تقریری بر دین علمی و غیرعلمی و علم دینی و غیردینی
کد خبر: 3804388
تاریخ انتشار : ۲۷ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۷:۳۰
حجت‌الاسلام حمید پارسانیا مطرح کرد:

تقریری بر دین علمی و غیرعلمی و علم دینی و غیردینی

گروه اندیشه ــ عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با اشاره به تعریف علم بیان کرد: علم دینی یعنی آن علمی که دین از شما می‌خواهد، همچنان که دین از شما می‌خواهد که به سراغ علوم غیردینی نروید، مثلاً سحر علم دینی نیست و در چارچوب ارزش‌های شما قرار نمی‌گیرد، اما به دنبال علم نافع رفتن دینی است.

به گزارش ایکنا؛ در آستانه برگزاری همایش نظریه علم اسلامی و کاربست آن در نظام آموزش و پرورش، ششمین پیش‌نشست این همایش با عنوان «علم دینی؛ در کشاکش قرائت‌ها»، امروز 26 فروردین، با حضور جمعی از علاقه‌مندان در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد.
حجت‌الاسلام حمید پارسانیا، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، در این نشست بیان کرد: دیدگاه‌هایی در مورد علم وجود دارد که برخی معتقدتد علم برساخته است و آنچه علم را می‌سازد، اراده انسان است. البته من این نظر را ندارم و کار آیت‌الله جوادی نیز بر این مبنا نیست، اما بحث این است که چطور می‌شود بین ایدئولوژی و علم چنین تفکیک و هم‌زیستی مسالمت‌آمیزی برقرار باشد که البته دین را یک نوع ایدئولوژی می‌دانند. یعنی دین قلمرو ارزش‌هاست و از سنخ ایدئولوژی می‌شود. لذا همان طور که ایدئولوژی با علم همزیستی دارد، علم و دین نیز این همزیستی را دارند، حتی دین از خیلی ایدئولوژی‌ها همزیستی‌اش بیشتر است. به ویژه اسلام که می‌گوید به صورت علمی به جهان نگاه کنید. البته یک ایدئولوژی ممکن است علم‌ستیزانه باشد و این طور هماهنگ با علم نباشد، اما ایدئولوژی به حسب ذات خودش در دین نیست. باید به خود ایدئولوژی نگاه کنیم و اسلام نیز دینی است که از علم استقبال می‌کند و می‌گوید دین را از هرکجا می‌شود فراگیرید.
وی در ادامه افزود: در اینجا رابطه‌ای بین علم و ایدئولوژی ایجاد می‌شود که مبتنی بر تعریف خاصی از علم است. براساس برخی از تعاریف، می‌توانیم ایدئولوژی علمی و غیرعلمی داشته باشیم. اگر علم را مقید به دانش تجربی و آزمون‌پذیر کردید، فقط گزاره‌های هستی‌شناختیِ آزمون‌پذیر، هویت علمی پیدا می‌کنند و هم گزاره‌های متافیزیکی و هم ارزشی غیرعلمی می‌شوند و چون در ایدئولوژی ارزش وجود دارد، ابتدا گزاره‌های ارزشی، غیرعلمی می‌شوند و گزاره‌های متافیزیکی ولو هستی‌شناحتی است، اما از این جهت که معیاری برای داوری آنها نداریم، آنها نیز به قلمرو ایدئولوژی ملحق می‌شوند.
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بیان کرد: در فارسی، ایدئولوژی را وقتی مقابل علم قرار می‌دهیم، دانش و ارزش است، اما در جامعه‌شناسی، هستی‌شناسی‌ها و باورهایی را داریم که درباره عالم مطرح است که می‌گویند ایدئولوژی هستند. حوزه ایدئولوژی طوری نیست که علم بتواند آن را تأمین کند. نمی‌‌خواهم بگویم که تعاریفمان از علم را با پیش فرض‌هایمان قبول می‌کنیم، حتی اینکه این تعریف درست باشد یا نباشد، یک نوع علم محسوب شود و دقت ما را به آنجا برساند که معرفت وحیانی نیز داریم و ما با معرفت حسی و تجربی نمی‌توانیم در مورد متافیزیک حرف بزنیم و ارزش‌ها را داوری کنیم، اما با معرفت عقلی می‌توانیم در مورد متافیزیک حرف بزنیم که کدام درست و کدام غلط است. با معرفت عقلی عقل نظری این کار را می‌کنیم و با معرفت عقل عملی در مورد بایدها و نبایدها نیز صحبت می‌کنیم. اگر عقل را سوژه‌محور ببینیم به جهان خارج ربطی ندارد و ما که از خدا و ... حرف می‌زنیم خواسته ما است که این سوژه در کانت ثابت است و در نتیجه، کاملاً در اکنون به سر می‌برد. یعنی هر لحظه مفهومی را خلق می‌کنید. لذا اگر عقل را سوبجکتیو و فاعل شناسابنیاد بدانیم، به جای اینکه عالم را بشناسد، عالم را رنگ می‌زند و در این‌ صورت متافیزیک رنگ انسان بر عالم است.
پارسانیا در ادامه بیان کرد: اگر علم را محدود به دانشِ آزمون‌پذیر کنیم و بعد برای علم، ذات قائل باشیم، معتقد هستیم که مستقل است و یا اصلاً هست یا نیست. اما نه شرقی و نه غربی است و ایدئولوژیک هم نیست، اما علم به این معنا با ایدئولوژی منافاتی ندارد. اگر هم منافاتی داشته باشد، ایدئولوژی با دین منافات دارد، یعنی برخی از ایدئولوژی‌ها می‌گویند که سراغ علم نروید، اما ایدئولوژی نمی‌تواند علمی باشد و بشر نیز بدون ارزش نیست. اگر علم را محدود کردیم و در تحقیقات خود فراتر آمدیم و گفتیم که گزاره‌های متافیزیک نیز سطحی از علم هستند، آن موقع چرا در مورد دین نتوانیم بگوییم که برخی از دین‌ها درست و برخی از آنها غلط هستند؟
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران تصریح کرد: لذا دینِ علمی و دین غیرعلمی داریم، به جای اینکه بگوییم علم دینی و علم غیردینی داریم باید ابتدا معنای علم را روشن کنیم. آیا اصلاً علم برساخته‌ای است که در فضای آکادمیک هنوز وجود دارد؟ در محیط‌های فلسفیِ نیمه دوم قرن بیستم به بعد، این دیدگاه منسوخ شده است و عمدتاً رویکردها با فروپاشی مواجه هستند، اما نمی‌توان به آنها گفت که ما فقط حرف‌های شما را قبول نداریم، بلکه باید با آنها بحث فلسفی داشته باشیم. اگر آنها قانع شوند و علم کنار برود، ارزش‌ها و فرهنگ همه چیز را می‌سازد و همه اینها هویت فرهنگی دارند. در این زمان نیز از این موضع که دین نیز یک هویت فرهنگی دارد، علم می‌تواند دینی یا غیردینی باشد که البته با این دیدگاه مخالفم، چون این دین قدسی نیست و برساخته است.
وی بیان کرد: از طرفی، امر دیگری نیز هست و آن اینکه دین چیست که حالا دین علمی و دین غیرعلمی داریم که این مسئله نیز باید روشن شود. این تعریف تقریباً مورد قبول است که دین مجموعه‌ای از عقاید و اخلاق و کارهای انسان‌هاست. اخلاق و عقیده کار درونی هستند و با عقیده داشتن می‌توان فهمید که باید به خدا ایمان آورد. لذا دین حوزه کار انسان است و عقیده فعل قلب انسان محسوب می‌شود، اما در جمع‌بندی می‌توان گفت آن اخلاق و کار و رفتاری که خدا از ما می‌خواهد انجام دهیم را دین می‌گویند. البته اینکه چرا خدا می‌خواهد و ... را باید بحث کرد که فعلاً کاری با آن نداریم ولی در هر صورت اگر مطابق اراده خدا بود، دین است. البته همه عالم مطابق اراده خداست، اما اراده تکوینی است و اراده انسان واسطه تحقق آنها نیست، اما در دین این طور است که خدا می‌خواهد اراده ما واسطه تحقق آن باشد. بنابراین دین عبارت از اراده تشریعی خداست. دین خودِ اراده تشریعی خدا نیست، بلکه مراد تشریعی خداست. خدا می‌خواهد عادل باشیم و عبادت کنیم. این امور مجموعه‌ای از ارزش‌هاست که می‌شود دین.
این عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بیان کرد: بحث دیگر این است که دین فقط همین ارزش‌هاست. اما علم دینی داشتن و نداشتن به چه معنا است؟ می‌توان گفت علم دینی یعنی آن علمی که دین از شما می‌خواهد. شما متدین هستید، علم دینی همان است که دین می‌خواهد و شما سراغ علوم غیردینی نروید. مثلاً سحر دینی نیست یا برخی امور، کاربردی غیردینی دارند. یعنی در چارچوب ارزش‌های شما نیست. تجسس کردن در احوال افراد علم است، اما غیردینی است و دنبال علم نافع رفتن، دینی است که خداوند بیان می‌کند. مثلاً در روایت است که انفع‌المعارف معرفة‌النفس. همچنین برخی علوم دینی است و به عنوان واجب کفایی دینی است که نیاز جامعه را تقویت می‌کند، اما یکی که انجام داد دیگری لازم نیست آن را انجام دهد. بنابراین دینی است اما واجب کفایی است، اما علومی که در زندگی همه به آن نیاز دارند دینی است، اما واجب عینی است و همه باید آنها را فرابگیرند. لذا دین علمی و غیرعلمی داریم. همچنین علم دینی و غیردینی نیز داریم.
انتهای پیام

captcha