به گزارش ایکنا از قزوین، مسعود جانبزرگی، استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در اولین وبینار تحلیل روانشناختی دعای مجیر که شب گذشته، چهارم فروردینماه به همت گروه درمان چندبعدی معنوی خداسو از مرکز خدمات مشاوره و روانشناسی طلیعه سلامت برگزار شد، ضمن اشاره به مطالب مطرح شده درباره دعا طی ماه مبارک رمضان سال گذشته گفت: به لحاظ روانی دعا در انسان گشایش ایجاد میکند. یعنی به عبارت دیگر زمانی که ما از حالت اصطلاحاً سرزنش به حالت دعا منتقل میشویم نوعی گشایش ذهنی برای ما ایجاد میشود و اصطلاحاً سیستم ما برای یک تجربه جدید، برای یک خلق جدید، برای یک راه جدید باز میشود، حداقل خاصیت دعا این است.
وی ادامه داد: دومین اتفاق این است که وقتی دعا را از زبان کسی که با دعا آشناست یعنی به عبارت دیگر خودش این مسیر را طی کرده و در مقام امامت قرار گرفته و میتواند انسانها را از مسیر سخت عبور دهد و راهنما باشد یاد میگیریم و به آن توجه میکنیم انگار در کلاس درس آنها نشستهایم و آنها ما را با هدف آن دعا آشنا میکنند و اصطلاحاً وجه توحیدی ما را فعال میکنند.
استاد گروه روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه اظهار کرد: به لحاظ هیجانی و عاطفی هم دعا معمولاً ایجاد تعادل هیجانی میکند، بهعنوان مثال به محض اینکه شما برای کسی که عصبانی است دعا کنید بلافاصله هیجانش تعدیل میشود و تغییر شکل میدهد. اینها بحثهایی است که سالهای گذشته تا حدودی به آنها توجه کردهایم و دعای ابوحمزه را با هم فراز به فراز دنبال کردیم.
وی بیان کرد: سال گذشته دعای افتتاح را با همدیگر مرور کردیم و در دعای ابوحمزه یاد گرفتیم که چگونه با خدا حرف بزنیم و اینکه خدا کیست و ما در واقع در مقابل او چه و که هستیم، این را امام سجاد(ع) با دعای ابوحمزه به ما یاد داد و در دعای افتتاح ما یاد گرفتیم که چگونه در مسیر شکر قرار بگیریم و مسیر شکر بنا به تعبیر قرآن کریم در واقع همان صراط مستقیم است.
این روانشناس گفت: امسال میخواهیم با دعایی ارتباط برقرار کنیم که آن دعا به نوعی اسماء الهی را به شکل خاصی به ما معرفی میکند و قصد ما این است که بتوانیم درباره جنبه روانشناختی این اسماء با همدیگر صحبت کنیم و اگر همت کنیم انشاءالله اینها را به عمل دربیاوریم یعنی به عبارتی بتوانیم آنگونه که خود خداوند از ما خواسته با این اسماء ارتباط برقرار کنیم.
وی با اشاره به انتخاب دعای مجیر برای بحث در شبهای ماه رمضان تصریح کرد: این دعا، بسیار والا و دارای مرتبه بلندی است و در عین حال از همدلی ویژهای برخوردار است یعنی به عبارتی میتواند از اعماق وجود نیازهای ما را نسبت به خداوند بیان و ما را وارد مسیری کند که مسیر درستی است و مطمئناً ارتباط با آن احساس خوبی را به ما میدهد. وقتی درباره آثار این دعا تحقیق کردم دیدم که چقدر این دعا برای التیام دردهای روانی مناسب است و غم را از دل میزداید و وقتی با این دعا ارتباط درستی برقرار کنیم امکان ظهور آن را در زندگی خود میبینیم به شدت هیجانهای مثبت ما بالا میرود و قدرت پردازش ما افزایش مییابد.
جانبزرگی ادامه داد: امسال میخواهیم با بررسی و تحلیل دعای مجیر نیازهای روانشناختی خود را مورد بررسی قرار دهیم و ببینیم که در واقع ما چگونه میتوانیم نيازهایمان را با خدا در میان بگذاریم و چه اقداماتی را میتوانیم انجام دهیم. ما سال گذشته در رابطه با این صحبت کردیم که انسان دارای یک بعد ظاهری و یک بعد معنوی است، یک دنیای ظاهری و یک دنیای باطنی. و صحبت کردیم که قوانین این دو دنیا با هم متفاوت است. آنچه در دنیای ظاهری گذراست در دنیای باطنی ماندگار است و بیشتر بحث ما درباره این بود که دنیای ظاهری بر دنیای باطنی ما اثرگذار است.
وی بیان کرد: ما نمیتوانیم یک عمل را هر چقدر کوتاه و ثانیهای در دنیای ظاهر انجام دهیم و اثر دائمی آن را در دنیای باطن احساس نکنیم. این صحبتها موضوعی را به ذهن متبادر میکند و نقدی را به ذهن میآورد که به نظر میرسد دنیای باطن انفعال دارد، بنابراین بر دنیای ظاهر اثری ندارد. حالا میخواهیم راجع به این صحبت کنیم که آیا دنیای باطنی ما واجد مؤلفههایی است که بتواند دنیای ظاهری ما را تحتتأثیر قرار دهد یا نه؟ یعنی در واقع میتوانیم این فرض را پیش ببریم که همانگونه که آثار دنیای ظاهری ما و رفتارهای ظاهری ما در دنیای باطنی ما ماندگار هستند آیا این امکان وجود دارد که دنیای باطنی ما در شکل دادن به دنیای ظاهر ما اثرگذار باشد و در واقع بتواند این کار انجام دهد؟
استاد گروه روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: اگر ما بتوانیم ثابت کنیم که دنیای باطنی ما مؤلفههای ذاتی دارد که این مؤلفهها خداسو هستند آنگاه میتوانیم یک نتیجه جالب از آن بگیریم، اینکه محرک انگیزه من دنیای ظاهری باشد یا دنیای باطنی، رنگ عمل ظاهری من یک مقدار متفاوت میشود. به عبارت دیگر اگر ما مؤلفههای دنیای درونی را بشناسیم و عمل خود را از آنجا آغاز کنیم یا نیتمان را بر مبنای آنها قرار دهیم آن موقع معاد روشنی دارد.
وی ادامه داد: در واقع اگر مبدأ عمل من دنیای ظاهری باشد یعنی مبدأ انگیزه مشخص است، اما آیا معادش هم مشخص است؟ نمیدانیم. بهطور مثال زمانی که من برای رسیدن به ثروت، مقام و یا شهوت آغاز به کار میکنم نمیدانم آیا وقتی که به آن دست پیدا میکنم رضایت دارم و دقیقاً همان چیزی است که من میخواستم؟ اصطلاحاً آیا نیت من معتبر است یا نه؟ این تفاوت که خیلی تفاوت ظریفی است را باید در نظر بگیریم.
این روانشناس گفت: بنابراین اگر مؤلفههای باطنی را بشناسیم و آنها را مبدأ عمل خودمان قرار دهیم احتمالاً عمل راضیکنندهتری خواهیم داشت. ممکن است این شروع از مبدأ باطنی من را به مقام و ثروت و حتی ارضای شهوت از راه حلال برساند، اما مهم این است که من در این موقعیت، تعادل رفتاری در بالاترین حد ممکن دارم، نه فقط تعادل رفتاری بلکه تعالی هم دارم. این موضوع را با دعای مجیر خیلی خوب میتوانیم بفهمیم. حالا اگر ما نسبت به اینکه دنیای باطنی ما دارای یک نقشه الهی و توحیدی است هوشیار بشویم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر بفهمیم خدا یک نقشه فوقالعاده دقیق و دستیافتنی در باطن ما گذاشته چه احساسی خواهیم داشت؟ پس باید برویم دنبال اینکه ببینیم این نقشه چیست و چگونه در درون ما گذاشته شده؟ چطور میتوانیم به آن دست پیدا کنیم؟ چطور میتوانیم از آن استفاده کنیم؟ به این موضوع فکر کنیم که اگر ما مبدأ شکلگیری عملمان را از باطن به ظاهر تغییر دهیم وضعیت تعادلی ما چطور میشود؟
وی گفت: انسان نورانی به دنیا میآید؛ در واقع نوری که در ذات انسان است برای این است که انسان را به سمت نقشه یا برنامه الهی هدایت کند ولی به دلیل اختیاری که انسان دارد میتواند از مسیر خارج البته این پیشفرض را باید پذیرفت که انسان بهصورت ذاتی در درون خودش منشأ هدایت دارد و به اصطلاح نور هدایت دارد. در آیه معروف آیتالکرسی این موضوع را میبینیم و در آیات دیگری هم اشاره شده به اینکه خدا هر چیزی را که خلق کرده در درون او هدایتش را قرار داده است و این هدایت نمیتواند به جز نور باشد. حالا این نوری که در درون انسان است چگونه انسان را هدایت میکند؟ به اصطلاح این نور در ما به لحاظ روانشناختی انتظاراتی به حق ایجاد میکند، مثلا من انتظار دارم یک مادر مهربان باشد و نور هدایتگر درونی من انتظاری که از دنیا دارم را به من معرفی میکند.
جانبزرگی بیان کرد: حالا اتفاقی که در زندگی میافتد چیست؟ وقتی من در زندگی دچار مشکلی میشوم به اصطلاح دچار یک چالش معنادهی میشوم که آیا آن نوری که مرا راهنمایی میکرد غیرواقعی بود؟ یا من اشتباه کردم؟ در واقع دو شک در انسان بهوجود میآید، اینکه آیا دنیا واقعی است یا من؟ آیا دنیا غیرواقعی است یا من؟ در این فرآیند ممکن است انسان شروع کند به معناسازی غلط و مسیر را اشتباه برود و برای خودش تهدیدهایی را بهوجود بیاورد.
وی یادآور شد: گاهی اوقات خداوند نور هدایتگر را بهعنوان عقل فطری معرفی میکند و هدایت عقل فطری ما را به سمت تعادلجویی و ابتدای مسیر تعالیخواهی میبرد و عقل بیرونی که خود خداوند است و سیستم وابسته به او در انسان تعالی ایجاد خواهد کرد. بنابراین، ما به لحاظ ذاتی استعدادی داریم و مجهز به یک عامل نورانی هستیم که میتواند به ما کمک کند تا در ظلمات دنیا و دنیای باطنی خود بگردیم و نقشه اصلی که خداوند برای ما گذاشته، پیدا کنیم و آدرس آن نقشه اصلی را خداوند به ما نشان داده و میفرماید: «وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا»، در واقع خداوند یک سری اسماء حسنی دارد که این اسمها نیکو هستند و باید انسان آنها را پیدا کند و خدا را بهواسطه آن اسماء میتوان یافت و به او نزدیک شد، پس نقشهای که خدا در درون انسان گذاشته این اسماء هستند که خداوند از ابتدا آنها را به انسان تعلیم داده است.
این روانشناس تصریح کرد: وقتی من نقشه وجودی خود را در این اسماء پیدا میکنم، احساس هیجانانگیز مثبتی دارم؛ بهطور مثال آیا ممکن است که شما مهربان نباشید ولی خوشحال باشید؟ آیا ممکن است که در وجود شما تنفر باشد و خوشحال باشید؟ امکان ندارد، وقتی میگوییم به نام خداوند بخشنده و مهربان، احساس خوبی دارید و وقتی در کنار یک انسان مهربان هم قرار میگیرید احساس خوبی دارید. این اسم به ذات خدا تعلق دارد و اینطور است که وقتی من مهربانی را تجربه میکنم، بودن با خدا را تجربه میکنم و این است که من را خوشحال میکند. برعکس زمانی که در محیط ظلم قرار میگیرم چون در معرض تهدید هستم دیگر خوشحال نخواهم بود که این رابطهای است بین نار و نور که در شبهای آتی درباره آن صحبت خواهیم کرد.
وی بیان کرد: درباره اسماء حسنی تحقیقات بسیاری شده است، علمای اسلامی از ملاهادی سبزواری تا ابن عربی و ملاصدرا و علامه طباطبایی مقالات بسیار متعددی درباره این موضوع نوشتهاند و برخی از بزرگان محور عرفان بهویژه عرفان نظری را بر مبنای همین اسماء حسنی قرار دادهاند و معتقدند که این اسماء الهی نقش دوگانهای دارند این طور که این اسماء باعث ظهور جلوههای الهی در این دنیا هستند که ما میتوانیم آنها را در وجود خود ببینیم و کارکرد دوم این است که این اسماء زمینههای بروز و ظهور اکمال و تکامل را در ما ایجاد میکنند تا به رنگ الهی نزدیک شویم.
استاد گروه روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گفت: یک کارکرد دیگر این اسماء که به نظر من اهمیت بالایی دارد این است که برای ما امکان شناخت را فراهم میکند یعنی به عبارت دیگر اینکه یکی از راههای خداشناسی و ادراک درست خدا از طریق همین اسماء حسنی است که خیلی از این اسماء از طریق علم حضوری قابل حصول است یعنی نیاز به آموزش ندارد زیرا ذات خداوند شناخت پذیر نیست و ما تنها راهی که برای شناخت خدا داریم از طریق همین اسما و صفات خدا هستند و ما در عالم آشکار و پنهان میتوانیم آنها را درک کنیم.
وی یادآور شد: جایی که خداوند مسیر را به انسان نشان داده کلمه «آیات» است و خدا با انواع و اقسام آیاتی که در قرآن وجود دارد به صورت مستمر به ما نشانها را معرفی میکند نه نشانهها را، چراکه نشان با نشانه متفاوت است، نشان همه یک موضوع را نشان میدهد و اسماء ما را با همه وجود خدا آشنا میکنند، هرچند که ذات حق از این اسماء منزه است ولی راه ارتباط با حق را، خداوند همین اسماء قرار داده است. البته اسماء نوعی کارکرد دوگانه دارند یعنی هرآنچه تحقق یافته فاعلش خداست و این قابلیت در انسان وجود دارد که خودش را به آن اسماء مجهز کند و تجلی اسماء خداوند باشد، حال سوال این است که انسان تجلی کدام اسم خداست و البته چقدر؟
جانبزرگی یادآور شد: علمایی مثل ابن عربی و ملاصدرا که درباره اسماء خداوند کار کردهاند، وقتی درباره اسماء صحبت میکنند معتقدند رابطه انسان با اسماء خیلی مهم است و این رابطه در سه کلمه میتواند عملیاتی شود؛ تعلق، تحقق و تخلق این سه کلمه هستند.
وی ادامه داد: تعلق یعنی همه انسانها بهصورت ذاتی نسبت به اسماء الهی فقر دارند؛ بهعنوان مثال همه ما بهصورت ذاتی فقیر مهربانی هستیم، همه ما بهصورت ذاتی فقیر قدرت هستیم، اگر ریشه تعلق را علاقه بگوییم باید بدانیم که ما به همه اسماء خدا علاقهمند هستیم و به آنها نیاز داریم. این فقر ربط وجودی همه را به خداوند نشان میدهد و به عبارت دیگر همه انسانها چه بخواهند و چه نخواهند با خدا ارتباط دارند و گاه ممکن است این ربط وجودی عام در برخی خاص شود؛ بهطور مثال کسی بخواهد یکی از این اسماء را در خود جلوهگر کند.
این روانشناس اظهار کرد: تحقق یعنی اینکه من جنبه وجودی و کمالی این اسم را به خدا متعلق بدانم و بگویم تحقق آن اسم فقط در حق تعالی است و معنی دیگر آنکه من از طریق تحقق، معانی اسماء را اول درباره خدا و دوم درباره خودم بشناسم؛ بهعنوان مثال به این برسم که تحقق مهربانی در من فقط زمانی صورت میگیرد که با خدا در ارتباط باشم و هرچه به مهربانی خدا نزدیکتر باشم مهربانتر خواهم بود.
وی تصریح کرد: تخلق هم به آن معنی است که چقدر اسماء خداوند در ما به واسطه عبودیت آن اسم ظهور یافته است. نکته دیگر در مرحله تخلق این است که باید دریابیم چه چیزی از اسم را به خود و چه چیزی را به خداوند نسبت دهیم، در واقع اینجا رابطه انسان با خداوند معلوم میشود.
جانبزرگی در پایان گفت: مثلا فرض کنید وقتی در دعا میگوییم «یا لطیف»، تعلقش این است که من نیاز دارم نسبت به نعمتهای پنهان خدا هوشیار شوم، ضمن اینکه مقاومت و مکر درونی خود را بشناسم، تحققش این است که من به درک و آگاهی خداوند از نهان خودم هوشیار شوم و اینکه راههای غیرمستقیمی وجود دارد که من میتوانم به دیگران خیر برسانم و تخلق در یا لطیف این است که عبادت خود را به روی دیگران نیاورم و به اصطلاح با عبادتم کاسبی نکنم و عبادت فقط برای خدا باشد و حاجت حاجتمندی را بدون اینکه میل داشته باشم او مرا بشناسد برآورده کنم.
انتهای پیام