رسم رادمردی در گود پهلوانی زنده است هنوز
کد خبر: 3819642
تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۷

رسم رادمردی در گود پهلوانی زنده است هنوز

کمتر کسی می داند بیخ گوش سازمان آتش نشانی چراغ یک زورخانه همه چیز تمام روشن است. با جلال ملکی و استاد نصرالله حدادی مهمان این گود پهلوانی شدیم و به چشم دیدیم و به گوش شنیدیم که روش و منش پهلوانی دراین گودهای افتادگی زنده است هنوز.

به گزارش ایکنا، فارس نوشت: زورخانه پیشکسوتان  آتش نشانی آدرس پیچاپیچی ندارد. از خیابان آزادی به خیابان میمنت که بپیچی و تا انتهای آن پیش بروی درب چوبی سرهلالی را می‌بینی که روی کاشی‌های بالا دستش نوشته شده مجموعه ورزشی پیشکسوتان آتش نشانی. هنوز به در کوتاه زورخانه نرسیده‌ایم که پهلوان محمد ربیعی و مرشد به استقبال‌مان می‌آیند. چراغ‌ها روشن می‌شوند و چشم ما به جمال پهلوان‌های تهران قدیم روشن تر. ردیف عکس‌های تکی و سه تایی پهلوانی با همان ژست‌های افتاده‌ای که معروف بود روی دیوار‌ها نشسته  و تا مرشد نشین ادامه پیدا کرده‌اند. پهلوان‌هایی که هر کدام تجسمی از مردی و مردانگی بودند و اخلاق‌شان بیشتر از آن که زبانی باشد عملی بود. شمایلی از مولا علی (ع) را بالاسر مرشد نشانده‌اند. هر کجای زورخانه که باشی این قاب بیشتر از باقی عکس‌ها به چشم می‌آید. در گود زورخانه میزان هر عمل کوچک و بزرگی مرام و منش مولا علی (ع) است. این ساده‌ترین و در عین حال سخت‌ترین درس پهلوانی است. آن‌هایی که سالها توی گود عرق ریخته‌اند می‌گویند تراز با علی(ع) بودن راه روشنی دارد اما به هر کسی پای رفتن به آن را نمی‌دهند.

 

 

    آخرین گلریزان سهم سیل زده‌ها شد

 مثل همیشه عکس جهان پهلوان تختی از باقی پهلوان ها آشناتر می‌زند، اما خوب که در این قابخانه دوار سیر می‌کنم چهره‌های پهلوان مهدی قصاب و پهلوان آقا سید حسن رزاز  را هم از باقی هم پالگی‌های‌شان تشخیص می‌دهم.

 

پهلوان محمد ربیعی با 45 سال سن پا در جای پای پدرش گذاشته و این روزها به جز اداره زورخانه آتش نشانی به آموزش ورزش باستانی برای نوجوانان هم مشغول است. خاطره‌های کودکی‌اش با یاد و نام همین پهلوان‌ها تنیده شده و از همان نوجوانی فهمش شده که بی‌مرام آن‌ها زندگی برایش چنگی به دل نمی‌زند:« از کودکی به همراه پدرم پهلوان عبدالله ربیعی در زورخانه فرحزاد تمرین می‌کردم. اقبال این را داشتم که از نزدیک با مرام پهلوان‌های آن زمان آشنایی پیدا کنم. مهربانی‌های آنها به دیگران مثال زدنی بود. همین جوانمردی‌ها من را پاسوز گود زورخانه کرد و خیلی زود مرحله انتخاب مهم زندگی‌ام را از سر گذراندم.»

 

پهلوان ربیعی می گوید آخرین گلریزان زورخانه برای کمک به مردم استان‌های سیل زده انجام شده است: «روزهایی که این سنت نیک در اینجا برگزار می‌شود زورخانه صفای دیگری پیدا می‌کند. فضای اینجا به غایت معنوی می‌شود و احساس می‌کنیم با این که کم مقدار هستیم به مولای متقیان امیر المومنین (ع) و اهل بیت نزدیکی بیشتری پیدا کرده‌ایم. امیدواریم دانش آموز این مسیر باقی بمانیم و این زورخانه‌ها همچنان مثل گذشته منشاء خیر و برکت برای همه مردم عزیزمان باشند.»

 

یادی از یادگارهای مهدی قصاب

ازپهلوان  مهدی قصاب و جوانمردی‌هایش که حرف می‌رود سری تاب می‌دهد و می‌گوید نظیر او را کمتر دیده است :«خدا مهدی قصاب را رحمت کند. ایشان از دوستان نزدیک پدرم بود. قصابی در گذر آل آقا داشت که نزدیک محله سرپولک بازار بود. آن دوره هر کسی زور بازو داشت می‌توانست سوار یک محله شود و هرچه می‌خواهد به دست آورد. اما پهلوان قصاب اهل این حرف‌ها نبود. از این که جایی درگیری شود بیزار می‌شد. تا این را می‌شنید کرکره مغازه را پایین می‌داد و پای درگیری می‌رفت و قائله را ختم به خیر می‌کرد.» ربیعی می‌گوید پهلوان‌ها هر شغلی داشتند آن را با مرام زورخانه‌ای پیش می‌بردند و رفتارشان داد می زد که آن‌ها سال‌ها با افتادگی در این گودها عرق ریخته‌اند تا به نفس خودشان مسلط شوند:«آقا پهلوان مهدی هیچ وقت حرفی از بذل و بخشش‌هایش نمی زد اما همه می‌دانستند که هیچ نیازمندی دست خالی از مغازه او بیرون نمی‌رفت. حواسش به همسایه‌ها و علی‌الخصوص جوان‌ها بود. در یک کلام می‌توانم بگویم همه این پهلوان‌ها مایه آرامش و آسایش مردم بودند و حضور و نفس حقی که داشتند خیال یک جماعت را راحت می‌کرد.»

 

 

زورخانه‌ها محل رجوع نیازمندان بود

 نصرالله حدادی محو کباده کشیدن پهلوان در گود شده است.گوش به ضرب مرشد برای‌مان از فضای معنوی زورخانه‌ها می‌گوید :« تا همین چند دهه پیش هر محله برای خودش صاحب یک یا چند زورخانه بود. درست مثل این که هر محله یک مسجد داشته باشد. حضور پهلوان‌ها در بین مردم الزامی بود. این پهلوان‌ها از جای خاصی نمی‌آمدند و به کارهای ویژه‌ای مشغول نبودند. در واقع آن‌ها همان بچه‌هایی بودند که پای میل برداشتن و کباده کشیدن پهلوان‌های قبلی قد کشیده بودند و خوی و مرام آن‌ها درس زندگی‌شان شده بود. پهلوان‌ها در کوچه و بازار بین مردم زندگی می‌کردند و محل رجوع اهالی محله‌ها بودند» مورخ رسم و رسوم تهران قدیم می‌گوید زورخانه‌ها مثل مساجد برای مردم تقدس داشتند: « بین مساجد و زورخانه و قهوه‌خانه‌ها الفتی بود. این سه مکان محل رجوع مردم بود و در آن‌ها همین پهلوان‌ها و رادمردان با حضورشان گره از کار مردم باز می‌کردند. یکی از زیباترین رسم‌هایی که در همین زورخانه‌ها پا گرفت و بعدها در مساجد و قهوه‌خانه‌ها هم پی آن گرفته شد برگزاری مراسم گلریزان برای نیازمندان آبرومند بود. پهلوان‌ها مردم را به زورخانه دعوت مى‌کردند و بی آن که نامی از نیازمند ببرند سفره‌ای در اتاقی انداخته می‌شد هرکسی به آنجا می‌رفت و مبلغی که وسعش به آن می‌رسید را هدیه گلریزان می‌کرد.گاهی حتا عده‌ای که نیازمند بودند مبلغی از زیر سفره بر می‌داشتند و کسی خبردار نمی‌شد. به این شکل افتاده‌ها بی سر و صدا و با آبرو دوباره از جا بلند می‌شدند. پهلوان‌ها این طور هوای مردم را داشتند. این نوع بخشش در خفا را از مولا علی (ع) یاد گرفته بودند و به این شکل زیبا آن را ترویج می‌کردند»

 

 

وقتی از استاد حدادی دعوت می‌کنند که برای عکس انداختن به گود برود این دعوت را پس می‌زند و می‌گوید هر کسی با هر لباسی نباید در این گودها چرخ بزند:«در زورخانه‌ها هر رفتار کوچک پهلوان‌ها قصه‌ای پس خود داشت. جالب است بدانید کنار گود کاسه‌ای مسی می‌گذاشتند که  پهلوان‌های خسته از ورزش سنگین آب دهان‌شان را در آن می‌ریختند و همان جا با پارچه‌ای عرق‌شان را از تن می‌گرفتند.کسی که به گود وارد می‌شد پای همین کاسه ورزش را شروع می‌کرد و این نشان از افتادگی و تواضع داشت. لباس پهلوانی کم از لباس احرام نداشت. چون پهلوان کسی بود که اول بسم الله باید با نفس خودش کشتی می‌گرفت. هر کسی به گود وارد می‌شد طهارت داشت  با وضو به آن پا می‌گذاشت. با هر لباسی مجاز نیستیم به این گودها وارد شویم و حفظ این سنت‌ها به عهده کسانی است که از این منش‌های جوانمردی خبردارند و باید آن را به بقیه هم گوشزد کنند.»

 

قرابت بین آتش نشانی و مرام پهلوانی

عکس شهدای آتش نشانی کنار دست نامی‌ترین پهلوان‌ها نشانده شده است. جلال ملکی می‌گوید همه آتش نشان‌ها مرام پهلوانی دارند و از خودگذشتگی به خاطر دیگران از درس‌های جوانمردی است: «خوشبختانه استقبال خوبی از زورخانه آتش نشانی شده است. بسیاری از آتش نشانان ما با همان روحیه پهلوان مسلکی به این گود می‌آیند و با ورزش جسم و روح‌شان را ورزیده‌تر می‌کنند. قرابت زیادی بین آموزه‌های ورزش باستانی و شغل آتش نشانی وجود دارد. پهلوان‌ها خیرخواه مردم بودند و آتش نشانان هم به اندازه‌ای به هم نوعان‌شان عشق می‌ورزند که حاضرند جان‌شان را برای آن‌ها تا پای مرگ به خطر بیندازند» سخنگوی سازمان آتش نشانی از نوجوانی شیفته گود زورخانه شده و دستی در آتش ورزش باستانی دارد. با این که در یک عملیات از ناحیه کتف آسیب دیده میل‌های سنگینی بلند می‌کند و شروع به ورزش کردن می‌کند: «زورخانه سازمان آتش نشانی تنها ویژه کارکنان این سازمان نیست و همه شیفتگان این ورزش می‌توانند در ساعت تمرین پهلوانان مهمان این زورخانه شوند.»

 

ورزش باستانی را مهجور نکنیم

بیشتر آن‌هایی که پاسوز صفای زورخانه‌های پایتخت شده‌اند مرشد مجتبی تورده را به خوبی می‌شناسند. صدای گرمی دارد و ورد زبانش نام نامی مولا علی (ع ) است. سال‌هاست با رقص انگشت‌های او روی پوست ترد و کشیده ضرب‌ها پهلوان‌ها علی گویان میل برداشته و در گود مقابل چشم‌هایش رسم راد مردی آموخته‌اند. مرشد تورده با افتادگی و تواضع همیشگی‌اش  می‌گوید اینجا کاره‌ای نیست و کار اصلی را آن‌هایی می‌کنند که جوان‌های این نسل را با ورزش باستانی آشنا می‌کنند: «از این که می‌بینم پهلوان ربیعی آموزش جوان‌ها را به عهده گرفته لذت می‌برم. همه ما وظیفه داریم این رشته ورزشی را از مهجور بودن در بیاوریم و به نسل جدید معرفی کنیم. آداب این ورزش ریشه در هویت و پیشینه ما دارد و زنده نگاه داشتن این رسوم باعث ترویج اخلاق در نسل‌های امروزی‌مان می‌شود»

 

بازدید از زورخانه  

بازدید از زورخانه شهدای آتش نشانی برای عموم آزاد است. اگر هوس شنیدن صدای گرم مرشد و روی شنو رفتن و میل برداشتنها و کباده کشیدن‌های پهلوان‌ها را دارید می‌توانید در سه روز زوج هفته  از ساعت ۱۸ تا هنگام اذان مغرب  مهمان این زورخانه شوید.

 

مسیرهای دسترسی

زورخانه آتش نشانی در خیابان آزادی و انتهای خیابان میمنت قرار گرفته است. برای رفتن به این زورخانه می‌توانید از ایستگاه متروی آزادی استفاده کنید. خطوط سامانه اتوبوسرانی و تاکسیرانی در خیابان آزادی هم به راحتی می‌توانند شما را به خیابان میمنت برسانند.

انتهای پیام

captcha