به گزارش ایکنا؛ برنامه درسهایی از قرآن با سخنان حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی طی ماه رمضان، هر شب به غیر از جمعهها ساعت ۱۸:۱۵ از شبکه اول سیما پخش میشود.
شنبه، بیستوهفتم اردیبهشتماه، شاهد پخش قسمت دیگری از این برنامه با موضوع «محکمکاری در تولید» بودیم که سال گذشته در جوار حرم امام رضا(ع) ضبط شده است. در ادامه مشروح نوزدهمین برنامه درسهایی از قرآن ماه رمضان المبارک ۱۴۴۱ هجری قمری را میخوانید؛
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
بحثمان در مورد مسائل تولید، توزیع، بازار، رشوه، مصرف و دیگر مسائلی است که رنگ اقتصادی دارد. امشب میخواهیم در مورد محکمکاری صحبت کنیم. نمونههایی از محکمکاری را قبلاً گفتیم. خود خدا میفرماید: من کارهایی که انجام میدهم، محکم انجام میدهم. «صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ» (نمل/88) صُنع همان صنعت است، صنعت خدا را ببینید. هر کاری کرده محکمکاری کرده است. یعنی اگر چشم را ظریف آفریده، انواع حفاظتها را برای چشم قرار داده. از مژه، آب شور، پلک، ابرو. جای دیگر میفرماید: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ» (سجده/7). هرچیزی را آفریده، احسن آفریده است. یک تکسلول به نوزاد تبدیل میشود. حجم این تک سلول چقدر است؟ در این نوزاد چند رقم دستگاه است؟ همه هم محکمکاری است. بدن ما گوشت و پی و خون است، اما هشتاد، هفتاد، نود سال کار میکند. قرآن شبانهروز میفرماید: من آسمانها را محکم آفریدم، «وَ بَنَيْنا فَوْقَكُمْ سَبْعاً شِداداً» (نبأ/12) آسمانها را محکم آفریدند. طبق آیات قرآن «أُحْكِمَتْ آياتُه» (هود/1) محکمکاری را باید از اولیای خدا یاد گرفت. در قرآن قصه ذوالقرنین آمده است که سدی ساخت و گفت: این سد تا روز قیامت پابرجاست. «فَإِذا جاءَ وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاءَ وَ كانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا» (کهف/98) گفت: من یک سد ساختم تا قیامت روی پاست و این محکمکاری است. این مطالب جلسه قبل گفته بودیم.
در حفظ بیتالمال، قرآن میفرماید: «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً» (نساء/5) امام باقر میفرماید: سفیه کسی است که به ایمان او اطمینان نداری. اموال دست افراد نا اهل نباید باشد. این اختلاسهایی که میشود، خوب...حدیثی میخواهی نقل کنی در نقل حدیث محکمکاری کن. خیلی حدیثها مثل شکر است. شکر را در حلق بچه بریزی خفه میشود. باید این تبدیل به شربت شود. حدیث مقدمهای دارد، شأن نزولی دارد و در یک شرایطی گفته شده است.
در کلام میگوید: حرف منطقی بزن، «وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً» (احزاب/70) حرف آبکی نزنید. حرفهای شما منطقی و استدلالی باشد. یادداشتهای شما محکمکاری باشد. حدیث داریم «قَيِّدُوا الْعِلْمَ بِالْكِتَابِ» (تحفالعقول، ص 36) یعنی یک چیزی که گیرت آمد بنویس، نگاه نکن. اگر یک حرف تازهای بود، شعر تازهای، حرف حکمتی، پندی، خاطرهای، چیزهای خوب را «قیِّدوا» یعنی ببندید وگرنه میپرد. شاهد میخواهی بگیری هم متعدد باشد و هم عادل، «وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ» (بقره/282) دو تا شاهد بگیرید، این هم شاهدی که آدمهای خوبی باشند و تو دوستشان داشته باشی و قبولشان داشته باشی، «مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ» این خودش محکمکاری است که آدم در داد و ستد شاهد بگیرد. نوشته بشود و اسناد تنظیم شود و شاهد بگیرد، شاهد هم دو تا باشد، دو تا هم محبوب باشند. یعنی قبولشان داشته باش.
بسیاری از سفارشهای اخلاقی برای حفظ روح شماست. روایات و آیاتی که میگوید: با این رفیق بشو، با این رفیق نشو، با این گفتگو مصاحبت بکن، نکن. این باز برای اینکه روح شما و اخلاق شما آلوده نشود. یک خاطره از امام بگویم، امام چهارده سالی که نجف بود، گاهی شبهای جمعه کربلا زیارت میرفتند. سفارش میکرد یک ماشین خوب تهیه کنید. دفتر امام حساس شد که امام یکبار نمیگوید: یک غذای خوب، لباس خوب و کفش خوب، ولی وقتی شبهای جمعه میخواهد کربلا برود، میگوید: ماشین خوب، حساسیت امام را دفتر امام پی برد و گفت: بپرسید. گفت: آقا شما هروقت میخواهی کربلا بروید میگویی: ماشین خوب. ایشان فرمود: نان خالی آدم را نمیکشد، نمد و زیلو و موکت آدم را نمیکشد، ولی ماشین قراضه آدم را میکشد. دلیل ندارد سرهمبندی کنیم.
حتی یک وقت حدیثی خواندم که اگر کسی بنایی کند و مصالح خوب به کار نبرد، این آدم خوبی نیست. این آدم خوبی است! چرا؟ خانهاش را با خشت میسازد. اگر آجر هست و میتوانی با آجر بسازی و با خشت بسازی، آدم خوبی نیست. این محکمکاری، «وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً» حرفت منطقی و محکم باشد نه آبکی. روایت نقل میکنی از آدم عادل نقل کن. هرکس حرفی زد، شما پخش نکن.
حضرت عبدالعظیم حسنی، عقایدش را به امام دهم عرضه کرد. گفت: من عقایدم را برای شما میگویم ببینید درست است یا نه؟ اگر جایی گیر دارد به من بگویید. این خودش محکمکاری است که انسان عقایدش را با یک اسلام شناس این هم در حد امام هادی مطرح کند.
الآن میگویند: فلان جنس ژاپنی است، پس خوب است. اگر گفتند: فلان جنس ایرانی است، نگفت پس خوب است، پیداست ما ننگ برای اهلبیت هستیم. امامان ما فرمودند: طوری کار بکنید که همه بگویند: اگر شیعه ساختید پس خوب ساختید. نگویند: اگر کفار ساختند خوب ساختند. بگویند: اگر مسلمانها ساختند خوب ساختند. سر هم بندی نکنید. امروز اسمش را استاندارد میگذارند. استاندارد یعنی چه؟ یعنی کارها عادلانه باشد، درست و متوازن باشد؛ محکمکاری. بچهتان را مدرسه میدهید، چه مدرسهای؟ محکمکاری در بنایی نیست، در تولید نیست. در تربیت بچه، دخترت را به چه کسی میدهی؟ نسلت را به چه کسی میسپاری؟ بچهات را کدام مدرسه میفرستی؟ چه لقمهای دهانش میگذاری، اینها همه محکمکاری است. اگر میخواهید بچههای شما حجاب داشته باشند، قبل از نه سال اینها را با حجاب آشنا کنید. بچهای که نه سال سر باز خیابان رفته و هی مادرش گفته: به تکلیف نرسیده، تا به تکلیف رسید یک مرتبه نمیتواند حجاب داشته باشد و به او فشار میآید. به ما گفتند: بچهها را قبل از تکلیف با نماز آشنا کنید. سفارش شده، یعنی محکمکاری، خود این لقمه حلال محکمکاری است. چون لقمه حرام اثر گذار است. در ازدواج داریم «وَ اخْتَارُوا لِنُطَفِكُمْ» (كافى، ج 5، ص 332) یعنی نطفه خودتان را سبک نشمارید. برای نطفهتان رحمی را انتخاب کنید که این رحم پاک باشد تا نسل شما پاک باشد. هرچه شنیدیم نقل نکنیم، شاید دروغ باشد. با هرکسی رفیق میشویم همه خاطراتمان را برایش نقل نکنیم، ممکن است فردا دشمن شود. با کسی دشمن شدید هرچه میخواهید فحش ندهید. ممکن است فردا خواسته باشید آشتی کنید. این مسأله محکمکاری یک چیز خیلی، به همین خاطر قرآن وقتی میخواهد تعریف پیغمبر را بکند، میگوید: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» (نجم/3) پیغمبر حرفهایش روی هوا و هوس نیست و منطقی است. بعضی جاها میگوید: «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ (بقره/111) ما میخواهیم منطقی حرف بزنیم، تعصب نابجا را کنار بگذارید. در نماز میگوییم: «اهدنا الصراط المستقیم» یعنی خدایا ما کارهایمان استاندارد باشد. نماز میخوانیم میگوید: «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِكَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَيْنَ ذلِكَ سَبِيلًا»(اسراء/110) نماز میخوانی خیلی بلند نخوان، خیلی یواش نخوان و میزان باش. الآن رب گوجه را میگویند: باید استاندارد باشد. گوشت میخواهی بخری، میگویند: گوشت باید استاندارد باشد. غذا باید استاندارد باشد.
اعتدال در کار و تولید
استاندارد یعنی میزان باشد، متعادل باشد و کار درست انجام بگیرد. اگر کسی لباسی پوشید که لباسش چشمک میزند به آدم، میگوید: ببین مرا نگاه کن. قیافهاش، زلفش را یک جوری، ساختمانش، زنگ موبایلش، حرکاتش، عطسه و سرفهاش، اگر کارهای شما استاندارد نیست، این عیب شماست. لباس شهرت را میگویند حرام است. آدم دعا میکند و همه مردم به طور طبیعی میگویند: الهی آمین، یکی این وسط میگوید: آمین! طوری آمین میگوید که با باقی آمینها فرق دارد. این مریض است، مرض است. امام کاظم فرمود: کسانی که یک کارهای غیر استاندارد میکنند، اینها بیمار هستند، عقدهای هستند. یعنی میخواهد مردم به او نگاه کنند. کمالی هم ندارد. با عطسه و سرفه و زنگ موبایل، به مردم میگوید: مرا ببینید، من این هستم. راه رفتن، «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) بنده خدا، عباد الرحمن کسانی هستند که آرام راه میروند.
ازدواج میکند میگوید: هزار سکه، آقا بینی و بین الله تا آخر عمرت هزار تا سکه گیرت میآید؟ میگوید: حالا بگو، کی داد و کی گرفت؟ حدیث داریم اگر کسی در عقد محکمکاری نکند همینطور الکی بگوید: بنویس دویست سکه، میگوید: دویست تا کم است. میگوید: بنویس سیصد تا، همینطور... کسی که ازدواج میکند بدون قصد جدی بگوید: مهریه اینقدر، در دلش این باشد که ندهد، هر بار با خانم میخوابد گویی زنا میکند. مهریه را باید آن مقدار بگوید که بداند میتواند بدهد. تو که یقین داری نمیتوانی بدهی پس چرا اول زندگیتان را با دروغ شروع میکنید؟ خیلی مهم است. فکر سالم، بیان سالم، لقمه سالم، رفاقت سالم، لباس سالم، همه چیزها باید طبیعی باشد. کار غیر طبیعی نباید بکنیم.
اعتدال در عبادات دینی
تمام برخوردها اینطور است. یک کسی زیاد عبادت میکند. یک بابی داریم باب الاقتصاد فی العباده، یعنی در عبادت میانه رو باشید. حرم چقدر بایستیم؟ آن مقدار که نشاط داری. نشاط نداری بس کن، یک سلام بده و رد شو. بعضی که به حرم میآیند، فکر میکنند هرچه صلوات بلندتر بفرستند، در کنار امام رضا بیشتر آبرو دارند، حال اینکه زوار زیارت میخوانند، این با این موجی که در حرم راه انداخت، حواس همه را پرت کرد. ما گاهی وقتها عبادتهایمان گیر دارد و استاندارد نیست. یک زمانی حرم امام رضا را آخر شب خلوت میکردند، من حرم آمدم، به من گفتند: میخواهی امشب بمانی؟ خادم بود. گفتم: چطور؟ گفت: امشب شیفت من است، میخواهی بمانی اینجا بایست. گفتم: باشد. آخر شب بود همه زوار برای غبار روبی رفتند. من دیدم عجب، من شدم و امام رضا، تک و تایی هم خادمها. عبا را پای ضریح انداختم و صورتم را به قبر مطهر چسباندم و گفتم: عجب زیارتی امشب سیم وصل میشود. دیگر با امام رضا دوتایی و خصوصی... همینطور که صورتم را به ضریح چسبانده بودم، گفتم: قرائتی! میخواهی در باز شود و زوارها داخل شوند؟ گفتم: نه، گفتم: همین خودخواهی است. میخواهی تو باشی و دیگران نباشند. آن وقتی که سیم وصل است، قطع است. یعنی خودخواهی است. آدم خودش هم متوجه نیست خودخواه است.
یک بار میخواستیم برویم نماز بخوانیم، از خانه بیرون آمدیم. دیدیم اذان تمام شد. گفتیم: به نماز نمیرسیم، گفتیم: به نماز دوم که میرسیم، سوار شدیم و مسجد رفتیم دیدیم آقا دیر آمده است. به نماز اول هم رسیدیم. به رفیقها گفتیم: چه شانسی داریم؟ به نماز اول هم رسیدیم. الحمدلله، الله اکبر! در نماز گفتم: چه شد؟ تو راضی بودی که آقا دیر کند و وقت مردم تلف شود و نماز از اول وقت عقب بیافتد، چه خبر است؟ جنابعالی به رکعت اول برسی.
آنجا هم که خوب است، خوبیهای ما بدی است. محکمکاری در همه چیز، دخترمان را به چه کسی بدهیم؟ برای پسرمان چه دختری انتخاب کنیم؟ چه شغلی، چه دانشگاهی، چه رشتهای، چه دبیرستانی، چه مدرسهای، چه راهنمایی، اینها همه دائماً ما باید به همین خاطر روزی ده بار بگوییم: «اهدنا الصراط المستقیم» هر انسانی هفده رکعت نماز میخواند هفت رکعتش سبحان الله والحمدلله است. ده رکعتش حمد و قل هو الله است. ده تا حمد که میخوانیم یعنی هر مسلمانی واجب است روزی ده بار بگوید: «اهدنا الصراط المستقیم» یعنی خدایا کارهای من درست باشد. استاندارد باشد، محکمکاری باشد. سر هم بندی نباشد. روزی ده مرتبه.
شناخت راه مستقیم در هر کار و اقدامی
پیغمبر ما روزی بیست بار میگفت، چون نماز شب بر پیغمبر واجب است، تازه پیغمبر ما سوار بر راه مستقیم بود. قرآن میگوید: «يس، وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ، إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ، عَلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» (یس/1-4) علی یا عین، یعنی پیغمبر سوار بر راه مستقیم است. با اینکه تو راه مستقیم در دستت است و سوار بر راه مستقیم هستی، دو برابر باقیها بگو: «اهدنا الصراط المستقیم» این معنایش این است که همه به راه مستقیم نیاز دارند. حفظ اشیاء، یک بابی در روایات داریم باب المعارین، معار یعنی عاریه، یعنی ایمانش عاریهای است. یعنی ایمان دارد ولی یک مرتبه منکر میشود. پناه بر خدا!
«مَنْ يَرْتَدِد مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ» قاری: «مَنْ يَرْتَِدد مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَ هُوَ كافِرٌ» (بقره/217) یک عمری دین داشته، ولی لحظه مرگ بیدین میشود. یعنی محکمکاری نکرده است. شبهاتی که دارید زود سراغش بروید که این شبهه من جوابش چیست؟ یک وقتی یک کسی گفت: من درباره خدا شک میکنم، چه کنم؟ به او گفتم: هروقت درباره خدا شک کردی، به خودت نگاه کن. به خودت هم شک داری؟ نه، هستی؟ آره هستم. شک نداری؟ خاطر جمع، پس من هستم. خوب خودت، خودت را ساختی؟ نه، اگر خودم، خودم را میساختم یکطوری بود که پیر نشوم. مریض نشوم. خوشگلتر و قویتر باشم. پس 1- من هستم، 2- خودم، خودم را نساختم. 3- هر قدرتی مرا ساخته او خداست. بیخود که نمیشود. یک تپه خاک صبح در کوچه میبینیم میگوییم: چه کسی ریخته است؟ یک تپه خاک است. یک کسی این خاک را ریخته است. مگر میشود تو باشی بی خدا؟ خودت هستی، یا خودت، خودت را ساختی، بی جهت که نمیشود، «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ» (طور/35) بی خدا نمیشود. هر مصنوعی یک صانع میخواهد. «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ» خودت هم خودت را نساختی، 1- پس من هستم. 2- خودم، خودم را نساختم. هر دستی مرا ساخته خداست.
چرا میگویند: باید از اعلم تقلید کنی؟ میگوید: در مجتهدها بگرد، آن کسی که از همه سوادش بیشتر است، یعنی محکمکاری، چرا میگویند: مشورت کن؟ برای اینکه ممکن است از طریق شما این اشتباه شود. با چهار تا آدم بزرگتر که مشورت کردی، این محکمکاری فکری است، یعنی چیزی که من فکر میکردم درست است یا نه؟ اگر باقی گفتند: درست است، این محکم میشود. اگر نه سلیقه شخصی است، پیداست آبکی است. مشورت یعنی محکمکاری، سؤال و جواب، هرچه را نمیدانی بپرس. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نحل/43) نمیدانی بپرس.
چرا میگویند: مشورت؟ سؤال، تحصیل، اینها همه به خاطر محکمکاری است. اگر خواسته باشیم اقتصاد ما خوب شود، تولید ما خوب شود، باید بگویند: جنس ایرانی بهتر از خارجی است. باید به اینجا برسیم. البته خیلی از جنسهای ما بهتر از خارجیها هست. در بعضی کارها ایرانیها محصولاتشان برجسته هست، اما در یک سری چیزها هم برجسته نیست. هروقت بگویند: جنس ایرانی برجسته هست، آن وقت رونق اقتصادی پیش میآید. با سرهمبندی و جنس نامرغوب، اقتصاد پیش نمیرود و مشتری که داریم از دست میدهیم. اصلاً گاهی وقتها آدم میگوید: نمیدانم. همین که میگوید: نمیدانم مردم اطمینان پیدا میکنند. شما سؤالی از من میکنی، میگویم: بلد نیستم. میگویی: خدا پدرت را بیامرزد. سر مرا شیره نمالیدی. راحت گفتی بلد نیستم. همین که راحت گفتی بلد نیستم، مردم اعتماد میکنند.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»