شروط برآوری نیاز
کد خبر: 3853326
تاریخ انتشار : ۰۸ آبان ۱۳۹۸ - ۱۱:۱۷
حکمت‌های امیر/ برداشت ۹۹

شروط برآوری نیاز

گروه معارف ــ شرط‌های رفع نیاز نیازمندان، شرط‌هایی است که هم به حجم عمل و عظمت آن نظر دارد و هم به خلوص وسرعت آن؛ شرط‌هایی که هم گیرنده و هم دهنده بخشش را رعایت می‌کند و رشد و ارتقا می‌دهد.

بذر برآوری

در حکمت شماره 99 نهج‌البلاغه امام علی آمده است: «لَا يَسْتَقِيمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَّا بِثَلَاثٍ بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ وَ بِاسْتِكْتَامِهَا لِتَظْهَرَ وَبِتَعْجِيلِهَا لِتَهْنُؤَ؛ بر آوردن نيازهاى مردم پايدار نگردد، مگر به سه چيز، كوچك شمردن آن تا خود بزرگ گردد، پنهان داشتن آن تا خود آشكار شود و شتاب در بر آوردن آن، تا گوارا باشد».

استصغار: کوچک و ناچیز شمردن
استکتام: از ریشه کتم؛ کتمان کردن و رازپوشی متضاد افشاء و آشکارسازی است. عبارت است از پنهان کردن آن چه در باطن است.

جایگاه و موقعیت امرِاخلاقی برآوری نیاز نیازمندان در دنیای جدید کجاست؟ آیا با وجود شکل‌گیری نهادهای حمایتی و سیستم‌های رفاه عمومی و تأمین اجتماعی که برای پاسخگویی به همین نیازها در دل دولت مدرن تعبیه شده‌اند باز هم جایی برای این نصایح اخلاقی باقی می‌ماند؟ ریشه‌های این حکمت در کجاست و چه کارکردی در ارتقای انسان دارد؟ استصغار و استکتام و تعجیل چه دلیل و ارتباطی دارند و چه هدفی را دنبال می‌کنند؟

انسان‌ها دارای توانایی‌ها و استعدادهایی متفاوت‌اند و طبیعت و جهان پیرامون و جوامع انسانی دائماً در تغییر و تبدل و حوادث؛ این تغییرات، نیازهای انسان‌ها را تغییر می‌دهند و گاه تعادل داشته‌ها و استعدادها و توانایی‌ها با نیازها به هم می‌خورد و حاجت و درخواست شکل می‌گیرد. حاجت‌هایی که برآوردنشان از توان فرد خارج است و او چاره‌ای از آنها ندارد و راهی برای برآورده کردنشان نیز نمی‌یابد. اینجاست که موقعیت این کلام شکل می‌گیرد و سایر مردمان در مقابل امر پاسخ‌گویی به این حاجت طلبی قرار می‌گیرند.

علی(ع) در این سخن، گیرنده این خدمات را منحصر در مؤمنین و یا مسلمین و یا هیچ گروه دیگری چه دینی یا قومی و ... نکرده است تا واضحاً هر انسان بی‌پناه و ناتوانی را که در موقعیت حاجت و نیاز قرار می‌گیرد و مستاصل و نیازمند کمک دیگران می‌شود در بر بگیرد؛ اینجا انسان به صرف انسان بودن اوست که مورد توجه قرار می‌گیرد، و برآوری نیازهای زیستی و حیاتی او بر هر اعتبار دیگری سبقت می‌گیرد و اولویت می‌یابد. او دایره شمول این سخن را به همه انسان‌ها تسری داده است و بدین سان، جان و کرامت انسانی را موقعیتی ممتاز بخشیده است.

امر قضاء حوائج دیگران، همپای اهمیتی که به گروه‌های نیازمند و برطرف کردن خواسته‌های آنان می‌دهد به همان میزان به برآورندگانِ این نیازها نیز بها می‌دهد. آنچه در نظام‌های سرد رفاه و تأمین اجتماعی جای آن خالی است توجه به همین گروه دوم و اهمیت و نقش ارتقای روحی و معنوی این دسته از مردم است. می‌توان بودجه‌های جبرانی برای از کارافتادگان و نیازمندان و ... در نظر گرفت و آنان را به خوبی اداره کرد، اما توجهی به این امکان اخلاقی بالقوه‌ای که در امر انفاق نهفته است، نداشت و از آن غافل بود و آن را نادیده گرفت. البته گسترش حضور مردم در خیریه‌ها و نهادهای مردمی، نشانه توجهی است که از سوی مردم و گروه‌های غیر موظف به این امر مهم شده و ادامه کار آن‌ها و گسترش‌شان همه بر بستر همین حس رضایت اخلاقی و ارتقاء معنوی ناشی از کمک به همنوع قرار گرفته است. از سوی دیگر این حس رضایت ریشه‌ای نیز در یک پارچگی انسان‌ها و اصل مشترک آنان و پیوستگی نوعی آنها به هم دارد. به‌نحوی که دیدن مشکلات و مصایب دیگران، بر ما سخت می‌آید و روی برگرداندن از آنها نشانه رفتاری غیرانسانی در مقابل همنوع تلقی می‌شود. بگذریم از داروینیست‌های اجتماعی که همین کمک‌های به ضعیفان و درماندگان راهم نوعی کمک به ادامه نسل ضعیف و دستکاری در نظام انتخاب اصلح (بخوانید اقوی) در جامعه و لذا خیانت به نوع بشر تلقی می‌کنند.(*) از دید آنان، قدرت اخلاقی یا روحی و معنوی و ارتقا آن جایگاهی نداشته و ادامه نسل بشر را صرفا در «قدرتمند»تر شدن (مادی) و دنبال می‌کنند و نه لزوما «بهتر» شدنش.

خداوند، قاضی‌الحاجات و برآورنده نیاز همه مخلوقات است. ایفای این نقش از سوی انسان، نشانه تشبه به صفات خداوندی است و دینی که او در بین انسان‌ها فرستاده است، سه حوزه «معرفت و محبت و عمل» را در بر می‌گیرد. عملی که از محبت سر می‌زند و محبتی که بر معرفت متکی است. همان اعتقاد و ایمان و عمل صالح، عقل و قلب و قدم؛ وقتی به نعمت‌های خداوندی نگاه می‌اندازیم و الطاف او به خود را می‌بینیم، در احصاء و شمارش آنها در می‌مانیم؛ چنین انعام بی‌نهایتی، هر اقدام ما را در رفع نیاز بندگان او، در چشمان‌مان بی مقدار و ناچیز خواهد کرد. چنین استصغاری مبتنی بر چنین «معرفتی» از لطف بی‌کران و بی‌انتهای ربوبی است و جنبه تعارف با خدا و منت بر دیگران را نخواهد یافت. همین استصغار واقعی است که ما را در موضع درست بخشش‌های بزرگتر نیز قرار خواهد داد و عمل‌مان را ارتفاع خواهد داد. هرچه الطاف خداوند را بیشتر متذکر شویم، خدا را بزرگتر و مهربان‌تر خواهیم یافت و خود را و عمل خود را کوچکتر. اینچنین است که استصغار، مبتنی بر آن عظمت و بزرگی می‌شود و بنابراین عمل مان را نیز با خود بزرگ خواهد کرد.

از سوی دیگر، این معرفت ناگفته جوانه‌های «محبت» ما به خالق را در دل‌هایمان خواهد رویاند و این محبت، بندگانش را نیز شامل خواهد شد. وقتی بخشش‌های پنهانی او را به یاد می‌آوریم و پنهان کردن‌های دهش‌ها و ستر بر گناهانمان را، این خصلت خداوندی محبت، همراه عمل‌های ما هم خواهد شد. چرا ما بگذاریم تا عرق شرم بر جبین بندگان نیازمند او بنشیند؟ ظهور، محتاج و نیازمند خفاست! چیزی که مخفی است ظاهر می‌شود، چیزی که آشکار است چه جای ظهور دارد؟ همین پنهان کردن‌هاست که به ظهور و آشکارشدگی خواهد انجامید، ظهور مودت و دوستی و جوانمردی و مروت، آشکارشدگی لطف خداوند و ظهور خصلت‌های خالص و بی ریا که فقدان و پنهانی شان رنج جامعه ریائی ماست. باید عمل را چون بذر در دل خاک پنهان کرد تا استعدادهای آن بشکفد، نور و غذا بگیرد و رشد کند و بالا بیاید و خاک را بشکافد و تبدیل شود و بار و بر دهد و... عمل باید ظاهر شود و این وظیفه صاحب عمل است که چون باغبان، شرایط ظهور و رشد و بالا آمدن عملش را فراهم کند و نخواهد تا خود را ظاهر کند و در معرض دید قرار دهد، بلکه به دنبال به بارنشستن و ظهور نتایج عملش باشد. راهش این است که بذر عمل را نه در معرض و بر سنگ و صخره (که با بادی گم و با بارانی شسته می‌شود)، بلکه در دل خاک پنهان کند تا از آسیب هوی‌ها و حرف‌ها و فتنه‌ها و حسادت‌ها و تنگ نظری‌ها و دل سرد کردن‌ها و ... دورش کرده باشد. همین که عمل را می‌پوشانی گویی همه قدرت این دیوِ ویرانگرِ میلِ به نمایش دادن و تایید و تحسین گرفتن از خلق را در دل همان بذر گذارده‌ای و به سوخت حرکت و رشد و نشو نمای آن بدل کرده باشی تبدیلی که تضمین ظهور نتایجش خواهد شد.

و سپس این محبت جهت یافته و شمول گرفته به عمل صالح خواهد انجامید. معرفت و محبتی که به عمل ختم نشود، دوام و بقایی نخواهد یافت و عقیم و ابتر خواهد ماند. عمل باید از «سنت» (بهره‌مندی از علم) و «اهمیت» (بهره‌مندی از اولویت بندی) و سرعت و سبقت (فاستبقواالخیرات) برخوردار شود تا صبغه صلاح پذیرد و مهمترین عمل ما در هر لحظه برای خداوند به شمار آید و الا می‌شود، اعمال حسنه و نه اعمال صالحی که عنوان عبودیت بر آن بتوان نهاد و اینچنین وقتی کاری در زمان خود انجام شود و نیازی به وقتش پاسخ داده شود حلاوت و شیرینی و گوارایی خود را در کام هر دو طرف خواهد گذارد.

این‌ها شرط‌های رفع نیاز نیازمندان است، شرط‌هایی که هم به حجم عمل و عظمت آن نظر دارد و هم به خلوص وسرعت آن؛ شرط‌هایی که هم گیرنده و هم دهنده بخشش را رعایت می‌کند و رشد و ارتقا می‌دهد. عمل‌ها را از منت و حبط و دهنده را از غرور و عجب و گیرنده را از ذلت و شرم می‌رهاند و ما را همپای عمل‌های مان جاری می‌کند و از سکون و توقف نجات می‌دهد.

*ظاهراً مشکل است که بیوه‌ها و یتیمان را در جدال با مرگ و زندگی رها کنیم با این وجود، چنان‌چه این موضوع را نه به صورت جداگانه، بلکه به صورتی مرتبط با منافع کل بشریت در نظر بگیریم، می‌بینیم که این فجایع هولناک سرشار از منفعت است؛ از جمله اینکه، فرزندان افراد بیمار سریع‌تر می‌میرند و افراد نابهنجار و ضعیف به مثابه قربانی‌های بیماری‌های همه‌گیر جدا می‌شوند (هربرت اسپنسر).

یادداشت از داریوش اسماعیلی؛ معاون فرهنگی جهاددانشگاهی واحد اصفهان

انتهای پیام
captcha