جرعه‌ای انتظار
کد خبر: 3984362
تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱۴۰۰ - ۰۲:۴۲

جرعه‌ای انتظار

طلوع هر جمعه آغاز یک روز تازه است که شاید جمعه موعود باشد، جمعه‌ای برای برافراشتن پرچم عدالت و صلح باشرافت.

آسمان شبانه  كه از شك رد می‌شود، آرامشی می‌رسد كه همه‌ام را همدم هماره‌ای دیگر می‌كند.

عشق را تكیه می‌زنم و رویا را از مردمكانم می‌تكانم. م‍ژه‌هایم باد را خراش می‌دهند و شانه‌هایم باران را سد می‌شوند. مزرعه‌ای می‌شوم بازی‌گرفته باد و باران، زیبا می‌شوم و به آسمان پیوند می‌خورم.

ناگاه ؛ ثانیه‌ها به ثنای ثریاگونه‌ای چنگ می‌نوازند. سرود زهره سروشی آسمانی  می‌شود، افسوس اما كه مسیحای دلم را یارای معراجی دوباره نیست:

"در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ

سرود زهره به رقص آورد مسیحا را"

بنفشه‌ها را سلام می‌كنم و آفتابگردان‌هایی را كه هنوز به اشتیاق دیدنت سربرگردانیده مانده‌اند، پاسخ می‌شنوم.

زنبق‌های سپید انتظار لبخندم می‌زنند و آوازهایی كه قرین قربت نوای نیامده نایی خاموش است، با ترنم  زهره و لبخند مسیح (ع) در‌می‌آمیزند.

فنجان شبم كه از بارش آفتاب لبریز می‌شود، جرعه‌ای انتظار می‌نوشم.

به قلم جمعه‌نشین

انتهای پیام
captcha