به گزارش خبرنگار ایکنا؛ همایش «مدرسه تربیتی امام موسی صدر و دلالتهای آن در زمان حاضر»، امروز، 30 بهمن، با حضور جمعی از اندیشمندان و علاقهمندان در سالن همایش مدرسه دارالفنون برگزار شد.
در نخستین میزگرد تخصصی که در این همایش برگزار شد «نگاه انسانشناسی امام موسی صدر و بازتاب آن در تعلیم و تربیت» مورد بحث قرار گرفت و در این پنل صاحبنظرانی نظیر خسروباقری، استاد فلسفه تعلیم و تربیت و محسن اسماعیلی، عضو حقوقدان شورای نگهبان، به ایراد سخن پرداختند.
حجتالاسلام صادقزاده که مدیریت و دبیری پنل را برعهده داشت، در ابتدای این میزگرد بیان کرد: اگر تربیت را فرایندی بدانیم که انسان را به سمت مطلوب حرکت میدهد سه سؤال مهم مطرح میشود؛ انسان چیست؟ چه باید باشد؟ چگونه باید به وضع مطلوب برود؟ هر متفکری در امر تربیت باید به این سؤالات جواب دهد. به گمان بنده این سه سؤال را باید با استنطاق از اندیشه امام موسی صدر در نظر گرفت. همچنین باید دید مکتب امام موسی صدر با چه مبانی به این سؤالات جواب داده است و همچنین این مباحث در تربیت چه آثاری خواهد داشت؛ بنابراین استادان این میزگرد در این باره بحث خواهند کرد.
خسروباقری، استاد فلسفه تعلیم و تربیت، به ایراد سخن پرداخت و بیان کرد: چون ارتباط دینشناسی و انسانشناسی ایشان با بحث تربیت مطرح بوده، لذا با سؤالاتی که مطرح شده بود نیز قابل جمع است. باید دید در انسانشناسی ایشان چه میگذرد. در سخنان امام موسی صدر سه عنصر وجود دارد؛ یکی اندیشه، دیگری ارزش و سومی نیز مسئله عواطف است.
وی با بیان اینکه امام موسی صدر معتقد به نیاز به وحدت تام اندیشه و عشق بود، اظهار کرد: حتی در بحث تربیتی اشاره کردهاند که اندیشه بدون عشق و برعکس به جایی نمیرسد؛ لذا این ترکیب مورد بحث است. از همینجا وقتی بحث اندیشه مطرح میشود وارد دینشناسی ایشان نیز میشویم، چون در مقام متفکر دینی به تربیت ورود میکنند.
باقری تصریح کرد: فکر میکنم باید تأملی کنیم در اینکه تلقی ایشان از دین چیست و ابعاد اندیشهای انسان را چطور ارزیابی میکنند. از میان سخنانی که دارند چند برداشت میتوان داشت. ایشان دین را امری قابل تفسیر میداند؛ یعنی قرائات مختلفی از دین میتواند وجود داشته باشد و در جایی نیز مفهوم قرائت را توسعه دادهاند که فقط خواندن باشد. ایشان میگویند که قرائت صرفاً خواندن نیست، بلکه راه یافتن به اعماق این کلمات است.
این استاد دانشگاه گفت: از اینجا راه را به این مطلب باز میکنند که ممکن است دین متن واحدی داشته باشد، ولی قرائت آن امر تفسیری است و یک مرتبه به برداشتهای مختلف از دین میرسیم. این پایهای در بحث است. وقتی در مورد گونههای مختلف دین بحث میکنند که این برداشتها به چه صورتی است، اشاره دارند که دین میتواند بسیار ویرانگر باشد و یا اینکه بسیار سازنده باشد؛ یعنی ادیان مختلف و پردازشهای مختلفی از دین داریم.
باقری با بیان اینکه به باور امام موسی صدر در سیاست دو نوع سوء استفاده از دین شده است، اظهار کرد: نخست اینکه دین ابزاری برای عدهای شود و حتی تعبیر کسبوکار را نیز دارند که افراد با دین به قدرت برسند. این روش دین به منزله دکان در نظر گرفته شده است. این یک صورت خطرناک و محرف از دین است. اگر جوانان این گونه دین را ببینند، خیلی خطرناک خواهد شد.
وی تصریح کرد: سوءاستفاده دوم اینکه در برابر محرومانی که میخواهند قیام کنند، از دین سوءاستفاده شود. دین میتواند افیون تودهها باشد. یکی از کارکردهای دین این بوده که وقتی مردم میخواهند قیام کنند باید به زبان دینی بگوییم که تقدیر است و خدا خواسته است که چنین باشد و آنها را منصرف کنیم. نگاه جبرگرایانهای را ایجاد کنیم که از صدر اسلام نیز این را داشتهایم که معاویه از جبریها حمایت میکرد.
باقری افزود: چون سؤال شد که اینها که حاکمیت دارند و اسلام هم دارند، اما حیلهگر هستند آیا کارشان درست است؟ اینها به همین سمت از دینداری رفتند و کار را توجیه کردند. در تربیت نیز اثر خود را دارد. در حالی که دینی که امام موسی صدر از آن سخن میگوید حامی محرومان است و نباید نقش افیونی داشته باشد.
وی بیان کرد: بر این اساس موضع ایشان در قبال دین در عین حال که تفاسیر مختلف را میپذیرند، اما هر تفسیری نیز قابل قبول نیست؛ لذا اگر افیون تودهها باشد را قبول ندارد. همچنین جامعه خودمان را نیز باید ببینیم. اکنون تصور جوانان از دین مخدوش شده است، ولی سؤال باید کرد که چرا؟ وقتی پیامبری در جامعه دین را معرفی میکرده مردم آن را جذاب میدیدند و ایمان میآوردند این برای ما هشدار است که اگر دین در جامعه ما دارد دفع میکند، اشکالی در عرضه دین وجود دارد. چه بسا در یکی از این تصویرهای دوگانه باشیم. نمیتوان گفت نسل نو بد هستند. برخی میگویند دوران عوض شده، اما این طور نیست. بچههای ما بسیار فکور هستند، ولی آن چیزی که از دین مشاهده میشود شاید خوب نیست که فریب ایجاد میکند. امام موسی صدر میگوید که دین باید در خدمت انسان باشد و این زبان اگر زبان دین باشد نباید انسان از دین کراهت داشته باشد.
این استاد دانشگاه در ادامه تصریح کرد: جملهای را از امام موسی صدر نقل میکنم. ایشان میگوید که مسیح گفته بودند که انسان تنها با نان زنده نیست و احتیاج به اعتقاد دارد. بعد میگویند که اضافه میکنم به سخن مسیح که انسان با اندیشه دینی نیز زنده نیست. اگر بگوییم با نان زنده نیست، یعنی باید اعتقاد نیز داشته باشد، اما ایشان میگویند که انسان صرفاً اینکه بگوید اندیشه دینی دارد نیز برای زنده بودنش کفایت نمیکند، بلکه این اندیشه دینی باید اثرات مثبتی در زندگی انسان بگذارد.
باقری بیان کرد: اکنون در دنیا فاجعهای را شاهدیم. در کشتار دینداران مثلاً مسلمان مسیحی را میکشد فاجعه را میبینیم. اگر دین فقط همین اندیشه باشد که نمیشود و ثمری ندارد؛ لذا امام معتقد است که اندیشه دینی باید خدمت خود را به بشر نشان دهد و اگر نشان ندهد، خودش فاجعه است. فقط به اینکه من اعتقاد دارم، خب اعتقاد مگر چه میکند؟
این استاد دانشگاه تصریح کرد: لذاست که ایشان نگاه جالبی دارد که دنبال رفتن به ورای فرقه گراییها و نگاه به ارزشهای واقعی نظیر عشق و محبت است. در جایی میگوید که شما میدانید که وقتی امام علی(ع) ضربت شمشیر خورد، پزشکی که به بالین ایشان آمد مسیحی بود؟ به این ترتیب میخواهد فرقهگرایی را کنار بگذارد. اگر دین قرار است جنگ فرقهای برپا کند همان بهتر که نباشد؛ لذا انسان فقط با اندیشه دینی زنده نیست. ایشان نتیجه میگیرد که آن مسیحی که امام علی(ع) را درمان میکند با ارزش است. اگر بخواهید پشت این اسمها باشید که او مسیحی است و نجس است و ... اینها بیمسما هستند.
باقری گفت: اگر قرار است که اسم مسیحیت و ... زمینهساز جنگ فرقهای باشد دیگر مقدس نیستند و پلید میشوند. در تاریخ اسلام بود که کلمة حق یراد بها الباطل. خوارج آمدند که امام را کنار بزنند که میگفتند ان الحکم الا لله. یک وقت است که سخن حق را بردارید و باطل را تعبیه کرده باشید که همین جنگها را در پی دارد.
وی افزود: انسانها باید با این ارزشها تحولات خود را ارزیابی کنند. امام موسی صدر میگویند دروغ کلید همه گناهان است که به حدیثی نیز ارجاع داده است و میگوید که دنیا در شکل کلان و خرد قربانی همین دروغگوییهاست. مسئله دروغ و راست ارزش مطلق است؛ بنابراین اگر بخواهیم فرزندان را با این مسئله تربیت کنیم، راستگویی را باید نشان دهیم. اگر این بچه دروغ گفت، این دروغ را یاد میگیرد و بعد در میان سیاستمداران وارد میشود.
این استاد دانشگاه در ادامه بیان کرد: همچنین ایشان میگویند اگر با من دشمنی هم کنند، وظیفهای جز محبت ندارم. گاهی اوقات جبههبندیهایی وجود داشته که اینها میآیند و اعتقاد خود را درست میپندارند و نفرت را ترویج میکنند، اما ایشان میگویند که وظیفه من عشق ورزیدن است؛ لذا وجود انسان ارزشمند است و ارزشها را نباید تابع این قالبها کنیم؛ لذا اگر در جریان تربیت، این عشقورزی را وارد کنیم. اینها منظومهای تربیتی را میسازند.
در ادامه این نشست تخصصی، محسن اسماعیلی، عضو حقوقدان شورای نگهبان و عضو مجلس خبرگان رهبری، به ایراد سخن پرداخت و بیان کرد: در این بخش به مطلبی اشاره میکنم که شاید به نوع نگاه ما جهت بدهد. نکته من این است که دانش یک ارزش است و هر کسی از این ارزش بهرهمند نیست، اما هنر آموزش بالاتر از هنر دانش است. خیلیها دانشمندند، اما معلم خوبی نیستند. اما هنر تربیت از هنر آموزش نیز بالاتر است. یعنی هر معلمی هم مربی نیست.
وی تصریح کرد: امام موسی صدر هم دانشمند و هم معلم و هم مربی هستند. هر سه هنر و فن در آن وجود شریف جمع بوده است و موفقیت ایشان به این دلیل است. آموزش آسانتر از تربیت و پرورش است؛ لذا شما دانشمندان برجستهای را میبینید که مدرسان مشهوری نیز هستند، اما مربی خوبی نیستند و اثر تربیتی ندارند. تربیت به معنای عام و تربیت دینی به صورت اخص. این طور نیست که هر کسی با دین آشنا است، حتی آشنایی عمیق دارد و فقیه است او معلم خوبی نیز برای دین باشد؛ لذا برخیها با اینکه حسن نیت و دانش نیز دارند، اما در تخاطب با نسل جوان موفق نیستند.
این عضو مجلس خبرگان رهبری بیان کرد: لذا میبینید که افراد مجبور هستند که تکذیبیه و اصلاحیه بزنند. هنر آموزش را ندارند. شما در کتاب گام به گام با امام که از ابتدا تا آخر آن را دیدم، یکجا مشاهده نکردم که امام موسی صدر چیزی را تکذیب کرده باشد. این استادی او را در انتقال مطلب میرساند. برخلاف ما که باید مدام اصلاحیه بزنیم. چیزی نیز در مورد آن مجموعه نوشتم و گفتم اگر کسی این مجموعه را ببیند سیره آموزشی و تربیتی امام را ببیند، میفهمد که از روز اول تا روز آخر که ربوده شد، تنها یک مسیر را طی کرد.
وی تصریح کرد: در آن مسیر تطورانی یافته است، اما تغییری پیدا نشده است. چون اندیشه او استوار بوده است. علاوه بر این، مسئله تربیتی و دینی ایشان مطرح است که باز هم از بخشهای برجسته کارشان است. ایشان همه کارها را از پایگاه دین انجام داده است. ایشان از کشوری به کشور دیگری میرود و لبنان آن زمان با لبنان امروز بسیار متفاوت است، اما دلیل موفقیت او این است که هم دین را خوب شناخت و هم انسان را و راه پیوند بین اینها را نیز به خوبی میدانست.
اسماعیلی بیان کرد: تربیت کار هر کسی نیست. اصلاً ربوبیت علیالاطلاق برای خدا است. تربیت به این است که انسان متربی را پرورش دهد و موانع رشد را از بین ببرد؛ لذا باید استعدادهای متربی را بشناسیم و او اینها را میدانست و میدانست که برای جذب مردم از چه راهی وارد شود.
وی در ادامه افزود: امام موسی صدر به خوبی دریافته بود که دین از جنس باور است. دیگر اینکه باور را مخاطب باید قبول کند. سوم اینکه انسان یک موجود انتخابگر است و به انتخاب انسان اصالت میداد. او به خوبی میدانست که دین مناسک ظاهری نیست؛ لذا ریشه همه کارهای دینی را در قلب انسان جستوجو میکرد و با قلب مخاطب حرف میزد. علاوه بر این، در کلمات ایشان انسان ارزشش به انتخابگر بودنش است و میگفت با اجبار تربیت دینی انفاق نمیافتد.
وی بیان کرد: ایشان میگوید آموزش شاید با اجبار بشود، اما تربیت دینی به اجبار نمیشود. ایشان تکیه دارند که انسان موجودی انتخابگر و کریم است و باید با حفظ کرامت با او گفتوگو کرد و کاری کرد که قلباً ارزشهای دینی را قبول کند. ایشان میگویند که آموزش دینی از نوع تربیت دینی نیست. این دو مختلف هستند. آن تربیتی که به دنبالش بود، براساس ادب و حفظ کرامت مخاطب و دادن آگاهی به او بود؛ لذا اینها باعث شد که امام موسی صدر در تربیت دینی موفق شود.
این عضو شورای نگهبان تصریح کرد: بنده در بیان و عمل امام موسی صدر اشاراتی دارم. اینکه ایشان تربیتشناس بود و از تفاوت کار تربیتی با آموزشی آگاه بود. برای مثال این جمله است که مسئله دین با آموزش تفاوت دارد و تبلیغ دین از جنس آموزش نیست تا پیامبر دین را آموزش دهد، بلکه دین به معنای تربیت مردم است. یعنی دین تغییر عادتهای مردم است. آنچه بیش از گفتن اثر دارد رفتار است که میتواند مردم را به دین جذب کند. خودشان نیز بیش از اینکه سخنرانی کنند معاشرتهایی داشتند. بیش از اینکه سخنرانیهای ایشان تأثیرگذار باشد، این مؤثر بود که وقتی میدیدند بستنیفروش مسیحی دچار مشکل شده است خودش و پیروانش آنجا مینشینند و از بستنی او میخرند و میخورند و عملاً سایر شیعیان را نیز به این سمت دعوت میکنند.
وی در ادامه افزود: ایشان میگفت دعوت اگر صحیح و توأم با عمل نباشد، به نتیجه نمیرسد. ما اصولاً دعوت صحیح را نیز بلد نیستیم. اگر دعوت این دو ویژگی را نداشته باشد و وضع اجتماعی داعی با هممذهبان بد باشد کماثر است. یکی از دلایل برای بطلان ادعای داعی همان وضعیت اجتماعی اوست. چطور ممکن است که مردم ادعای مسلمانی را باور کنند، در حالی که فقر و مرض و کثافت آنها را فراگرفته است.
اسماعیلی بیان کرد: لذا ایشان میگویند ما چه شباهتی با علی(ع) داریم؟ اگر نمیخواهیم در عمل مانند او باشیم چرا نام او را بدنام میکنیم؟ بعد مثالهایی را میزنند و نمیگویند که نمازهای ما مانند کدام نماز امام علی(ع) است. سؤال این است که میپرسند وضع آمد و شد ما مانند آن چیزی که علی(ع) میپسندید هست؟ رفتار ما در بازار و .. را سؤال میکنند و میگویند اینها چقدر مانند آموزش علی(ع) است؟
وی در انتها گفت: از همین نگاه من منتقل میشوم به آن نکته که انسانشناسی مقدمه تربیت است و تا کسی نتواند انسان را بشناسد، در تربیت نیز موفق نخواهد بود. خدا انسان را موجودی انتخابگر ساخته است. چقدر در قرآن آیه داریم که اگر میخواستم با یک اراده همه مومن میشدند، اما من نمیخواهم و شما نیز نباید بخواهید. اگر رفتار این گونه باشد انسان نیز میپذیرد.
همچنین در بخش دیگری از این نشست، حجتالاسلام صادقزاده طی سخنانی بیان کرد: عبارت ادیان در خدمت انسان بسیار تعبیر مهمی از جانب ایشان است که به خوبی نگاهشان به دین و انسان را نشان میدهد، اما انسان و دین چه رابطهای دارند؟ نکته دیگر این است که انسان موجودی است آزاد و مختار که همه چیز را میتواند اختیار کند؛ لذا چیزی بر انسان تحمیل نمیشود. نکته سوم نیز فطرت الهی انسان است.
وی افزود: فطرت از مبانی انسانشناسی مهم امام موسی صدر است. ایشان موفقیتش در لبنان و ارتباطش با همه اقوام و مکاتب به این بود که با زبان فطرت صحبت میکرده و بعد اینکه معتقدند که انسان اهل عقلانیت است. امام موسی صدر روی عقلانیت تأکید زیادی داشت و دین را نه جایگزین عقلانیت، بلکه مکمل برای عقلانیت گرفته است.
صادقزاده گفت: ایشان در باب برخی از تفاسیر ما از قرآن تبیین جدیدتری دارد. میگوید این مفهومی که شما از جزای انسان میگیرید، میتوانیم طور دیگری نیز آن را مطرح کنیم؛ لذا میگویند قانون هستی است که عمل ما نتیجهای دارد و با این نگاه، نگاه عقلانیت در وی، بسیار جدی است و تا میتواند آموزههای دینی را با عقلانیت جا میاندازد، نه با تعبد و فشار و استفاده از احساسات.
وی در ادامه تصریح کرد: ایشان نگاهش اینطور است که انسان را موجودی جامع و هماهنگ میبیند؛ لذا از نگاه فروکاهنده انسان پرهیز میکند. در سیره ایشان است که از او سؤال شد برای مردم لبنان چه میکنید؟ در پاسخ به اقتصاد اشاره میکند، نه اینکه بگوید من آمدهام فقط به معنویت بپردازم؛ لذا نگاه ایشان همه جانبه است؛ به دین نیز به صورت جامعه نگاه میکنند. در تلقی من این بود که نگاه دینشناسی اسلام غیرسکولار است، اما مسیحیت نگاهش سکولار است، اما ایشان صریحاً در این گفتارهایی که دارند نشان میدهند که مسیحیت نیز نگاه سکولار ندارد. اگر دین را آیین زندگی ببینیم آن موقع نگاه ما به انسان این طور است که باید آماده انتخاب دین شود.
صادقزاده گفت: ایشان این طور وضع مطلوب زندگی انسان را ترسیم میکند. او انسان و دین را در کنار هم میبیند و فکر میکند اگر بخواهد به کمال برسد، تنها از راه دینداری است. لذا روی دین با همه ابعاد کار میکند. نگاه انسانی را پیش نیاز دینداری میداند. یعنی تا وقتی انسانیت انسان برحسب عقل او محقق نشده باشد جای دینداری نیست. اول باید این پیش نیاز را فراهم کرد.
وی در انتها بیان کرد: واقعاً امام موسی صدر شخصیتی است که نگاهش به انسان و دین متناسب با دنیای معاصر است. وی حداقل ۴۰ سال از علمای زمان خود جلوتر بود. وی اگر اکنون این جایگاه را دارد، دلیلش این است که پیش و پس از دوره خود را میدید. در بحثهاییش در مورد شریعت و ... نگاهش به آینده است و معتقدند که انسان با این نگاه در کمالش نیازمند به دین است، اما با نگاه انتخابگر.
انتهای پیام
گزارش از مرتضی اوحدی