به گزارش خبرنگار ایکنا؛ مراسم نکوداشت «سیداحمد فردید»، امروز، 28 بهمنماه، با حضور جمعی از اندیشمندان علاقهمند در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
رضا سلیمانحشمت، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، دبیر علمی این مراسم بیان کرد: سیداحمد فردید در یزد به دنیا آمد و معروف به فیلسوف شفاهی بود. تحصیلاتی در یزد داشت، سپس به تهران آمد و در دارالفنون درس خواند و بعد نیز به دارالمعلمین رفت. سپس به سوربن رفت و از 1326 تا 1333 در فرانسه و دو سال نیز در آلمان سپری کرد. پس از بازگشت به ایران نیز در دانشکده الهیات و ادبیات دانشگاه تهران مشغول به کار شد و چند دوره نیز موفق شد که شاگران و بزرگانی را تربیت کند.
وی در ادامه افزود: ایشان در وضع اصطلاحات نیز تاثیر زیادی داشت. همچنین تاثیر او در شعر و شاعری و سینمای مستند نیز بر کسی پوشیده نیست. در فلسفه، علوم اجتماعی و روانشناسی نیز کتب مهمی داشته است. بسیاری از مطالب سخنرانی سیدمحمد خاتمی در مورد گفتوگوی تمدن را نیز ایشان تنظیم کرده بود. لذا در همه این حوزهها اثر داشت و آگاهی عمیقی نیز از فلسفه و فرهنگ غربی داشت.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: در سال 1323 در مجله سخن، سه مقاله با عنوان «از کانت تا هایدگر» نوشت. با هایدگر نیز در آن زمان آشنا بود. در آنجا نیز علاقه ایشان به حکمت و سنت اسلامی روشن است. او از ابتدا شروع کرده و از آلبرت کبیر اسم برده و همچنین از کلمات حکمای اسلام مانند ابوعلی سینا نیز استفاده کرده است.
سلیمانحشمت در ادامه افزود: مرحوم فردید آراء خاصی داشت، یکی از آنها غربزدگی است که بعد از بازگشت به ایران آن را بسط داد. البته کتاب غربزدگی جلال آل احمد نیز که در مقدمه آن نوشته مطالب خود را از فردید گرفته، بیشتر شناخته شده است. مرحوم فردید، متفکری است در میانه سلب و ایجاب. البته میانه نه اینکه وسط باشد بلکه به معنای تردد و رفت و برگشت بین سلب و ایجاب است. ایشان این حالت را همواره داشته است.
رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی، به عنوان دیگر سخنران این مراسم بیان کرد: اصولاً با شیوع مراسم بزرگداشت و ... موافق نیستم. با همگانی شدن مراسم تجلیل نیز موافقتی ندارم و این را نشانه خوبی نمیبینم، اما این مجلس متفاوت است و خوب شد که این مراسم در این خانه یعنی موسسه حکمت و فلسفه برگزار شد.
این استاد برجسته فلسفه در ادامه بیان کرد: در مورد آراء و فلسفه ایشان عرضی ندارم، برای اینکه دوستانم اینها را توضیح میدهند و من اگر شروع کنم شاید نتوانم حق مطلب را ادا کنم. همچنین در اینجا باید اشاره کنم که تذکر حرف دیگری است و همه ما لازم است که اگر تذکری به ذهنمان میرسد، بگوییم و من نیز نکاتی را تذکر میدهم نه اینکه نصحیت کنم.
داوری اردکانی تصریح کرد: نظر آزاد است، هرکسی حق دارد با هرکسی مخالف باشد. فلسفه که وحی نیست. مردم میتوانند با هر فلسفهای مخالف باشند، اما نمیدانم سرنوشت جامعه ما چه شده که بحث فلسفی نیز به دشمنی کشیده میشود. یعنی دیگر مخالفت نیست، نقد هم نیست، بلکه دشمنی است. این دشمنی نیز به شخص کشیده میشود، یعنی سخن رها میشود و شخص هدف قرار میگیرد. شخص هدف ملامت و تهمت قرار میگیرد. متأسفانه تعبیراتی در این اواخر شده است که آدم را به حیرت وادار میکند.
رئیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی در ادامه افزود: یکی از عیوب ما که همه ما باید توجه کنیم، این است که من میروم چند کتاب فلسفه میخوانم و یاد میگیرم و این برای من عادت فکری میشود و آن وقت هر فکری را با آن قیاس میکنم و اگر در این میزان نگنجید، بنابراین آن فرد مجرم است.
وی تصریح کرد: این یعنی مخالف من مجرم میشود. در گروه فلسفه ما یکی از اساتید، هیچ سر و کاری با دکتر فردید نداشت، به درس ایشان نیز اگر الزامی نبود نمیرفت، اما احترام میگذاشت و پشت سر ایشان نیز یک کلمه بد نمیگفت و مخالفتی هم نداشت. میدانستیم که سنخ فکری اینها رابطهای ندارد، اما رفتارشان اینچنین بود که بیاحترامی صورت نمیگرفت. بنابراین من نظرم این است که قدری در مورد خود فکر کنیم که این حقی که آوردهایم از کجا آوردهایم؟
داوری اردکانی تصریح کرد: ما در زمانهای هستیم که آزادی است و همه حق مخالفت دارند، اما تهمت زدن و بد گفتن و حکم کردن، اینها نشانه بدی است. من صاحب این کار را ملامت نمیکنم، اما حرف من بدتر از ملامت است. این نوعی خودبینی از روی جهل مرکب است. من چه حقی دارم کسی را که نمیپسندم، به او توهین کنم؟ چه کسی این حق را به من داده است؟ کسانی میگویند فلانی تند بود. باشد بگویید، تا اینجا عیبی ندارد، اما اگر من خودم تندی بکنم، آن وقت برای من عیبی ندارد؟ من حق دارم ناسزا بگویم به مردی که در میان ما نیست، اما او اگر چیزی به من گفته من نمیبخشم. نمیدانم اینها را چطور باید تفسیر کرد؟
رئیس فرهنگستان علوم در ادامه بیان کرد: نکته اصلی این است که ما گرفتار یک توهم جزئیبینی هستیم، فلسفه علم کلی است. فلسفه راه از کلی به جزئی و از جزئی به کلی رفتن است. فلسفه ارتباط بین این دو است. مردم جزئی بین فیلسوف نیستند. آنهایی که کلیات را میگویند نیز فیلسوف نیستند. فیلسوف چشم و گوش را باز میکند و سخن زمان را میشنود. کسانی خیال میکنند فلسفه که چیزی نیست، یک کتاب میخوانیم یا خودمان فلسفه ایجاد میکنیم.
وی تصریح کرد: یکی از اتهاماتی که به اهل فلسفه و دکتر فردید میزنند، این است که او آمده و فلان شعار را ایجاد کرده و جلوی علم را گرفته است. این حرفها توهین به فلسفه و علم است. فلسفهای که قرار است با مخالفت من و امثال من از بین برود، بهتر است که اصلاً به وجود نیاید. علمی که عین قدرت است، اگر قرار است با علمستیزی امثال من متوقف شود، اصلاً علم نیست.
این استاد برجسته فلسفه بیان کرد: مگر میشود اشخاص با فلسفه ستیز کنند؟ یعنی برخیها میگویند اگر فلسفه نیست، مقصر شما هستید. در مورد بسیاری از مخالفان، این سخن گفته شده است. یکی از فلاسفه آلمانی میگوید علم تکلیف زندگی بشر را معین نمیکند، علم جهان را افزونزدایی کرده، اما این علم، ارزش تعیین نمیکند. در آلمان به او کاری ندارند، مخالفت کردند، اما توهین نکردند. اما وقتی ما این حرف را در ایران میزنیم، تبدیل به ماجرا میشود.
رئیس فرهنگستان علوم تصریح کرد: آیا ما و به خصوص کسانی که خیلی معمولی هستیم، میتوانیم در خیابان بر ضد علم شعار دهیم؟ میتوانیم فلسفه بیاوریم؟ ما وقتی حرف میزنیم، حد خودمان را بشناسیم و بدانیم چه میگوییم و نتایج حرف ما چیست؟
وی در ادامه افزود: دانایی شرایطی دارد که اسم آن را شرایط اخلاقی میگذارم. علم، شرایط اخلاقی دارد و اخلاق نیز در علم است. هیچ کجا در تاریخ، علم بیاعتقاد و بدون بستگی به وجود نیامده است. رنسانس نیز بستگی بیشتری به علم دارد، یا لااقل جنون این بستگی را دارد. این بستگی، رهاییبخشی است. بستگی به چیزی است که آدم را از تعلقات دیگر آزاد میکند. این بیت حافظ که «بستگان کمند تو رستگارانند» اشاره به همین معنا دارد.
داوری اردکانی تصریح کرد: لذا وقتی میخواهیم حکم کنیم، خیلی عجله و شتاب نداشته باشیم. ما مالک علم نیستیم. علم، ما را بزرگ میکند و بیعلمی کوچک. داعیه داشتن به ما چیزی نمیدهد. داعیه داشتن نشانه علم نیز نیست. البته هر کسی قدر خودش را میداند و باید بداند. ما در تاریخ فلسفه میرویم و چند صفحه کانت و ... میخوانیم، اما با این خواندن فکر نکنیم که قادر شدیم در مقابل کل تاریخ فلسفه اظهار نظر کنیم. باید اندازه و حد علم خود را بشناسیم.
وی در ادامه بیان کرد: من علم آن را ندارم که در مورد هر فلسفهای حکم کنم. اگر هم باشد، میگویم به نظر من میرسد اینگونه باشد. در مورد شخص نیز صحبتی نمیکنم. نباید عمل شخص را با فکر و فلسفهاش خلط کنیم. ما چکارهایم و از کجا آوردهایم که در مورد اخلاق اشخاص حکم کنیم؟ مخالفت اشخاص، هنر و فلسفه را از بین نمیبرد. یک شرایط اخلاقی وجود دارد که با آن فلسفه به وجود میآید. «ماکس وبر» که خیلی از بروکراتیک شدن جهان مدرن دل خوشی ندارد، کمال احترام را به علم میکند، اما میگوید علم و سیاست هر دو مسبوق به حقیقتخواهی و وفاداری و صداقت هستند. صداقت داشتن یعنی خود را در اختیار علم قرار دادن. اینکه ما فلسفه را در جیب بگذاریم و آن را خرج کنیم، این صحیح نیست. صحیح این است که ما شاگرد فلسفه هستیم.
انتهای پیام