به گزارش ایکنا از اصفهان، سال 97 گذشت و سال 98 رسید، در این میان باید دید سال 97 به لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی چطور گذشت و چه دستاوردها و چه نقاط قوت و ضعفی به همراه داشت و از آن چه تجربههایی برای سال جدید میتوان کسب کرد. خبرنگار ایکنا در همین زمینه گفتوگویی با محمد علی بصیری، عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان داشته است که متن آن را در ادامه می خوانید:
ایکنا: ارزیابی شما از سال 97 در دو حوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی چیست؟ در سال 97 در دو حوزهای که ذکر شد، با چه نقاط قوت و ضعفی مواجه بودیم؟
بصیری: سال 97 شاید بدترین سال برای دولت و به تبع آن برای مردم هم در حوزه داخلی و هم در حوزه خارجی بود. انتقاداتی به دولت مطرح میشود، مثل اینکه اگر مذاکرات با پختگی بیشتری پیش میرفت، برجام با عجله تصویب نمیشد و جوانب دیگر نیز در نظر گرفته میشد، همچنین خروج آمریکا از برجام - که برخی معتقدند قابل پیشبینی بود- رخ نمیداد، شاید شاهد به هم ریختگی در حوزه اقتصاد و بینالملل نبودیم. گرچه پنج سال قبلی نسبتا قابل دفاع بود و کشور از وضعیت خطر برخورد نظامی و حداکثر محاصره (بند هفتم منشور ملل متحد) خارج شد، ولی مهم استمرار آن است. اگر شما قطاری را ریلگذاری میکنید، برای این است که آن را به مقصد برسانید، ولی اگر در طول مسیر ریل قطع شده و قطار بیرون بیفتد، اوضاع غیر قابل کنترل شده و نمیتوان از آن دفاع کرد. در حال حاضر وضعیت ما به گونهای شده که اقتصاد کشور با به هم ریختگی دست به گریبان هست که عمده فشار آن متوجه مردم است.
با وجود بودجه 98 نیز زیاد امید ندارم که انتظار مردم از این روند تأمین شود، شاید بتوان آستانه تحمل را بالاتر برد، ولی این انتظار از عملکرد دولت در انتخابات و رأی مردم وجود نداشت. این وضعیت تا حدودی ناشی از برخی ضعفها در دولت، کارگزاران و سیاستگزاران آن و بخشی نیز در اثر بدشانسی بوده است. خیلیها پیشبینی نمیکردند دونالد ترامپ در آمریکا بر سر کار آمده و بسیاری از وعدههای انتخاباتی خود را به نتیجه برساند، ولی همه این اتفاقها افتاد و در واقع این رخدادها خارج از اختیار دولت بود، گرچه اگر دولت ائتلاف به وجود نیاورده و فشارها را به حداقل نرسانده بود، وضعیت از این هم بدتر میشد. اگر ایران میخواست از برجام خارج شود، دوباره زیر بند هفتم منشور برود و چهار نوع تحریم شامل حالش شود، شاید آن موقع دلار صد هزار تومان میشد. وضعیت به لحاظ بد یا بدتر بودن، بد است، ولی زیاد قابل دفاع هم نیست. ما در سال 97 در وضعیت میان خوب و بد نبودیم، بلکه به نوعی وضعیت بد و بدتر حاکم بود. اینکه وضعیت از این بدتر نشود، تا حدودی قابل تحمل است، ولی انتظار مردم از وضعیت بد نیز تا این اندازه نبوده. در هر صورت در سال 98 باید حرکتی در حوزه داخلی و خارجی شکل بگیرد تا حداقل این فشارها خنثی شود، به خصوص اینکه انتخابات مجلس را پیش رو داریم، زیرا اگر همین روند منفی و نارضایتی عمومی پیش برود، من انتخابات زیاد پرشوری را پیشبینی نمیکنم.
ایکنا: شکلگیری این وضعیت چقدر ناشی از عوامل داخلی و چقدر ناشی از عوامل خارجی است؟
بصیری: 60 الی 70 درصد مربوط به زمینههای داخلی و 30 الی 40 درصد مربوط به عوامل خارجی است.
اکنون با جنگ اقتصادی مواجه هستیم، اما راهکارهایی که در پرتو آنها بتوان این جنگ اقتصادی را مهار کرد، عملیاتی نشده و یا اگر انجام میشود، میدانی نمیشود. در دوره جنگ، نظارتهای عمومی سازمان بازرسی و سازمان تعزیرات به خوبی اعمال میشد، شیر نبود و مردم در صف میایستادند، ولی بالاخره شیر ارزان قیمت به دست آنها میرسید. حالا دولت کوپن را سرشکستگی میداند، ولی آیا نمیتواند در بحث نظارتها جدیتر عمل کند؟ دولت باید این کار را انجام دهد، با اینکه تجربه پشتسر آن بوده و سازوکارها وجود دارد. مثلا دولت اعلام میکند که قصد ندارد بنزین را سهمیهبندی کند. در عمل بنزین قاچاق میشود، حال باید دید آیا دستگاههای اجرایی جلوی قاچاق بنزین را میگیرند؟ به نظرم آن اراده جدی که در طرحها و برنامههای برای مقابله با جنگ اقتصادی باید باشد، وجود ندارد، اگر اینطور باشد، در سفره مردم نتیجه میدهد و رضایت ایجاد میکند.
دولت میتواند به اقلام اساسی یارانه اختصاص داده و آنها را در اختیار مردم قرار دهد، لازم به چاپ کوپن هم نیست و همه مردم یک کارت هوشمند در اختیار دارند، آن وقت ببینید چقدر رضایت مردم افزایش مییابد. دولت یارانه 4200 تومانی را به دلالها و واسطهها میدهد. بیست رقم قیمت مرغ، برنج و روغن وجود دارد، اینکه دیگر دست ترامپ و آمریکا نیست. در این شرایط، طبقه ضعیف است که زیر بار فشارها خرد میشود، همانی که اصل سرمایه انقلاب و نظام است، کارگری که شش ماه حقوق دریافت نکرده، یا کارمندی که حقوقش برای ده تا بیست روز جواب میدهد. در شرایط حاضر، حقوق کمتر از سه میلیون برای یک خانواده سه تا چهار نفره جواب نمیدهد. دولت نباید به این شرایط بی توجه باشد. ما اکنون وفور نعمت داریم، ولی چرا باید نارضایتی و بعضا سوءاستفاده وجود داشته باشد؟ همه اینها ناشی از ضعف نظارت، ضعف کنترل و رهاشدگی است، وگرنه دولت آمریکا فقط در رسانههایش چیزی میگوید و میرود. حتی با تحریم صفر دلار، اوضاع کشور باید بهتر از این باشد. ما با تحریم یورو، ین، یوان، روبل و روپیه مواجه نیستیم. من بر این اعتقادم که حتی در زمانی که با تحریم چهارگانه مواجه بودیم، اوضاع از امروز بدتر نشده بود. پیداست که مشکلات ناشی از عوامل داخلی است.
دولت و نهادهای دیگر مجموعه یک کشور را تشکیل میدهند. سران نهادهای دیگر هم در مراکز تصمیمگیری شاخص مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی امنیت ملی حضور دارند. مشکلات در این مراکز قابل بحث و گفتوگو است و اگر این کار را انجام ندهند، خودش نقطه ضعف به حساب میآید. با دو کشور مستقل مواجه نیستیم که نهادهای آنها در مقابل یکدیگر بایستند. به هر حال مردم از دولت و نهادهای دیگر جواب میخواهند.
ایکنا: به لحاظ جامعهشناسی سیاسی، کنش و واکنش مردم را در این شرایط چگونه ارزیابی میکنید؟
بصیری: از منظر تئوریهای جامعهشناسی سیاسی، این بحث وجود دارد که ملتهایی که در نتیجه انقلاب یا جنگ یا شورش بلندمدت درگیریهای متعددی پیدا کردهاند، نوعی بلوغ و عقلانیت سیاسی پخته به دست میآورند، جامعه ما نیز از این بلوغ برخوردار شده است، فلسطینیها نیز همینطور؛ چون سیاست دائم حیات و ممات آنها را تحتالشعاع قرار میدهد، همواره اخبار و تحلیلها را رصد میکنند، در نتیجه در عقلانیت عموم جامعه نوعی پختگی به وجود میآید؛ در حالی که در جوامع دارای ثبات، مردم معتقدند که سیاست به سیاستمداران تعلق دارد و حتی بعضا نمیدانند فلان کشور همسایه چه فرصت یا تهدیدی برای آنها دربر دارد. جامعه ما در طول چهل سال بعد از انقلاب، این بلوغ و عقلانیت را به دست آورده است و توده مردم این آگاهی را دارند که در بسیاری از موارد نباید به سیم آخر بزنند، چون هزینه بیشتری برای آنها دارد. هدف از تحریمهای اخیر این بود که یک شورش داخلی رخ دهد و دشمنان میگفتند راهپیمایی 22 بهمن باید تظاهراتی علیه دولت باشد، ترامپ میگفت 22 بهمن در تهران جشن میگیریم، در حالی که مردم شعار دادند ما هوادار نظام و انقلاب هستیم. مردم این پختگی را دارند و این روند در سال 98 نیز ادامه دارد، ولی مردم خواستههایی نیز دارند، مبنی بر اینکه وضعیت موجود اقتصادی را تحمل نمیکنند، رأی دادهاند و انتظار دارند وضعیت زندگیشان بهتر شده و مشکلات مربوط به اشتغال و ازدواج جوانان حل شود.
ایکنا: فکر نمیکنید در تعریف جایگاه و حدومرز دولت، یکسری ضعفهای ساختاری وجود دارد که باعث میشود دولت در شرایط بحرانی نتواند خود را بازیابی کند؟
بصیری: این ضعفها در طول چهل سال گذشته گریبانگیر دولتهای مختلف بوده است. در واقع مشکلات در طول اینسالها به عملکردها برمیگردد، ساختارها که بدتر نشدهاند، قانون اساسی در طول این چهل سال ساختارها، وظایف و اختیارات را تغییر نداده است. در کلیت، مشکل برای همه دولتها وجود داشته است، یعنی چینش وزرا، تفکر و ایدههای آنها برای تصمیمگیری و ارتباط با نهادهای دیگر در عملکردها تاثیر دارد. نمیتوان همه مشکلات را فرافکنی کرد و به عوامل خارجی نسبت داد. به نظرم سهم عوامل خارجی 20 الی 30 درصد است.
ایکنا: در بحث راجع به کنش و واکنشهای مردم، اگر ایران را مثلا با کشورهای اروپایی و یا دیگر کشورها مقایسه کنید، میبینید مردم در شرایطی که جنسی گران میشود، به جای اینکه از خرید آن جنس صرفنظر کنند، به سمت بازار هجوم میآورند.
بصیری: در جامعهشناسی سیاسی به این وضعیت، مقاومت منفی یا از بین رفتن سرمایه اجتماعی گفته میشود. در دهه اول انقلاب و به خصوص در دوره جنگ، هر چه دولتمردان میگفتند، مردم از آنها تبعیت میکردند، چون دولتمردان با مردم زندگی میکردند، مثلا اگر برای مردم نفت نبود، برای وزیر و نماینده مجلس هم نبود؛ اگر حقوق کم بود، برای سران سه قوه نیز همینطور بود؛ اگر پنیر کوپنی و صفی بود، برای مسئولان ارشد کشور هم صفی بود و چون مردم میدیدند دولتمردان نیز مثل خود آنها با سختیها کنار آمده و زندگی میکنند و فرزندانشان نیز در جنگ شرکت کرده و زخمی یا شهید میشوند، مردم برای حرفشان جان میدادند و سرمایه اجتماعی کشور محفوظ بود، ولی اکنون میبینند ما از چنین فضایی فاصله گرفتهایم. میگویند: الناس بامرائهم اشبه من آبائهم؛ مردم به دولتمردانشان شبیهترند تا پدر و مادرشان. وقتی مردم میبینند برخی مسئولان یک چیزی میگویند، ولی طور دیگری عمل میکنند، آنها هم عکس حرف مسئولان رفتار میکنند و این ریزش سرمایه اجتماعی، بحران پیچیدهای است.
سرمایه اجتماعی یکی از فاکتورهای امنیت ملی پایدار به شمار میرود، وقتی وجود نداشته باشد، ناامنی به وجود میآید و هر دولتی بر سر کار باشد، نمیتواند اوضاع را کنترل کند. بر فرض، اگر آمریکا اعلام حمله نظامی کند و به مردم بگویند ده میلیون بسیجی میخواهیم، آیا مردم این کار را انجام میدهند؟ آیا روحیه دهه شصت دیگر همچنان باقیست و خانوادهها ممانعت نمیکنند؟ آیا فرزندان مسئولان این کار را انجام میدهند؟ وقتی سرمایه اجتماعی از بین برود و به تبع آن، مقاومت منفی از طرف مردم رخ دهد، هر چه دولت برای مهار گرانی، کنترل نرخ ارز و خارج کردن بازار از التهاب تلاش کند، بخشی از مردم به التهاب دامن زده و تلاشهای دولت را خنثی میکنند، آن وقت دیگر نمیتوان کشور را اداره کرد. مشکل اینجا است که آن صداقت و راستگویی که مسئولان در دو دهه اول انقلاب در حرف و عمل با مردم داشتند، امروز دیگر آن گونه که باید و شاید نیست.
ایکنا: در طول این چهل سال چقدر در حفظ سرمایه اجتماعی موفق بودیم؟
بصیری: ما افول کردیم، چون برخی مسئولان از اصول و ارزشهایی که انقلاب به وسیله آنها رأی آورده و صاحب کرسی شده است، فاصله گرفتهاند. شعارهای انقلاب مخالفت با اشرافیت، مادیگرایی و تبعیض بوده، ولی مردم میبینند زندگی برخی مسئولان همراه با اشرافیت و تجملگرایی است. سرمایه اجتماعی رکن مشروعیت، مقبولیت و امنیت پایدار به شمار میرود، وقتی فرو بریزد، میشود داستان چوپان دروغگو که وقتی چند بار به دروغ گفت آی گرگ، عاقبت گرگ تمام سرمایهاش را از بین برد و مردم به کمکش نیامدند.
ایکنا: مردم ایران در صحنه هستند و از نظام و انقلاب دفاع میکنند.
بصیری: مردم کاری کردهاند که جنگ رخ ندهد. همه سختیها را تحمل کرده و مثل سوریه شورش نمیکنند تا به جنگ بیرونی کشیده شود، ولی این را هم تا حدی میتوانند تحمل کنند.
ایکنا: در چنین شرایطی باید چه سیاستهای و تصمیمگیریهای اصلاحی اتخاد شود؟
بصیری: اصلاح و یا اصلاحات باید خروجی داشته باشد، نه اینکه فقط شعار آن داده شود. خروجی آن باید در زندگی مردم خودش را نشان دهد، نه اینکه شعار اصلاح بدهیم و مدام وضعیت بدتر شود.
ایکنا: مهمترین چالشی که ایران در سال جدید با آن مواجه است چیست؟
بصیری: مهمترین چالش همچنان بحث اقتصاد است که اولویت اول کشور به شمار میرود، بعد بحث انتخابات در حوزه سیاسی قرار دارد. در سیاست خارجی، ما هنوز داریم چانهزنی و مماشات میکنیم تا همه درها بسته نشود، من معتقدم این سیاست قابل دفاع است. شاید اگر ناپختگی و تندروی میکردیم، اکنون اوضاع از این بدتر بود. اگرچه برخی معتقدند نباید مماشات کرد، ولی عقلانیت جمعی که اکنون در قضایای مربوط به کانال مالی اروپا، چانهزنیها و مباحث دیگر در قالب پالرمو و اف ای تی اف وجود دارد، باعث شده دلار روی 12 هزار تومان نگه داشته شود. شاید اگر به سمت تنشزایی میرفتیم، اکنون چنین وضعیتی نداشتیم. خطرناکترین و بحرانیترین وضع این است که نتوانیم امنیت غذایی مردم را تامین کنیم. هدف تحریمها این بوده که قحطی محصول مثل سال 1919 در کشور به وجود بیاید، تا بخشی از مردم بمیرند و بخش دیگر هم شورش کنند. هدف بلندمدت تحریمها نیز همین است. مثال بارز و بدبینانه چنین وضعیتی، اکنون در ونزوئلا رخ داده که باعث دو قطبی شدن جامعه شده و در آینده نیز جنگ داخلی انتظار آنها را میکشد. حالت خوشبینانه آن وضعیت کره شمالی است که مردم تحت سیستم نظامی و پادگانی، زیر فشار سرکوب جان داده و بمیرند که چنین وضعیتی نیز خطرناک است.
ایکنا: خطر داعش در عراق و سوریه خنثی شد، ولی از طرف دیگر شاهدیم که حضور داعش در افغانستان پررنگتر میشود و هر بار نیز جنایتی تازه در آنجا رخ میدهد. به نظر شما حضور داعش در افغانستان چه تهدیدی برای کشور ما دارد؟
بصیری: من راهنمای دو تز دکتری بودم که از آنها، دو مقاله با عنوان «آیندهپژوهی داعش و تاثیر آن بر امنیت جمهوری اسلامی ایران» و «آیندهپژوهی تروریسم» منتشر شده است. تروریسم در دهههای آینده رشد میکند که از جمله مصادیق آن داعش است. روندهای موجود، بازیگری قدرتها و مسائل دیگر نشان میدهد که تروریسم پدیدهای رو به رشد و تهدیدی برای همه دولتها و کشورها از جمله ایران محسوب میشود. در آن دو مقاله، چهار سناریو مورد بررسی قرار گرفته بود که سه مورد اول آن ضعیف تلقی میشد. یک سناریو آن بود که گروهکهای تروریستی قدرتمند شده و ایران را دچار جنگ داخلی کنند، البته این سناریو خیلی ضعیف بود. سناریوی دوم نشان میداد که اینها دولتی در جوار مرزهای ما تشکیل داده و از طریق مرزها ما را مورد حمله و هجوم قرار میدهند. سناریوی سوم این بود که این گروهکها، نه میتوانند در داخل کشور ما نفوذ کنند و نه این توانایی را دارند که دولتی در اطراف مرزهای ما به وجود بیاورند، ولی ممکن است در منطقه خاورمیانه جای ثابتی پیدا کرده و از آنجا علیه ما اقداماتی انجام دهند. سناریوی چهارم این بود که این گروهکهای تروریستی در نقاط مختلف جهان پراکنده شوند و از آنجا حرکتهای ایذایی علیه ما انجام داده و به صورت تاکتیکی به ما ضربه بزنند. این سناریو اثبات شده و ابتدا رخ میدهد و دوم، کلنیهایی در خاورمیانه شکل میگیرد. داعش به صورت کلنیهای پراکنده در اطراف ما شکل خواهد گرفت، کما اینکه اکنون هم از طریق برخی مرزها مثل پاکستان، کردستان و مرز خوزستان وارد شده و ضربههایی به ما میزنند. من پیش بینی میکنم، این گروهکها در آینده ضربات سنگینتری به ما بزنند و قطعا در چنین وضعیتی ما شهدای بیشتری خواهیم داشت.
در طول هشت سال جنگ سابقه نداشت که اتوبوس یا قطار حامل رزمندگان و پاسداران مورد هجوم قرار بگیرد، آن هم در وضعیتی که منافقان و ستون پنجم دشمن در کشور حضور داشتند، ولی اکنون میبینیم که اتوبوس مرزداران ما مورد هجوم قرار میگیرد و این نشان میدهد که خطر تروریسم از قدرت نظامی صدام برای کشور بیشتر است، زیرا اینها در نقاط مختلف پراکنده شده و ضربه میزنند و ضرباتشان هم شوک روحی و روانی برای امنیت جامعه، اقتصاد و سرمایهگذاری کشور به همراه دارد که باعث میشود سرمایهگذاران برای سرمایهگذاری اقدام نکنند.
انتهای پیام