تفسیر موضوعی به ابتذال کشیده شده و نسبتی با تئوری شهید صدر ندارد
کد خبر: 3813701
تاریخ انتشار : ۰۱ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۹:۴۶
سیدهدایت جلیلی:

تفسیر موضوعی به ابتذال کشیده شده و نسبتی با تئوری شهید صدر ندارد

گروه اندیشه ــ یک عضو هیئت علمی دانشگاه بیان کرد: در تلقی شهید صدر تفسیر موضوعی حرکتی است که از متن جامعه شروع می‌شود و دو رکن معرفتی دارد؛ رکن بیرونی، معارف بشری و رکن درونی که متن است. وظیفه مفسر موضوعی این است که در مورد رکن بیرونی، همه داشته‌های عصر خود را با خود داشته باشد و با سؤالات و اندیشه‌های روز آشنا شود و آن‌ها را با قرآن در میان بگذارد، اما متأسفانه تفسیر موضوعی به ابتذال کشیده شده است.

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست هم‌اندیشی «کاربردی‌سازی مطالعات قرآنی»، ۳۱ اردیبهشت در سالن نشست‌های بیست‌وهفتمین نمایشگاه بین‌المللی قرآن برگزار شد.

سیدهدایت جلیلی، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی در این نشست با موضوع «تفسیر موضوعی به منزله گونه‌ای تفسیر کاربردی» به ایراد سخن پرداخت و در ابتدا با ابراز نگرانی به یک مسئله بیان کرد: در اینجا نگرانی خودم را اعلام می‌کنم که ما در فرسودن مفاهیم نو و ارزشمند تخصص داریم که در جهت‌های دیگر جان‌بخش بوده، اما به دست ما که رسید، آن‌ها را فرسوده کرده‌ایم و به یک معنا آن مفاهیم را به ابتذال کشانده‌ایم. یکی از نگرانی‌های من نیز کاربردی‌سازی است که ممکن است همین سرنوشت را دچار شود. در ادامه مثال سبک زندگی که بین دو نماز، نظریه‌پردازی می‌کنیم، در مورد کاربردی‌سازی نیز نگران هستم که این سرنوشت را پیدا کند.

وی تصریح کرد: چیزی که در ارتباط با بحث کاربردی‌سازی مطالعات قرآنی مطرح است اینکه به‌جا می‌دانم بحث کنیم که متعلَق کاربردی‌سازی چیست و چه چیزی را می‌خواهیم کاربردی‌سازی کنیم. ما مطالعات قرآنی را می‌خواهیم کاربردی کنیم یا قرآن را؟ هر کدام از این‌ها مسیر و سرنوشت متفاوتی دارند؛ لذا این یک بحث مهمی است که مشخص کنیم، کدام سَر را می‌خواهیم بتراشیم.

جلیلی در ادامه افزود: مسئله دیگر، بحث این است که مطالعات کاربردی، با مطالعات کاربردی‌سازی متفاوت است. در واقع شاید سه چیز جدا داشته باشیم و تصورم این بود و هست که در کنار مطالعات بنیادی و پایه‌ای، یک نوع مطالعات را به نام مطالعات کاربردی طرح کنیم، و در کنار این مفهوم جدید نیز کاربردی‌سازی را داریم. با جست‌وجو فهمیدم کاربردی‌سازی نیز تبدیل به نوعی مطالعات شده و شاید به یک معنا ضلع سومی آفریده شده و تا حدی که من دیده‌ام به نظر می‌آید که شاید همین کاربردی‌سازی در پی این است که پیوندی بین مطالعات پایه و نظری با مطالعات کاربردی‌سازی ایجاد کند؛ لذا خود این نیز مطالعه و دانشی است که قصدش انتقال دانش به سمت کاربرد است.

وی تصریح کرد: اگر مطالعات قرآنی را بخواهیم کاربردی کنیم، باید ببینیم درک ما از مطالعات قرآنی چیست و کاربردی‌سازی آن نیز تابع تلقی ما است. خود مطالعات قرآنی عنوانی است برای مجموعه‌ای از مطالعات که شبیه لحاف چهل تکه است که به لحاظ روش و مبانی تفاوت دارند و کاربردی‌سازی مطالعات قرآنی، به انواع مطالعاتی که ذیل عنوان عام مطالعات قرآنی قرار گرفته است مربوط می‌شود.

جلیلی افزود: اما مگر مطالعات قرآنی کاربردی نیستند که بخواهیم آن‌ها را کاربردی کنیم؟ به چه معنا کاربردی نیستند؟ این نیز جای تامل دارد و در ادامه نیز بحث امکان کاربردی کردن و مطلوبیت آن نیز بحث می‌شود. به نظر من، آخرین نکته که در این زمینه جای سؤال دارد، جهت کاربردی‌سازی است. چه بسا صرف کاربردی‌سازی خیلی مطلوب نباشد. می‌شود کاربردی‌سازی اتفاق بیفتد که اصلا مطلوب نباشد و فاجعه هم باشد. پس صرف کاربردی‌سازی به خودیِ خود مطلوبیت ندارد و آنچه مطلوبیت می‌دهد، جهتی است که دنبال می‌کند. گاهی یک مطالعه کاربردی است، اما نه آن کاربردی که مد نظر و مورد نیاز ما است؛ بنابراین تغییر کاربرد نیز موضوعیت پیدا می‌کند.

این عضو هیئت علمی دانشگاه در ادامه افزود: دیدگاه افرادی مانند گادامر، این است که ما به یک امری که مرکب از سه عنصر است، عنوان فهم می‌گذاریم، در حالی که فهم در عین حال که فهم است، تفسیر نیز هست و در عین حال که این فهم تفسیر است، جنبه کاربردی هم دارد؛ لذا کاربردی است و می‌گوید فهم، همزمان نه در عالم خارج، بلکه در ذهن ما است که آن را تفهیم می‌کنیم، اما در واقعیت، یک چیز است و سه ضلع فهم و تفسیر و کاربرد مطرح است که طبیعتا همان لحظه که یک متن را می‌فهمیم، در عین حال تفسیر هم می‌کنیم و در عین حال به گونه‌ای تفسیر می‌کنیم که جنبه کاربردی نیز به آن می‌دهیم، چون مفسر در واقعیتی است که نوع کاربرد او را نیز روشن می‌کند.

وی تصریح کرد: اگر این مسئله موضوعیت داشته باشد، همه تفاسیر به نوعی کاربرد دارند و به این معنا، کاربردی کردن مسئله است و این سؤال مطرح است که تفسیر کاربردی شود، یعنی چه؟ ما به تعبیر ابوزید، جامعه و فرهنگ و تمدنمان متن‌محور است و البته نیاز به توضیح هم ندارد. تمدن و فرهنگ ما، متن‌محور است و این جامعه بر مدار تفسیر و تاویل هم خواهد رفت، چون آن روی سکه متن، تفسیر و تاویل است و هر کجا اینچنین باشد، روش‌های تفسیری هم موضوعیت پیدا می‌کنند و وضع موجود ما، چه خوب و چه بد، ناشی از تفسیر ما است. وضع مطلوب نیز در گرو تفسیر مطلوب است.

جلیلی بیان کرد: بنابراین، همه ابعاد زندگی ما، اعم از فردی و جمعی در این وضعیت کنونی که داریم، تحت تاثیر تفسیر است. اگر وضع مطلوب است به پای همین تفسیر می‌نویسیم و برعکس. اگر به دنبال تغییر هستیم که وضع مطلوبی پیدا کنیم نیز از رهگذر تفسیر است؛ لذا کاربرد تفسیر، به هیچ وجه ضلع کوچکی از اضلاع زندگی ما نیست. بلکه همه وجود ما را در بر‌می‌گیرد؛ لذا اگر آمدیم و گفتیم که تفاسیر سه ضلع دارند، یکی کاربرد است و تفسیر در ساحت‌های مختلف، این مقدار محوریت دارد، طبیعتا کاربرد تفسیر برای ما روشن می‌شود که چقدر مه ماست.

وی در ادامه افزود: تفسیر موضوعی، به عنوان گونه‌ای از تفسیر می‌تواند آن دغدغه‌های کاربردی‌سازی را تامین کند و طبعا ما، البته تلقی‌های مختلفی از تفسیر موضوعی داریم. آنچه مد نظر است، تلقی و تفسیری است که محمدباقر صدر، از تفسیر موضوعی دارد و اگر بخواهیم به نزدیک‌ترین عبارت آن تلقی را ارجاع دهیم، همین مورد حرکت از جامعه به سوی متن مقدس است و تمام دغدغه‌ای که در روایت محمدباقر صدر از تفسیر موضوعی وجود دارد، همین نکته است که کوشیده تا این جمله کاربردی از متن را تامین کند.

این عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی بیان کرد: متاسفانه در این چند دهه اخیر، تفسیر موضوعی به ابتذال کشیده شده است و این نیز جزء همان مفاهیمی است که آن را فرسوده کرده‌ایم. تفسیر موضوعی، آنگونه که شهید صدر مطرح می‌کرد، تا حد زیادی پیرو پیدا نکرد و وقتی در دسترس دیگران قرار گرفت، آن را به مسیر‌های دیگری بردند. یک نمونه، آیت الله معرفت است که کتاب التفسیر و المفسرون را دارند که در وقتی تفسیر موضوعی را بحث می‌کنند، تحت تاثیر صدر هستند، اما این کتاب را شاگردان ایشان ترجمه کردند که با نظارت ایشان بوده است و عنوان آن نیز تفسیر و مفسران شد. اما بخش تفسیر موضوعی پس از ترجمه، دگرگون شده است و در این تلقی دوم که آیت‌الله معرفت از تفسیر موضوعی ارائه می‌کند اینگونه است که تفسیر موضوعی گسترش زیادی پیدا می‌کند و حتی مباحث علوم قرآنی را نیز در بر می‌گیرد.

وی در ادامه افزود: ایشان می‌گوید که ناسخ و منسوخ نیز تفسیر موضوعی است، اما اگر یک کسی بخواهد تفسیر موضوعی را اینقدر توسعه مفهومی بدهد، آن دغدغه صدر را از دست می‌دهد. در دغدغه صدر، تفسیر موضوعی یک حرکتی است که از متن جامعه شروع می‌کنیم. در تلقی صدر، تفسیر موضوعی دو رکن معرفتی دارد؛ یکی معارف بشری است و یکی نیز رکن درونی است که می‌شود متن. ایشان می‌گوید که یک مفسر موضوعی، وظیفه‌اش این است که در مورد رکن بیرونی، همه داشته‌های عصر خود را با خود داشته باشد و با سؤالات و اندیشه‌های روز آشنا شود و آن پرسش‌ها را با قرآن در میان بگذارد.

جلیلی بیان کرد: به تعبیر بنده، در تلقی صدر، مفسر موضوعی، حلقه واسطی است که دو رکن بیرونی و درونی را به گفت‌وگو وا می‌دارد. از رکن بیرونی پرسش‌ها را دریافت می‌کند و در رکن درونی پاسخ‌ها را جست‌و‌جو می‌کند و سعی دارد که از متن مقدس، پاسخ‌های در خور آن پرسش‌ها را به فراخوری که دارد، استخراج کند و با این تلقی، تفسیر جنبه عصری پیدا می‌کند و ناظر به نیاز‌های روز می‌شود. به این معنا قرآن از طاقچه پایین می‌آید و در صحنه برخورد اندیشه‌ها قرار می‌گیرد. از ضلع دیگر نیز همین است و کسی مانند صدر قائل است که یک مفسر موضوعی باید در میدان کوشش‌ها و تلاش‌های اجتماعی حضور یابد و با معضلات و گره‌های جامعه خودش آشنا بشود و نسبت به آن‌ها اشراف داشته باشد و آن معضلات و گره‌ها را نیز به قرآن عرضه کند.

وی در ادامه تصریح کرد: در اینجا نیز مفسر موضوعی پل ارتباط بین جامعه و متن قرآن است که معضلات را بگوید و از متن قرآن، راه حل‌ها را استخراج کند و به جامعه عرضه دارد. از این زاویه که به تفسیر موضوعی نگاه کنیم، قرآن کاملا کاربردی می‌شود و از بحث‌های انتزاعی بیرون می‌آید و خود را در معرض پاسخ‌گویی قرار می‌دهد؛ لذا این تفسیر، چنین ظرفیتی دارد، اما این ظرفیتش را نشان نداده و طی این چند دهه، سرِ زا، رفته است و وقتی تفسیر موضوعی به دست امثال بنده بیفتد، به این دلیل که رکن بیرونی ما ضعیف بود و حضور در متن اجتماعی ضعف داشت و ما بودیم و این متن، لذا نتوانست دیالوگی که بین رکن بیرونی و رکن درونی است برقرار کند و گفت‌وگو تبدیل به مونولوگ شد؛ لذا تفسیر موضوعی‌هایی بیرون آمد که فقط اسم آن‌ها تفسیر موضوعی است و آن دغدغه‌ای صدر و مطهری را پوشش نمی‌دهد.

این عضو هیئت علمی دانشگاه بیان کرد: مشکل اصلی مطالعات قرآنی، در تفسیر، مشکل ناکارآمدی یا بدکارکردی است. ما اگر مطالعات قرآنی را کارآمد کنیم، چه بسا به چیز‌هایی که دغدغه داریم نیز پاسخ می‌دهیم. تعبیری به کار می‌برم که بی‌رحمانه است، اما اینگونه است که تفسیر علیه متن شده است. ما متاسفانه اکثر تفاسیرمان، علیه متن است. یعنی آن اهدافی که متن در نظر داشته و برای آن آمده است، اگر همان‌ها را در نظر بگیریم و ترازو کنیم و تفاسیر خود را در طی قرن‌ها بسنجیم، نتیجه‌اش بیشتر تاسف‌آور است. از مسیر متن عبور کرده‌ایم و هر کسی دغدغه‌های خود را در متن جست‌وجو کرده است.

جلیلی در انتها گفت: به نظر بنده بسیاری از تفاسیر که با آن‌ها رو‌برو هستیم که فرد در موقعیت قرار گرفته که آن موقعیت رنگ‌و‌بوی خود را به تفسیر داده است، اما نیاز جامعه را برآورده نمی‌کند. باید در موقعیت نیاز باشیم و در آن موقعیت به تفسیر متن بپردازیم و از رهگذر آن، جنبه کاربردی که جهت مناسب دارد، تامین شود.

انتهای پیام

captcha