زهرا ایلات، 14 ساله، کلاس نهم و حافظ کل است، او سه سال پیش در سن 11 سالگی حفظ خود را به اتمام رساند. وی از چهار سالگی به کلاس حروف رفته و در پنجسالگی حفظ خود را در جامعةالقرآن محمدیه شروع کرد. پس از آن به مؤسسههای قرآنی آلیاسین و مجمعالحافظین قزوین رفته و در آنجا روند حفظ آیات قرآن را تسریع بخشید. پدرش، قاسم ایلات بازنشسته شده و علاوه بر دخترش زهرا فرزند دیگری نیز دارد. محمدمهدی پسر ارشد خانواده است که مانند خواهرش فعالیت قرآنی دارد، این خانواده تلاش کردهاند تا فضای خانه خود را منور به آیات روحبخش قرآن کریم کنند و از فیوضات آن بهرهمند شوند. مادر زهرا نیز خانهدار است و خود نیز مدتی است که به سمت حفظ قرآن رفته و قریب 10 جزء را حفظ کرده است.
از این حافظ نوجوان دعوت کردیم تا به همراه والدینش میهمان خبرگزاری ایکنا قزوین شوند تا بیشتر با این خانواده قرآنی آشنا شویم.
همراهی با فرزندان
مادرش میگوید: همیشه دوست داشتم فرزندانم در راه قرآن قدم بردارند، هر زمان که کودکی را میدیدیم که قرآن میخواند بسیار لذت میبردم با وجود علاقه بسیار این موضوع را در خانه منتقل نمیکردم، چون آنها خودشان حق انتخاب داشتند. با این حال فکر میکنم بهطور ناخودآگاه این حس خوشایند از پدر و مادر به بچهها منتقل میشود چرا که وقتی برنامههای قرآنی را دنبال میکردم میدیدم زهرا هم با علاقه پیگیری میکند و به من میگفت مامان من را هم ببر کلاس قرآن، من دوست دارم مثل اینها قرآن بخوانم.
وقتی علاقه زهرا را دیدم پیگیر یک مؤسسه قرآنی مناسب شدم، چون در مرکز استان نبودیم پیدا کردن مؤسسه مناسب در شهرستان به دلیل کمبود آن سخت بود، با این حال به لطف خدا با جامعةالقرآن آشنا شدیم و زهرا از آنجا مراحل آموزش قرآن خود را تا جزء 6 آغاز کرد، بعد از آن تا پایان جزء 12 در مؤسسه آلیاسین زیباشهر حفظ را ادامه داد و توانست در مؤسسه مجمعالحافظین قزوین در مدت 2 سال حفظ قرآن را به اتمام برساند.
مادر خانواده در خصوص روند حفظ خود بیان میکند: چون با فرزندانم همراه بودم اکثر آیات در ذهنم ثبت شده، به گونهای که هر گاه در هنگام پرسش و یا مباحثه آنها اشتباه میخواندند بلافاصله اصلاح شدهاش را میگفتم، وقتی همسرم این توانایی را در من دید تشویقم کرد و گفت حیف است وقتی بیشتر سورهها و جزءهای قرآن را بلدی آن را رسمی نکنی، پس برو و اصولی حفظ کن؛ همین تشویقهای ایشان باعث شد من هم به سمت حفظ قرآن بروم.
حفظ قرآن کار سختی نیست
زهرا هم در خصوص روند حفظ خود میگوید: حفظ قرآن کار سختی نیست، من یک آیه را اول چند بار میخواندم که در ذهنم بماند و بعد آیه بعد را میخواندم و تمرین میکردم و در نهایت کل صفحه را تمرین میکردم. گوش دادن به صوت استاد پرهیزگار نیز جزئی جدانشدنی از روند حفظ من بود. برای آنکه محفوظاتم تثبیت شود در طول روز آن صفحه را با خود چندین بار مرور میکنم.
مادر زهرا از تأمل بر ترجمه آیات در هنگام حفظ آن برایمان میگوید: معتقدم اگر متوجه ترجمه آیات نشویم نمیتوانیم بهدرستی آیات را حفظ کنیم و بعد از مدتی آن آیات فراموش میشود، برای همین آیات را برای زهرا ترجمه میکردم و بعد راجع به برخی از آیات با هم صحبت میکردیم تا آن آیات بهدرستی حفظ و در ذهن فرزندم ماندگار شود.
زهرا میگوید: حفظ من همراه با ترجمه آیات بود تا حدودی اکثر کلمهها در ذهنم میماند و وقتی آیات را میخوانم ناخودآگاه ترجمهاش را هم متوجه میشوم. تفسیر برخی از آیات را هم مطالعه کردهام، بسیار جالب است که علم قرآن را از آن چیزی که دیده بودم گستردهتر به من نشان میدهد. وقتی جایی که ناراحتم و مشکلاتی دارم به ذهنم میآید و کمکم میکند.
حفظ 18 جزء در 2 سال
از این دختر 14 ساله حافظ کل قرآن میپرسم تقریباً در دو سال آخر هجده جزء را حفظ کردی، چگونه بین درسهایت و حفظ قرآن تعادل برقرار کردی تا به روند هر کدام از این دو آسیبی وارد نشود؛ در جواب پاسخ میدهد: حفظ قرآن کمک بسیاری به روند تحصیلم کرد و در درسهایم همیشه معدلم خیلی خوب بود، قرآن به حافظهام کمک میکرد چون با حفظ قرآن حافظهام قویتر شده بود و راحتتر درسهایم را یاد میگرفتم. آن موقع بیشتر درسهایم نوشتنی بود، سعی میکردم اول قرآنم را بخوانم و بعد مشقهایم را بنویسم. تقریباً روزی پنج ساعت در تابستان برای قرآن وقت میگذاشتم ولی در ایام تحصیل این میزان کمتر بود برای همین روزی دو یا یک جزء را مرور میکردم.
تشویق پدر
پدرش میگوید: حفظ قرآن در دین اسلام بسیار مورد توجه است و این موضوع را میتوان در سیره اهلبیت و احادیث برجایمانده بهوضوح مشاهده کرد. با این حال در ورود فرزندانم به این امر دخیل نبودم و آنها خودشان به سمت حفظ قرآن رفتند و ما نیز آنها را در این مسیر تشویق کردیم، هرجایی که فرزندانم به کمکم نیاز داشتند دریغ نداشتم با این حال تأکید میکنم بیشتر زحمت آنها بر دوش همسرم بود، باور کنید تمام زحماتش اگر به صد بگیریم 99 درصد آن با همسرم بود.
حضور، همت و تشویق مطمئناً زمینهای را ایجاد میکند تا این حضور در بستر قرآن مستدام باشد، چرا که بسیاری بعد از ورود در این عرصه نمیتوانند این راه را ادامه دهند و بعد از مدتی کنار میکشند. زهرا خودش به این موضوع علاقه داشت و بعد از ورود به این راه پیگیریهای همسرم و آماده کردن فضای لازم برای ادامه این راه باعث شد تا در این راه مستدام باشد.
رسیدن به جایزه
مادر در جواب این سخنان همسرش میگوید: به نظرم همکاری همهجانبه از طرف همه اعضای خانواده بود و همسرم نیز در این راه بسیار یاریگر است. از سوی دیگر برنامهریزی در این میان بسیار حائز اهمیت است تا آنها بتوانند در کنار حفظ قرآن به بازی و تفریح خود نیز برسند. زهرا کلاسش را بسیار دوست داشت و همیشه برای رفتن به کلاس مشتاق است.
از زهرا میپرسم چگونه والدینت تو را تشویق میکردند؛ بیان میکند: آن زمان که کوچکتر بودم اسباببازی به من میدادند و وقتی حفظم را تمام کردم برایم تبلت خریدند. گاهی حفظ بعضی از جزءهای قرآن برایم سخت بود برای همین وقتی خسته میشدم پدر و مادرم بسیار کمک میکردند که حفظم را ادامه دهم و باکیفیت بیشتری حفظ کنم تا به جایزهام برسم، در راه حفظ اساتید بسیاری کمکم کردند، خانمها آشوری، امینی و جانی و آقایان همایون تبار و رفعت که از همه آنها تشکر میکنم.
مخالفت معلم
از عکسالعملهایی که تاکنون دیده میپرسم، میگوید: هرکس عکسالعمل خودش را در خصوص حفظ قرآن داشت، دوستانم اول برایشان خیلی عجیب بود اینکه یک نفر کل یا مقداری از قرآن را حفظ کرده و خیلی برایشان سؤال بود که چگونه توانستهام همه آیات قرآن را در ذهنم نگهدارم. به آنها میگفتم خیلی از ما خیلی چیزها را حفظ میکنیم که شاید اهمیت خاصی ندارند ولی من چیز مهمتری را حفظ کردهام، سخت هم نیست و به درسم کمک میکند، برخی از دوستانم نیز مرا تشویق میکردند و حفظ کردن قرآن را بسیار دوست داشتند و حتی بعضی از آنها حفظ را شروع کردند.
برای اینکه دوستانم بیشتر در فضای قرآنی باشند چندین جلسه کلاس قرآن گذاشتم که اکثر همکلاسیهایم در آن حضور داشتند، همینطور یک سال که عضو شورای دانشآموزی مدرسه بودم، مسئولیت انجمن قرآن را قبول کردم و بچهها را به جستوجو در قرآن تشویق میکردم چرا که وقتی کسی ببیند که چه علم بزرگی در قرآن است، قطعاً خود به حفظ آن و فراگرفتن این علوم قرآنی تشویق میشود. من تلاش میکردم سؤالاتی را از دل قرآن طراحی کنم و روی تخته مدرسه زده و برای آن جایزه در نظر میگرفتم، استقبال بچهها از این طرح خیلی خوب بود و هر بار بیش از صد نفر در آن شرکت میکردند.
بیشتر معلمهایم هم این کار را دوست داشتند ولی در این میان یکی از معلمانم حفظ کردن قرآن مرا دوست نداشت. با تعجب علت را میپرسم میگوید: گاهی در برخی از درسها نمره ۱۸ یا ۱۹ میگرفتم آن معلم بلافاصله میگفت اگر قرآن حفظ نمیکردی اینیکی دو نمرهای که کم آوردی را میگرفتی! من چیزی به او نمیگفتم، اما میدانستم این دو موضوع هیچ ربطی به هم نداشته و هیچ تداخلی بین حفظ قرآن و درس خواندن وجود ندارد.
بهزور کتاب را از بچهها میگیریم!
وی لحظات اتمام حفظ قرآن خود را چنین تعریف میکند: دقیقاً نزدیک شب دحوالارض سال 95 بود که حفظ کل خود را تمام کردم، خیلی به آن فکر کرده بودم، بعضیها میگویند حالا فقط میخوانیم تا ببینیم به کجا میرسیم اما من به این قصد شروع کردم که تمامش کنم با این وجود آن لحظه و آن روزی که حفظ خود را تمام کردم خیلی برایم عجیب بود. با آن حسی که فکر میکردم داشته باشم بسیار متفاوت بود. قبلاً فکر میکردم وقتی حفظم را تمام کردم میتوانم از آن به بعد بیشتر تلاش کنم و اطلاعاتم را نسبت به قرآن بیشتر کنم و حتی در مسابقات رتبههای بهتری بیاورم، اما بعد از اتمام حفظ متوجه شدم که نزدیکی بیشتری به خداوند دارم که این حس بسیار برایم شیرین بود.
پدرش هم میگوید: وقتی دخترم حافظ کل قرآن شد بسیار خوشحال شدیم، بیشک این اتفاق باعث نزدیکتر شدن زهرا به خداوند میشود و از سوی دیگر مسئولیتی را به گردنش میآورد. برایش دعا میکنیم که همیشه عامل قرآن باشند و باشیم.
میپرسم چون الآن دو سال هم هست که شما حفظ را تمام کردهای، برای اینکه آیات کاملاً در ذهنت تثبیت شود و این محفوظات مستدام باشد چه برنامهریزی کردهای؟ جوابش شاید راهکار بسیار مناسبی برای کسانی که در این راه با مشکل برخورد میکند باشد: یک حافظ کل باید روزانه 3 جزء را مرور کند، برای این کار من در هر دوره خود جزءهایی که قویتر بودم با جزءهایی که ضعیف هستم را در کنار هم مرور میکنم، برای جزءهایی که ضعیف هستم وقت بیشتری قائل میشوم و دفعات مرور را هم بیشتر میکنم و آن را به مادرم تحویل میدهم.
ادامه میدهد: بعد از اتمام حفظ در حال آموزش زبان انگلیسی هستم و در کنار آن در مؤسسه امیرالمؤمنین در کلاس تربیت دینی دختران شرکت میکردم. تفریحم هم بیشتر دیدن فیلم است. با دوستانم هم تفریحات و بازیهای خودمان را داریم. خواندن کتاب را هم دوست دارم.
مادرش میخندد و میگوید: ما بهزور کتاب را از بچهها میگیریم!
پدرش در ادامه صحبتهای زهرا ادامه میدهد: دخترم هم مثل بچههای دیگر همان بازی و شیطنت و بازیگوشی دخترانه و بچگانهاش را داشته و دارد و خواهد داشت و هیچ اجباری هم برای او نیست. درباره حجابش هم به همین ترتیب، من و مادرش فقط راه درست را به او نشان دادیم و انتخاب با خود زهرا بود که چه کند، من نمیتوانم به او اجبار کنم، هیچ موقع نکرده و نخواهم کرد.
از نوع پوشش زیبایش میپرسم و دلیل انتخاب چادر بهعنوان پوشش، تأکید میکند: این انتخاب خودم بود و آن را بسیار هم دوست دارم، احساس میکنم چادر انتخاب درستتری است، تقریباً هر سال دو سه نفر در کلاسمان که مثلاً با من بیشتر آشنا میشوند و من روی آنها تأثیر میگذارم خیلیهایشان چادری میشوند.
جامعه امروز و دوری از قرآن
از این دختر قزوینی میپرسم در قرآن چه دیدی که این میزان به آن مشتاقی؟ جوابش بسیار دلنشین بود: از جمله زیباییهای کار در حوزه قرآن این است که آدم را خسته نمیکند. ممکن است هر کسی در کاری که انجام میدهد گاه خسته شود و حتی بخواهد آن را کنار بگذارد. ولی قرآن اینطور نیست و در هیچ لحظهای نبوده از قدم گذاشتن در این راه خسته شوم، من هر گاه آرامش نداشته باشم به سراغ قرآن رفته و آیاتش را میخوانم تا اینگونه آرامش یابم.
جذابیتهای قرآن چنان است که هر بار که میخوانی یا نگاهی به ترجمهاش میکنی گویی یکچیز جدید را پیدا کرده و یاد میگیری، احساس میکنم همان لحظه انگار خداوند همین را دارد به من میگوید. آیات قدیمی نمیشود، هر چه بیشتر میخوانیم بیشتر طالبش میشویم و بیشتر از آن لذت میبریم و آرامش بیشتری هم به دست میآید.
میپرسم تفاوت زندگی یک خانواده قرآنی با خانوادهای که از این فضا دور است در چیست؟ جواب میدهد: وقتی یک مشکلی یا یک استرس و ناراحتی داریم چیزی هست که در هر شرایطی میتواند ما را آرام کند، قرآن حس زندهبودن دارد و وقتی آیاتش را میخوانی واقعاً گویی خدا همین الآن به ما میگوید برای فلان مشکلت این کار را بکن، زندگیات را اینطور عوض کن. قرآن در همهچیز به آدم کمک میکند، مشکلات زندگی را از بین میبرد، ولی خانوادههایی که از این فضا دور هستند باید خودشان تلاش کنند که استرس و ناراحتیهایشان از بین برود و هیچکس نمیتواند کمکشان کند.
مادرش هم میگوید: تأکید من هم روی همان آرامش است. بعضی مواقع هم از همین معانی قرآن در زندگی استفاده میکنیم، مثلاً گاه زمانی که در حال مرور آیات قرآن هستیم به آیهای برخورد میکنیم که انگار جواب سؤالی است که فکر ما را مشغول کرده بود. قرآن در همه زندگی ما تأثیر میگذارد و ما را از گناه و آسیب دور میسازد. خیلی از رفتارها را دیگر برای خود شایسته نمیدانیم و ناخودآگاه دلمان نمیخواهد انجامشان دهیم.
به قرآن عمل کنیم
پدر این خانواده قرآنی مشکلات جامعه امروز را به دلیل دوری از قرآن میداند و تأکید میکند: قرآن کتاب عجیبی است که باید حداقل یکبار آن را با دقت قرائت نمود تا به عظمت آن پی برد. قرآن حی و زنده است و وقتی شما با قرآن انس بگیرید قرآن خودش جواب شما را خواهد داد و هر آنچه لازم داشته باشید مانند یک مشاور خیلی قوی به شما راهنمایی میکند گویی خداوند همین الآن قرآن را برای من نوعی نازل کرده است و تا الآن چنین چیزی را ندیدهایم. در حوزههای مختلف چون سیاست، فرهنگ، مسائل اقتصادی و معیشتی و امثال آن، درباره هر چه که ما میببینیم قرآن برنامه دارد و محال ممکن است که بیبرنامه باشد. الآن مشکلاتی که در جامعه و در خانوادههای ما وجود دارد ناشی از دوری از آیات روحبخش قرآن است. اگر مرجع ما قرآن باشد و به قرآن رجوع کنیم، به هیچ عنوان ما چنین مشکلاتی در جامعه نخواهیم داشت. متأسفانه دوری از قرآن باعث اینهمه مشکلات در جوامع بشریت شده است.
مادر خانواده نیز کلام آخرش را چنین بیان میکند: انشاءالله که به قرآن عمل کنیم. همه این امور از جمله حفظ قرآن مقدمهای برای عامل بودن به آن است و اگر تنها به حفظ آیات بسنده کنیم بیشک هیچ فایدهای نخواهد داشت.
گزارش از رقیه ملاحسنی
انتهای پیام