ناصر جاننثاری، مدرس ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی نجفآباد، در گفتوگو با ایکنا از اصفهان، درباره دیدگاه مولانا درباره عشق، اظهار کرد: عشق در متون عرفانی، به معنای اکسیر اعظم و کیمیای سعادت است. همه چیز را باید با عشق سنجید. البته بین عشق و عقل نمیتوانیم وجه تمایزی قائل شویم، اما به گفته فلاسفه، دو واژه در یک نقطه در ملکوت و جبروت به هم میرسند.
وی با بیان اینکه مولانا برخلاف برخی از شاعران، بهخصوص شاعران دوره اول و سبک خراسانی، عشق را دوطرفه تفسیر میکند، افزود: برخی از شاعران و نویسندگان، معشوق را همواره با ناز، بهانهگیری و کسی که از عاشق برتر است، جلوه میدهند؛ اما مولانا معتقد است که عاشق و معشوق به هم محتاج هستند، همان حالتی که عاشق نسبت به معشوق دارد، متقابلاً معشوق هم به عاشق خواهد داشت.
مدرس ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی نجفآباد بیان کرد: عشق مولانا به حقیقت ختم میشود و زوال ندارد، زیرا معشوق جاوید است، مولانا میگوید: «زنده معشوق است و عاشق مردهای»، یعنی همه چیز از معشوق هست و عاشق برابر معشوق مرده است، «زان که عشق مردگان پاینده نیست/ زان که مرده سوی ما آینده نیست».
نگرش مولانا به عشق
جاننثاری اظهار کرد: در نهایت مولانا انسان را در اقلیم هشتم به جایی میرساند که یک حقیقت و یک معشوق واقعی موجود باشد که انسان در طول حیات به آن احتیاج دارد، اما رنگها و جلوههای مختلفی در سر راه او قرار میگیرد، زمانی که از اینها ناامید شد، به آن معشوق مطلق میپیوندد. مولانا اولین داستان عاشقانهای را که بعد از نینامه در مثنوی مطرح میکند، داستان عشق پادشاه و کنیزک است و در دفتر ششم مشابه همین داستان را به نام «قلعه ذات الصور» مطرح میکند.
مدرس ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی نجفآباد گفت: تفاوت مولانا و سایر شاعران و عرفا در این است که مولانا عشق را دوطرفه میبیند و تحت تأثیر قرآن و حدیث قرار دارد و به دلیل اینکه در قرآن و حدیث خداوند خود را معشوق قرار داده، عاشق را به خود جذب میکند و به عاشق احترام میگذارد، مولانا همین تفسیر را در ابیات دیوان شمس منعکس کرده است. زمانی که داستان پادشاه و کنیزک به جاهای حساس میرسد، بیان میکند: «عشق آن کس که از پی رنگی بود/ عشق نبود عاقبت ننگین بود/کاش کان هم ننگ بود یک سری/ تا نرفتی بر وی آن بد داوری».
عشق مجازی به عشق حقیقی ختم میشود
جاننثاری بیان کرد: مولانا معتقد بود عشق مجازی به عشق حقیقی ختم میشود، اما کسانی هستند که فقط در عشق مجازی متمرکز شدهاند، مولانا یک حقیقت زندهای را در عالم تصویر میکند که همه میخواهند به آن تصویر دست پیدا کنند، مولانا اعتقاد دارد که عشق ناموس آفرینش است، یعنی همه چیز در عشق متمرکز میشود، عشق معیار و حقیقت است، خداوند با عشق انسانها را میسنجد.
وی اضافه کرد: از دید مولانا عالم با هستی و نیستی آمیخته شده، مولانا بهدلیل اینکه فنای عاشق را در راه معشوق نشان بدهد، به ناچار در داستانهایش عاشق را به فنا میکشاند، مثلاً در داستان پادشاه و کنیزک، زرگر بهدلیل اینکه نماد دنیا است باید کشته شود و دنیا باید از بین برود که عاشق زنده شود و به معشوق دست پیدا کند، هر کدام از این موارد با رمز و رازهای خودش، یکتا بودن حقیقت عالم را به ما منعکس میکند.
مدرس ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی نجفآباد گفت: عشق موهبتی آسمانی و لطیفهای است که به مزاج حقیقت تزویر نمیشود، اما در جهان واقعی و رئالیسم، احساس میشود که گذر به عشق حقیقی از راه عشق مجازی و تعینات امکانپذیر است، یعنی تا زمانی که انسان تعینات و رنگها را نبیند و از آنها زده نشود و یا به بنبست نرسد، به آن حقیقت والا و متعالی دست نخواهد یافت.
انتهای پیام