به گزارش ایکنا؛ یکی از افتخارات مسلمانان آن است که کتاب آسمانی آنها در سر تا سر جهان کنونی یکنواخت است و مسلمانان اختلاف نظری درباره آن ندارند، زیرا متن فعلی و رایج قرآن کریم براساس روایت حفص از قرائت عاصم است که مورد اتفاق و اجماع شیعیان و اهل سنت میباشد. تنها اختلافی که در این جهت میان مسلمانان وجود دارد در برخی از کشورهای آفریقایی است که نسخه قرائت قالون و ورش و عمروی گاهی استفاده میشود، اما لازم به یاد آوری است که متن اصلی آنها با متن قرآن رایج یکسان است و فقط در لهجه و تلفظ و اعراب برخی از حروف اختلاف اندکی دارند.
این اتفاق نظر نسبت به قرآن کریم پدیده قرون اخیر نیست، بلکه حدود هزار سال است که از دوران این مجاهد(متوفی...) عالمان اسلامی قرائت عاصم را که یکی از «قرائات هفت گانه» است محترم میشمارند و روشن است که قرائت عاصم نیز برگرفته از «ابوالاسود دئلی» شاگرد «علی بن ابی طالب(ع)» بوده است.
چنانکه در بخشهای گذشته یادآوری شد، تلاشهایی نیز از جانب برخی مستشرقان برای جست و جوی نسخههای کهن و مخالف نسخههای رایج قرآن کریم انجام گرفت، اما هر قدر که نسخههای بیشتری پیدا کردند بر اطمینان آنان نسبت به اصالت متن و نسخه رایج قرآن افزوده شد.
جنجال گلذریهر
در حالی که قرآن، کتاب و متن رایج آن دارای این همه اتقان و استحکام و ثبات است و تعداد «اناجیل چهارگانه» به عنوان یک تابلو آشکار نشانی از ابهام و فقدان متن اصلی انجیل کتاب مقدس مسیحیان است، و مسیحیان جهان نه تنها نمیدانند که کدام یک از اینها انجیل اصلی است، بلکه میدانند هیچ کدامشان انجیل اصلی نیست و همه آنها تالیف حواریون حضرت عیسی(ع) است که پس از آن حضرت تالیف کردهاند، بسیار مایه شگفتی است که «گلدزیهر» به عنوان یک یهودی قرآن شناس بزرگ جهان غرب در آغازین صفحات کتاب مشهور خود ادعای وارونهای را فریاد میکند که هیچ گاه قابل تحلیل نیست.
وی مینویسد: هیچ کتاب مقدس دینی درد جهان نیست که پیروان آن دین آن را نص وحیانی نازل شده کهن و اصلی بدانند و این همه اضطراب و بی ثباتی که قرآن دارد در آن وجود داشته باشد.
معلوم نیست که اتقان کتاب مقدس کدام دین نظر او را جلب و مدهوش کرده که این چنین بر قرآن میتازد؟ آیا اناجیل چهارگانه؟ یا دهها متن غیر متناسب و متناقض عهد قدیم؟
آیا اختلاف قرائتهای قرآنی در اعراب و حرکت برخی از حروف یا تبدیل برخی کلمات موجب اضطراب بیشتر از تفاوت اصل متن اناجیل چهارگانه است؟
اعمال سلیقه، منشا اختلاف قرائتها از دیدگاه گلدزیهر
«گلدزیهر» در آغاز کتاب المذاهب الاسلامیه فی تفسیر القرآن ضمن این که خام بودن خط عربی در صدر اسلام و نداشتن نقطه و اعراب را عمدهترین زمینه پیدایش اختلاف قرائتها میداند، سعی میکند که عامل اصلی اقدام قاریان را به اختلاف قرائت در این زمینه، اعمال سلیقه و رای و استدلالهای عقلی هر یک از قراء معرفی کند.
پاسخ: استناد قرائت به پیامبر اکرم(ص) مهمترین معیار قبول قاریان
گر چه ما نقش اجمالی اعمال سلیقه قاریان را در پیدایش تعدد قرائتها انکار نمیکنیم، اما آن را مهمترین عامل نمیدانیم، زیرا آداب و خصلت قاریان بزرگ قرآن تبعیت محض از روایت و کیفیت قرائتی است که استادانشان به طور مستند توسط استادان و قاریان قبلی از پیامبر اکرم(ص) نقل میکردند و «مستند بودن قرائت» را به روایت پیامبر اکرم(ص) یکی از شرایط صحت و جواز قرائت میدانستند.
«ابن جزری» در کتاب النشر فی القرائات العشر مینویسد: هر قرائتی که دارای سه شرط باشد قرائت صحیح نامیده میشود، آن شرایط عبارت اند از 1- موافق قواعد ادبیات عرب باشد؛ 2- با یکی از مصاحف عثمانی مطابق باشد؛ 3- صحیح السند از صحابه و پیامبر اکرم(ص) نقل شده باشد.
«ابو عمر دانی» نیز گفته است: در نحوه حروف قرآن نباید به شهرت لغوی و قواعد اعتماد کرد، بلکه فقط آن قرائت که با سند صحیحتر نقل شده باشد مورد قبول است گر چه مخالف قاعده یا شهرت باشد.
«مکی» و«ابن جزری» قرائتهای قرآن را به چهار نوع تقسیم کردهاند نوع چهارم آن را قرائتی دانستهاند که از پیامبر اکرم(ص) نقل نشده باشد، گر چه موافق قواعد عربی و رسم الخط قرآن باشد.
اصولا عالمان دانش قرائت در تمام مقاطع تاریخ مصمم بودند که اگر قرائتی بدون استناد به قرائت پیامبر کرم(ص) و کاتبان وحی و اصحاب خاص آن حضرت باشد مردود دانسته و جزو «قرائات معتبر» قرآن کریم قرار ندهند لذا ابن مجاهد که طراح «قرائات سبعه» در تاریخ است، خود در مقدمه کتابش، به گزارش اسناد اتصال هر یک از قرائتهای هفته گانه به پیامبر اکرم(ع) میپردازد.
مثلا راجع به سند قرائت «عاصم » مینویسد: ابوبکر بن عیاش نقل کرد که عاصم برای من چنین گفت: من حتی یک حرف از این قرائت را از هیچ کس جز «ابوعبدالرحمن سلمی» فرا نگرفتم و او هم همین قرائت را برای علی(ع) خوانده و آن حضرت تایید کرده است. علاوه بر این که هر گاه از نزد ابوعبدالرحمن سلمی میآمدم همان قرائت فراگرفته را به «زر ابن حبیش» عرصه میکردم ـ زیرا او نیز قرائت کامل قرآن را از «عبدالله بن مسعود» فرا گرفته بود ـ او هم آن را تایید میکرد.
روشن است که علی ابن ابی طالب(ع) از آغاز بعثت تا رحلت پیامبر اکرم(ص) کاتب وحی و شاگرد و همدم آن حضرت بود و دقیقاً قرائت آن حضرت را فرا گرفته و تعلیم میداده است.
ابن مجاهد درباره اتصال سند قرائت «ابی عمرو بن علاء» به پیامبر اکرم(ص) نیز مینویسد: ابو عمرو قرائت خاص قرآن را نزد «مجاهد» فرا گرفت و «مجاهد» آن را نزد «ابن عباس» آموخته و ابن عباس همان قرائت را نزد «ابی ابن کعب» تعلیم یافته و «ابی ابن کعب» هم آن قرائت را از رسول خدا(ص) یاد گرفته است.
علی(ع) این دستور العمل را به عنوان بخشنامه رسول خدا(ص) به همگان اعلام کرد که: «ان رسول الله(ص) یامرکم ان تقروا القرآن کما علمتم» پیامبر اکرم(ص) به شما فرمان میدهد که قرآن را همان گونه که تعلیم شدهاید قرائت کنید.
حتی عبدالله بن مسعود مردم را منع کرد از این که احیانا کلمهای از قرآن را تبدیل به کلمات مرادف و هم معنای آن نمایند. «قال عبدالله بن مسعود: فاقرووا کما علمتم و ایاکم و التقطع و الاختلاف و انما هو کقولک «هلم و اقبل و تعال»، عبدالله بن مسعود گفت: قرآن را همان گونه قرائت کنید که تعلیم شدهاید، حتی از اختلاف و تبدیل جای گزین مرادفها بپرهیز مانند کلمات مترادف «هلم ـ اقبل ـ تعال» که هر سه واژه یک معنا دارد: بیا.
چنین نبوده که اگر یک قاری برای خود رای و سلیقه دیگری داشت و قرائت دیگری را حتی با دلایلی بهتر میپسندید به خود اجازه میداد که قرائت ماثوره و مستند از پیامبر(ص) را رها کند و به ابتکار قرائت جدید بپردازد.
ابو عمرو که از قاریان هفت گانه مشهود است مرتب میگفت: اگر مکلف به تبعیت از قرائت قاریان پیشین نبودم و اختیار تغییر داشتم، قطعا فلان حرف و فلان حرف را از قرآن به گونهای دیگر قرائت میکردم.
منبع: مستشرقان و قرآن، نقد و بررسی آؤای مستشرقان درباره قرآن
انتهای پیام