به گزارش ایکنا، آنچه در بین عوامل ایجادکننده قتلهای ناموسی مثل اتفاق تلخ اخیر (قتل دختر گیلانی به دست پدرش) باید مورد توجه قرار گیرد، اختلالات رفتاری و گاه روانی در برخی افراد و اعضای خانوادههاست که به راحتی قابل شناسایی و تشخیص نیست و ممکن است یک اختلال رفتاری بدون اینکه مهم تلقی شود، به مرور زمان منجر به بروز رفتارهای خشن و عصبی در محیط خانه شود. گاهی برخی رفتارها مانند خشم و عصبانیتهای کنترلنشده، واکنشهای تند و عصبی یا گوشهگیری ممکن است از نظر خانواده طبیعی به نظر برسد، اما همین حالتها به مرور زمان و در صورت عدم مداخلههای روانشناسی یکباره باعث بروز خشونت و حتی قتلهای ناموسی میشوند.در گفتوگویی که با سیدهادی معتمدی، روانپزشک و آسیبشناس، داشتیم و بخش نخست آن هفته گذشته منتشر شد، وی اظهار کرد: خشونت ریشه در ناکامی دارد و مجموعه عوامل بیولوژیک، سایکولوژیک و خانوادگی، اجتماعی و اعتقادی و ایمانی در شکلگیری خشم مؤثر است. وی معتقد است که حادثه قتل رومینا از این نظر تراژیک تلقی میشود که عاشقی، معشوق خود را میکشد. در دنیا احدی پیدا نمیشود که به اندازه پدر، دخترش را دوست داشته باشد. عاشقترینِ عاشقهای دنیا هم به اندازه پدر نمیتوانند دختر را دوست داشته باشند. پدر بیش از هر کسی دخترش را دوست دارد، اما یک بار به او گفته دوستت دارم؟ من عاشق تو هستم، هر بار به تو نگاه میکنم خستگیام در میرود، وقتی به خانه میآیم به عشق تو میآیم، آیا گفتن این جملات را بلد هستیم؟ در این شرایط فردی پیدا میشود و معلوم هم نیست با چه نیتی، به دخترمان میگوید: من تو را خیلی دوست دارم و وقتی به تو نگاه میکنم چشمان تو خستگی را از تن من بیرون میکند، همیشه به تو فکر میکنم و وجود تو به من آرامش میدهد. اینها همان احساسی است که پدر دارد، اما نگفته است. فرد دیگری اینها را میگوید و دختر تصور میکند یک نفر در دنیا پیدا شده که مرا درک کند و بعد حاضر است هر نوع ارتباطی را با آن فرد برقرار کند، صرف نظر از اینکه آن فرد حسن نیت یا سوءنیت دارد. ما نیت این فرد را نمیدانیم و به سمت قضاوت کشیده میشویم. آموزش مهارتهای زندگی باید گسترش یابد؛ اما چه کسی باید به خانوادهها آموزش دهد؟ این وظیفه آموزش و پرورش است.
بیشتر بخوانید:
در بخش دوم این گفتوگو سیدهادی معتمدی درباره مسائلی از جمله تعریف غیرت یا ناموسپرستی و ظرایف کارکردهای حقیقی آن از منظر روانشناسی، کنار آمدن والدین با مسائل دنیای جدید در کنار تعهد به سنتها، کارکرد معنویت در فرایند کنترل خشم و راهکارهای عملی مقابله با خشم در خانواده و جامعه سخن گفته که مشروح آن را در ادامه میخوانید.
معتمدی در پاسخ به این پرسش که تعریف غیرت یا ناموسپرستی از منظر روانشناسی، با چه ظرایفی باید همراه باشد که کارکرد حقیقی آن را شاهد باشیم، اظهار کرد: فرهنگمان اسلامی است و حد و حدود توجه به اطرافیان را در قرآن و احادیث و روایات مشخص کرده و بهتر است وارد این بحث نشوم و افراد صاحب صلاحیت در حوزه دین وارد این مقوله شوند. اما صرف نظر از اینکه حب الوطن من الایمان و شهید شدن در راه وطن میتواند شما را جزء شهدا قرار دهد؛ تعصب و غیرت داشتن به ناموس اصلی ما که وطن ماست و سایر نوامیسی که داریم؛ خانواده، فرزند و اطرافیان. اینکه چقدر در دین بر این نکته تأکید شده، محل بحث ما نیست. آن چیزی که در روانپزشکی و روانشناسی بر آن تأکید شده و عرف آسیبشناسی اجتماعی محسوب میشود، این است که همه کشورها تعصباتی دارند. نوع تعصبها متفاوت است. در یک کشور اگر به پرچم آن توهین کنید، شما را از آن کشور بیرون میکنند. در کشور دیگری اگر به نظافت و تمیزی بیتوجهی کنید، شما را اخراج میکنند؛ بنابراین تعصب همه جا وجود دارد اما چیزی که در مورد آن تعصب وجود دارد، متفاوت است.
این روانپزشک ادامه داد: در فرهنگ ایرانی از قدیمالایام به کشورمان، زنان و همسرمان تعصب داشتهایم و همیشه حفاظت از آنها برای ما مهم بوده است. صرف نظر از اینکه در مواقعی زیادهروی رخ داده، برای مثال پدری از رفتن دختر خود به دانشگاه ممانعت به عمل آورده به این دلیل که چشم او به نامحرم نیفتد و در خیابان دیده نشود. اینها تعصبهای بیجا و بیهوده بوده است. اما گاهی تعصب به رفاه و تأمین امنیت و سلامت روحی و روانی دخترمان داریم. این مثال را همه جا گفتهام؛ اگر یک ریال پول داشتید و دارای دو فرزند پسر و دختر بودید و این مبلغ را هم نمیتوانید تقسیم کنید، این پول را به دخترتان بدهید. اگر فقط یکی از این دو فرزندتان امکان آموزش دارند و به دانشگاه میتوانند بروند، اجازه بدهید دخترتان این کار را انجام دهد. ایجاد امنیت برای خانمها و دختران همیشه مورد تأکید بوده است. بر همین اساس، یکی از مبادی ایجاد امنیت، ثروت است. اگر فقط میتوانید یک واحد مسکونی برای یکی از فرزندانتان تهیه کنید، برای دخترتان بخرید. پسر در شرایط سخت میتواند شغلی پیدا کند و درآمدی داشته باشد و یا به شهر دورتری مهاجرت کند، اما خانمها از لحاظ فیزیکی و امنیت اجتماعی نمیتوانند. تعصب یعنی این. غیرت یعنی این. غیرت این نیست که هر کار غیراخلاقیای که مایلم را انجام دهم، مواد مخدر مصرف کنم، انواع و اقسام فسادها را انجام دهم، اما وقتی دخترم مقداری دیده میشود و از جلوی ما رد میشود، بلند شوم او را کتک بزنم. چنین پدری غیرت ندارد که پولی که برای رفاه و آسایش زن و فرزند است را خرج عیاشی و رفیق بازی خودش میکند؛ خود او بهترین ماشین زیر پایش است، اما فرزندش پیاده رفت و آمد میکند ولی متعصب به پوشش و رابطه او با دیگران باشد؛ فرزند چنین پدری مجبور است سختی بکشد، اسم این رفتارها غیرت نیست.
غیرت یک زمینه عام است
معتمدی اضافه کرد: غیرت و تعصب یک زمینه عام است. فقط درباره ظاهر افراد نمیتوان تعصب داشت. درباره اینکه چه میخوری؟ چگونه زندگی میکنی؟ شبها راحت میخوابی یا نه؟ و اینکه در خانه من احساس امنیت میکنی یا نه؟ اینها مفهوم غیرت است. اگر این دختر اولین کسی که به ذهنش میرسیده زنگ بزند، پدرش بوده، یعنی آن پدر غیرت و تعصب داشته. تعصب این نیست که من به او اجازه ندهم بیرون رود و کاری انجام دهد؛ تعصب این است که اگر مشکلی برای دخترم به وجود آمد، اولین کسی که دخترم با او تماس میگیرد من باشم و باید برای دخترم همیشه در دسترس و پاسخگو و اقدامکننده باشم. اگر در دسترس او بودم و وقتی نزد او رسیدم و بدون خشم نشستم و حرف او را شنیدم و واکنش صحیحی داشتم، فرد متعصب و باغیرتی خواهم بود.
وی گفت: غیرت این نیست که به رفاه فرزند توجه نکنیم، احساس ناامنی در او وجود داشته باشد، با او حرف نزنیم و وقتی میخواهد حرف بزند برای او وقت نگذاریم و مجبور است با دیگران حرف بزند. عشقورزی به او نداشتهایم و هیچگاه نگفتهایم دوستت دارم و وجود تو برای ما ارزشمند است. این رخدادهای ناگوار نتیجه تعصبات نابجا و جاهلیتهای فکری است. البته مجدداً تأکید میکنم؛ این مباحث هیچگونه ارتباطی به قتل این دختر و خانواده رومینا ندارد و نباید با حرفهایمان داغ آنها را تشدید کنیم.
مدیریت دو مقوله تعهد به سنتها و نیاز به تجدد والدین
این آسیبشناس درباره چگونگی مدیریت کنار آمدن والدین(پدر و مادر) با مسائل دنیای جدید و تعهد به سنتها، بیان کرد: از چند نگاه میتوان این موضوع را بررسی کرد. چرا ما با مسائل دنیای جدید کنار نمیآییم؟ اولین نکته این است که پدر درگیر تأمین مخارج و امورات مادی زندگی است و وقت برای این کار ندارد و آموزش و مهارتی هم کسب نکرده است و والدین تلاشی هم برای کسب مهارتهای آشنایی با تکنولوژیهای نوین نمیکنند و فرزندان در این فضاها رها میشوند و گواهینامهای برای ورود به آن فضا ندارند. برای راندن ماشین و موتورسیکلت سن قانونی دریافت گواهینامه وجود دارد و بعد از رسیدن به آن سن و کسب مجوز یا همان گواهینامه، فرد امکان نشستن پشت اتومبیل و یا موتورسیکلت را دارد. اما ورود به فضای مجازی که راندن در این فضا و به مانع نخوردن و تصادف نکردن و به بیراهه نرفتن، هزاران بار سختتر از راندن یک اتومبیل است. با این حال بدون هیچ مجوز و آموزشی از ۹ یا ۱۰ سالگی تلفن هوشمندی برای فرزندمان تهیه و او را وارد فضای مجازی میکنیم.
وی اضافه کرد: علت فرار پدران و مادران از مسائل نوین و جدید، ناآگاهی و نداشتن وقت است. همچنین عامل دیگر پرداختن به مسئولیتهای مهمتری است که آنها را از پرداخت به این مسئولیتها بازمیدارد. کسی که دو تا سه فرزند دانشگاهی دارد، هزینههای بالایی را صرف میکند و این پدر یا مادر، وقت زیادی برای آموزش مهارتهای ورود به دنیای نوین و شبکههای اجتماعی به فرزند خود ندارد. حتی بدتر از این، فرصتی برای رسیدگی به همسر خود ندارد و حتی سلامتی خود او در معرض خطر است. ورود به این فضاها برای اکثر والدین دشوار است و مهارتهایی نیز برای آشنایی با این فضا کسب نکردهاند.
رابطه سه مقوله معنویت، مسئولیت و انسانیت
معتمدی در پاسخ به این پرسش که کارکرد معنویت در موضوع کنترل خشم چگونه تعریف میشود؟ اظهار کرد: معنویت به معنای بحثی دینی نیست. ممکن است موضعگیری شود. افتخار میکنیم مسلمان هستیم و زیر سایه ائمه و قرآن قرار داریم. افرادی هم هستند که مسلمان نیستند و اینگونه فکر نمیکنند، آیا در بین اینها معنویت وجود ندارد؟ پاسخ مثبت است، در بین آنها هم وجود دارد. معنویت از دیدگاه روانپزشکی یعنی قبول مسئولیت. فرد چه مسلمان و چه غیرمسلمان باشد و یا هر آیینی که دارد، اگر مسئولیتی ندارد، اصلاً نمیتوان به او عبارت انسان را اطلاق کرد. انسان بودن، همان قبول مسئولیت است، اگر نه مانند حیوانات زندگی میکنیم. اگر همسایه در رنج است و فرد اهمیتی نمیدهد، چنین فردی انسان نیست، اعتقاد و اعمال عبادی این فرد در چنین شرایطی معنا ندارد. معنای امر به معروف و نهی از منکر را نفهمیدهایم. اینجا بحث انسانیت مطرح است. بحث ایمان و اعتقادات مطرح نیست. سخن من درباره مسائل مذهبی نیست، اما این تجربه زیسته خود من است که کسانی که مسئولیت ندارند، انسانیت هم ندارند.
این آسیبشناس گفت: اگر اطرافیان رومینا مسئولیت بیشتری در قبال او حس میکردند، مثلاً پدر او مسئولیت بیشتری را حس میکرد که با او گفتوگو کند، یا مادر او مسئولیت بیشتری را حس میکرد که او کجا میرود یا خود او مسئولیت بیشتری را حس میکرد که با چه کسانی رابطه داشته باشد یا اطرافیان این خانواده، دوستان و آشنایان مسئولیت بیشتری در قبال احساس نیاز این دختر به جلب توجه و محبت داشتند...، قطعاً کار به اینجا نمیکشید. بنابراین، شاخص انسانیت در ما به میزان احساس مسئولیتمان در قبال اطرافیان و همنوعان تعریف میشود. در قرآن هم پس از تأکید به برپایی نماز به زکات اشاره شده است. به تعبیر من، زکات دستگیری از فقراست تا امنیت و رفاه زندگی انسانها بالاتر رود و طبیعتاً امنیت و رفاه که بالاتر رفت، این افراد شادتر میشوند و میتوانند به مسائل معاش بپردازند و به رشد اخلاقی و بروز استعدادهای خود بپردازند. به این مقوله اشاره داریم که کدام فرد مسئولتر است.
وی بیان کرد: در یک کار جمعی، افرادی که بیشتر مسئولیت میپذیرند و به دیگران کمک میکنند، بدون چشمداشت، بیشتر مورد علاقه افراد هستند و به عنوان لیدر مورد پذیرشاند. اعتقاد به اینکه رفاه دیگران برای ما مهم است، همان چیزی است که خداوند نیز دوست دارد و دایره معنویت و ایمان فرد را گستردهتر میکند. از دیدگاه بنده به عنوان آسیبشناس و روانپزشک، ایمان یعنی انسان بودن، یعنی آدم بودن. ما میتوانیم موجود بشری باشیم، اما انسان بودن، شرایطی دارد. کسی که با ماشین با شخص دیگری تصادف و او را رها میکند، انسان نیست و ایمان هم ندارد. بنابراین، ایمان یعنی آدم بودن و آدم بودن یعنی مسئولیتپذیر بودن. کسی که تعهدپذیر باشد، آدمتر و مؤمنتر است و کسی که اینطور باشد، ارتباطات قویتری دارد. ما باید به وظیفهمان عمل کنیم، وقتی به فکر انجام وظیفهمان باشیم دیگر دغدغه اینکه نتیجه چه میشود را نداریم. شهدا در جبهههای جنگ چنین عقیدهای داشتند و خود را متعهد به انجام وظیفه میدانستند، نه رسیدن به نتیجه. به ما تأکید کردهاند وظیفه تو این است که ناموسپرست و وطنپرست باشی و کار درست انجام دهی، به بچهها عشق بورزی، به همنوعان احترام بگذاری و عشق و محبت داشته باشی، فساد نکنی، ربا نخوری، رشوه ندهی، شایسته سالاری را باور داشته باشی، اگر کسی بهتر از تو بود، میدان را برای او خالی کنی. اما بسیاری از فسادها و ناهنجاریها را انجام میدهیم که در رفاه باشیم.
با حادثه قتل رومینا برخورد احساسی نکنیم
سیدهادی معتمدی معتقد است که در قضیه قتل رومینا، با حادثه قتل دختر ۱۴ ساله به دست پدرش روبهرو شدیم. بازیگران این حادثه چه کسانی هستند؛ دختری که آموزشهای لازم را ندیده و مهارتهای زندگی را نیاموخته بوده است و در مدرسه هم به او آموزش ندادهاند و خانواده برای او وقتی نگذاشتهاند، از طرفی با پدری مواجهیم که زندگی سختی داشته و کارگر است و باید به فکر نان و تأمین مخارج زندگی باشد و قطعاً عاشق دخترش بوده است و شروع میکند به بروز رفتارهایی که نشاندهنده ناآگاهی او در چگونگی ارتباط گرفتن با دخترش است. مادری که گرفتار زندگی است و یک برادر کوچکتر که در حدی نیست که نقشآفرینی کند. اقوام این دختر هم سایر بازیگران هستند و جامعهای که آنها را دیده و به شدت خشمگین شده واکنش نشان میدهد. برخوردهای احساسی با این موضوع هم آن خانواده را جریحهدار میکند و هم جامعه را. بگذریم که افرادی هم هستند و میخواهند از این حادثه بهرهبرداریهای جناحی داشته باشند. در بسیاری از کشورها تعهدی به محارم وجود دارد. از طرف دیگر مواجهیم با پسری که با این دختر ارتباط داشته که میتوان تصور کرد عاشق این دختر در نوع خوب آن شده و یا نوع بد آن که سر این دختر را کلاه گذاشته است. چرا باید سر این دختر را کلاه میگذاشت؟ مگر این دختر ثروتمند بوده؟ طبیعتاً به این فرد هم باید وقت داد که از خود دفاع کند. اگر هم بحث تأمین نیازهای جنسی است، میتوانست به گونه دیگری مشکل خود را حل کند، لزومی نداشت با دختر ۱۴ ساله ارتباط بگیرد. ممکن است واقعاً عاشق بوده است. اینکه اختلاف سنی عشق ایجاد میکند یا نه، محل بحث نیست. ما باید آن پدر را درک کنیم. آن دختر را که درک نکردیم و جانش را از دست داد. ما قاضی نیستیم، حکم نمیکنیم، اما آیا رنج این پدر را هم درک میکنیم؟ آیا این پدر از کاری که کرده و حادثهای که برای دخترش رقم زده، خوشحال است؟
کمپین کاهش رنج راه بیندازیم
وی گفت: معمولاً کمپین راه میاندازیم، اما هدف مطرح کردن خودمان است. یکبار هم کمپین راه بیندازیم برای بررسی موضوع، بنشینیم با آن پدر و مادر و خانواده این دختر حرف بزنیم و رنج آنها را درک کنیم. کمپین کاهش رنج بین مردم را راه بیندازیم. این اولین و آخرین ماجرای ناموسی نخواهد بود. کمپینی راه بیندازیم مبنی بر اینکه از این پس هر پدر و هر دختری در شرایط مشابه بود، به کجا مراجعه کند؟ چرا این خواسته در قالب همین کمپینها مطرح نمیشود که همه مردم باید از لحاظ روحی و روانی چکاب شوند؟ این خانواده از شش ماه پیش به مددکار مراجعه نکردهاند. اینها باید پیگیری شود. روز خود را با سپاسگزاری از خداوند، دانه دادن به پرندهها، آبیاری یک گل و یا خواندن یک صفحه کتاب شروع کنیم. اگر این پدر و من و شما کتابخوان بودیم این اتفاقات کمتر میافتاد. در کشورهایی که آمار کتابخوان بودن آنها بالاست چنین حوادثی کمتر رخ میدهد. اگر غیر از این باشد، صحبتها برای افاضه فیض و مطرح کردن خودمان است. ما برای رومینا و رومیناها چه کار کردیم که حالا به خودمان اجازه اظهارنظر درباره این خانواده را میدهیم؟ اگر کاری برای این جامعه کردم و گامی برای خود، جامعه و اطرافیان برداشتم، حق صحبت دارم.
این روانپزشک بیان کرد: کاهش خشونت فقط با همدلی، آموزش و درک متقابل و مشارکتهای مردمی و برنامهریزی صحیح در جامعه حل میشود و با برخوردهای احساسی نه تنها مشکل حل نخواهد شد، بلکه در آینده با افزایش خشونت روبهرو خواهیم بود.
انتهای پیام