و بيدادگرى و تبعيض و ناسپاسى و غرور و آلودگى گردد در اين هنگام نعمتها را مىگيرد و يا آن را تبديل به بلا و مصيبت مىكند، بنا بر اين دگرگونیها همواره از ناحيه ما است و گرنه مواهب الهى زوالناپذير است.
منابع
ترجمه تفسير الميزان ج19 75
ترجمه تفسير مجمعالبيان ج23 410
تفسير نمونه ج22 550
تفسير نمونه ج10 141
ترجمه تفسير الميزان ج11 423
ترجمه تفسير مجمعالبيان ج13 28
ترجمه تفسير مجمعالبيان ج10 242
ترجمه تفسير الميزان ج9 132
تفسير نمونه ج7 207
انتهای پیام