مواجهه مسلمانان با واقعیتهای جدید اجتماعی در جوامع مختلف، مناسبات جدیدی را میان آنها و جامعه رقم میزند و مسئولیتهایی را متوجه خودآگاهی یک دیندار میکند. آنچه در پرونده خبری «مسئولیت اجتماعی» بدان میپردازیم، نقشپذیری مسلمانان در جوامع پیچیده و پستمدرن امروز است. پردازش اینکه دیندار در دنیای متکثر و پیچیده امروز چگونه میتواند مسئولیتهای اجتماعی مورد نظر در اسلام را به درستی ایفا کند، دغدغهای کاربردی و سوژهای پرچالش است؛ قطاری که برای شناسایی مسئولیت اجتماعی دیندار در جامعه کنونی به راه انداختیم، در دومین ایستگاه به نظرگاه بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه و دینپژوه رسید؛ عبدالکریمی که با کتاب «پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر» جدیدترین نظرات خود را درباره زیست دینی بیان کرد که بحثهای زیادی را برانگیخت؛ در گفتوگو با ایکنا از وجوه اجتماعی ادیان، اسلام و مسئولیتهای امروز دینداری میگوید. آنچه از نظر میگذرد، حاصل این گفتوگوست:
* ادیان توحیدی چه نگرشی به جامعه دارند؟ رویکرد اجتماعی اسلام با سایر ادیان چه تفاوتی دارد؟
جواب به این سؤال مقداری دشوار است، به این معنا که همه ادیان توحیدی نسبت به جامعه، نگرش و رهیافتی دارند و هیچکدام از آنها نسبت به مسائل اجتماعی بیتفاوت نبودهاند اما از این نکته نمیتوان نتیجه گرفت که ادیان توحیدی به دنبال ایجاد یک سیستم اجتماعی ثابت و خاص بودهاند، همه ادیان ابراهیمی و انبیای بزرگ آنها جزو نقادان بزرگ اجتماعی بودند و در وهله اول، با نظام بردهداری، نظام طبقاتی و روابط غیرانسانی درمیافتادند اما بدین معنا نیست که آنها درصدد شکل دادن به یک سیستم ثابت و لایتغیر ازلی و ابدی برای هميشه تاريخ بودند. رسالت آنها اصلاح جامعه موجود تاريخی خودشان و تعالی بخشيدن تدریجی به آن بود.
ادیان توحیدی، که یکی از نیرومندترین پشتوانههای حیات اخلاقی بودهاند، از پیشگامان اعتقاد به وحدتِ نوعیِ بشر بودند و همه بشریت را با تمام رنگها و نژادهای مختلف فرزندان یک پدر و یک مادر میدانستند و معتقد بودند بشریت، یک خانواده واحد را محقق میکند. در این نگاه، جوامع مختلف، منشوری هستند که نور واحدی را بازتاب میدهند. هدف از این تکثر بشری هم این است که نوعی از شناخت و معارفه نسبت به يکديگر و بدان واسطه نسبت به حقیقت و ذات باری صورت گیرد. در آیه 13 سوره مبارکه حجرات نیز آمده است: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا».
پیامبران ادیان ابراهیمی همواره دعوتگر به حذف هرگونه تقسیمبندیهایی بودند که وحدت نوعی بشر را از بین میبرد، چه تقسیم بین خواجه و برده باشد و چه تقسیم بین نژاد برتر با غیربرتر. در تاريخ قوم یهود میبینیم که فرعون، بنیاسرائیل را نژاد فرودست میدانست و به همین جهت به آنان ظلم و ستم روا میداشت. حضرت موسی(ع) در مقابل این رویکرد بردهداری به مقابله برخاست و کوشید تا یهودیها را رهایی بخشد. پیامبر اسلام(ص) نیز با فاصلههای طبقاتی درافتاد. سه دین بزرگ یهودیت، مسیحیت و اسلام که خانواده واحدی را تشکیل میدهند و در سنت ادیان عبری سامی قرار دارند، یک رویکرد مشترکی به انسان و جامعه دارند و این رويکرد عبارت است از اين که هر سه دین در حقیقت خودشان، بر خلاف انحرافاتی که صورت گرفته است، به وحدتِ نوعیِ بشر قائلند و با شکافهای نژادی، طبقاتی و قبيلهای مخالفت میورزند.
اما درباره رویکرد اجتماعی اسلام بايد گفته شود این رویکرد، لااقل نسبت به دو دین يهوديت و مسیحیت نیرومندتر است و شکافی که بین امر عرفی و امر دینی که در نگاه مسیحی وجود دارد، در نگاه اسلامی وجود ندارد. پیامبر ما از منظر کاتولیسیسم یک فرد سکولار است چرا که در روایت کاتولیسیسم از مسیحیت که برداشت غالب در آن دین بوده است، یک مسیحیِ واقعی ازدواج نمیکند، مجرد باقی میماند و از کارهای دنیوی فاصله میگیرد اما پیامبر اسلام مرد تجارت، مرد شمشیر و مرد خانواده است و نگاهی بسیار حساس و دقیق به مسائل جامعه دارد. لذا شکافی بین دنیا و آخرت و امر دینی و امر عرفی در اسلام وجود ندارد.
همچنین در رویکرد اجتماعی اسلام نوعی گشودگی به دیگر فرهنگها وجود دارد. همچنين، در اسلام فرهنگها و نظامهای زندگی طبیعی مردم، منبعی برای استنتاج احکام فقهی و دینی اسلام قرار میگیرد. اسلام در زمان ظهور خود نیز نسبت به فرهنگ زمانه گشودگی نشان داده است. این که بیشتر احکام فقهی و اجتماعی اسلام، به جای اینکه تأسیسی باشند، امضایی هستند نشان میدهد که اسلام، دینی باز و انعطافپذیر نسبت به اقوام مختلف و فرهنگهای بشری است.
* نقش و ظرفیت دینداری و دینداران امروز را در بهبود جامعه و تعالی آن چگونه ارزیابی میکنید؟
به عقیده من، امروز حیات دینی در سراسر جهان، به دلیل اینکه جهان جدید در ذات خود، سکولار است، بسیار سخت و دینداری در سراسر جهان، صرفاً به امری موروثی و فرهنگی تبديل شده است. یعنی اسلام و دیانت برای بسیاری از مردم، صرفاً میراثی است که از گذشتگان به آنها رسیده است، بیآنکه خود در انتخاب آن نقشی داشته باشند. جایی که خودآگاهی و انتخاب حضور نداشته باشد، امر دینی متحقق نمیشود. به همین دلیل است که میگویم ما نبايد دچار خودفریبی شده، تصور کنيم یک جامعه دینی داریم.
اما به هر حال، فرهنگ دینی همواره حامل پیام اخلاقی بوده است و من شدیداً اعتقاد دارم با وجود اینکه حیات دینی در جامعه ما و جهان بسیار ضعیف شده، هنوز هم دینداران ما میتوانند حامل ارزشهای والای اخلاقی باشند، هر چند که اين پتانسيل اخلاقی در سراسر جهان و به تبع آن در جامعه ما به شدت ضعيف شده و اگرچه متأسفانه ظاهرگرايی دينی موانعی را هم در بهبود وضعیت اخلاقی جامعه ایجاد کرده است اما با همه اين اوصاف یک نوع پتانسیل اخلاقی در فرهنگ دينی جامعه وجود دارد که حائر اهمیت است و انديشمندان و روشنفکران نمیتوانند نسبت بدان بیتفاوت باشند.
اینکه دینداران بتوانند فرهنگ رعايت حقالناس و رعایت حقوق دیگران را ترویج دهند، یکی از مهمترین مسئولیتهای اجتماعی است که امروز میتوانند بر حسب ظرفیت خود در جامعه به عهده بگیرند. دینداری، امروز هم میتواند سرمایهای اجتماعی به سمت تحول و تعالی جامعه باشد، به شرط آن که طرح و برنامهای وجود داشته باشد. در حال حاضر متأسفانه جامعه ما به طور کلی و حاملان فرهنگ دينی و دينداران به طور خاص فاقد این طرح و برنامه هستند.
* چه مدلی از دینداری برای شما که قائل به دشواری حیات دینی در جهان سکولار کنونی هستید، قابل دفاع، عقلانی و پرمنفعتتر برای جامعه است؟
آن مدلی که دینداران درصدد تحمیل عقاید خود به دیگران برنیایند و تعالیم خود را صرفاً به مردم پیشنهاد دهند؛ دینداریای که در کنار عنصر محبت و دوستی و در کنار آنچه در شیعه، ولایت خدا گفته میشود، میتواند تأثیر داشته باشد، دینداران تا زمانی که محبت ایجاد کنند و مردم، دوستشان داشته باشند میتوانند در امور دخالت کنند اما آن جایی که مردم حس دوستی نداشته باشند، آنها حق دخالت ندارند. لذا معتقدم دینداران در حکم یک حزب هستند. زمانی یک حزب میتواند مشروعیت سیاسی هم داشته باشد که اکثریت جامعه از آنها حمایت کنند اما آن جایی که اکثریت از آنها حمایت نکنند، حقی بر جامعه نداشته و نباید چیزی را به جامعه تحمیل کنند. تعبیر زیبای قرآن کریم این است که خطاب به پیامبر(ص) میفرماید: «إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ»(غاشیه، 21)، تو تنها موظف هستی به مردم انذار دهی و یادآوری کنی.
در راستای عقلانی و فایدهمند بودن، مناسک دینی در جامعه هم میتواند مورد بازنگری و تأمل دوباره قرار گیرد و نسبتی با پیام اصلی این مناسک برقرار شود. بسیاری از شعائر و مناسک دینی بخشی از فرهنگ ما شدهاند، بدون اینکه روح دینی خود را داشته باشند بلکه صرفاً یاد و خاطرهای از گذشته هستند. بسیاری از مناسک، کارکردی را که قبلاً داشتند ندارند بلکه به یک فستیوال، جشنواره و بهانهای برای لذت و سرگرمی تبدیل شدهاند. البته این سخن من مطلق نیست و مناسک هنوز هم در حیات اخلاقی جامعه نقش دارند اما اين نقش بسیار اندک شده است؛ هجوم بیاخلاقی و نیهیلیسمِ جهان کنونی، آخرین سنگرها را نیز دارد از ما میگیرد.
گفتوگو از مجتبی اصغری
انتهای پیام