به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «مولانا و زندگی» صبح امروز 17 مهر با حضور تقی پورنامداریان، ایرج شهبازی و امیرعباس علیزمانی در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران برگزار شد.
در این نشست ایرج شهبازی؛ مولاناپژوه سخنرانی کرد که گزیده سخنان وی را در ادامه میخوانید؛
سخن گفتن راجع به زندگی دشوار است چون زندگی قابل تعریف نیست و کسی تاکنون تعریفی جامع از زندگی ارائه نکرده که برای همه قابل قبول باشد. لذا هر چه راجع به زندگی بیان میکنیم از مقوله حدس و گمان است. همین معنای ساده زندگی که در حیوانات و گیاهان دیده میشود هم قابل تعریف و شناختن نیست و گمان نمیکنم کسی توانسته باشد توضیح دهد حیات در زمین چطور پدید آمده است. پس مسئله زندگی خیلی پیچیده است و علت اینکه حجم مکتوبات درباره زندگی کمتر از مرگ است همین است چون مرگ نسبت به زندگی روشنتر است. پس از متفکران نمیتوانیم انتظار داشته باشیم راز زندگی را برای ما بیان کنند. مولانا هم چنین است و نمیتواند راز زندگی را آشکار کند بلکه فقط میتواند تاملات خود درباره زندگی را با ما در میان بگذارد.
سخنان مولانا راجع به زندگی متنوع و گسترده است. او از منظری عارفانه به زندگی نگاه میکند. نگاه عارفانه به زندگی یکی از نگاههای ممکن به زندگی است. منظر فلسفی، منظر علمی، منظر هنری و انواع منظرها به زندگی وجود دارد. برای اینکه درک کاملی از زندگی به دست بیاوریم نباید ادعا کنیم تمام ابعاد زندگی از یک منظر قابل تحلیل است. حتی در دنیای عرفان هم منظرها متفاوت است و هر عارفی از منظر خود به موضوع زندگی نگاه کرده است. دیدگاه همه عارفان علیرغم تفاوت منظرها آنقدر به هم شباهت دارد که بتوانیم همه را در یک طبقه قرار دهیم. این نکته را هم عرض کنم در عین حال که منظر بزرگان به زندگی را میخوانیم نباید پشت آن بنشینیم و به زندگی نگاه کنیم چون هر کدام از ما چشمانداز خاص خودمان را به زندگی داریم. پس آشنایی با نظرات مولانا کمک میکند تاملات خود را تصحیح کنیم ولی درباختن منظر خود در منظر دیگری کار خلافی است.
بسامد کلمات زندگی در آثار مولانا بسیار بالاست و زندگی از موضوعات اصلی مثنوی و دیوان شمس است. او به شدت دلمشغول تامل درباره زندگی بوده و خود را شکارچی زندگی مینامد. از نظر او همه موجودات در جستوجوی زندگی هستند ولی انسان یا برخی انسانها در پی زندگی نیستند. تعداد زیادی از سخنان مولانا درباره زندگی به درد انسان امروز نمیخورد و به درد کسانی میخورد که مستعد عرفان و اهل سلوک باشند. من در ادامه به بازشماری مولفههای زندگی خوب از نظر مولانا میپردازم.
اولین مولفه زندگی درست از نظر مولانا عشق است. زندگی راستین با عشق ممکن است و زندگی بدون عشق مرگ است و عشق به زندگی معنا و ارزش میدهد و مقصد زندگی را مشخص میکند. مولوی بنا به همین ملاحظات به معشوق خودش میگوید بدون تو زندگی حرام است و زندگی من تو هستی. در اینکه مولانا حقیقت زندگی را عشق میداند شکی نیست ولی بحث این است این عشق چه نوع عشقی است؟
منظور او از عشق، عشق به خدا و اولیای خداست. اگر این سطح متعالی را کنار بگذاریم هر نوع عشقی که ما را از خودمان فراتر ببرد و از خودخواهی جدا کند میتواند معنابخش زندگی باشد. پس غیر از معنایی که مولانا در نظر دارد عشق خالصانه به دوست، فرزند یا همسر میتواند چنین نتیجهای داشته باشد.
دومین مولفه، فضیلتمندانه زیستن است یعنی آراستن خود به فضیلتهای اخلاقی که موجب میشود زندگی جاودانه داشته باشیم. مولانا بارها به این نکته اشاره کرده است. سومین مولفه زندگی خوب عادتشکنی است. ما به هر مرحله زندگی میرسیم به آن انس میگیریم و این عادت کردن آسیبهای بزرگی دارد. یکی از بلاهایی که عادات ولو عادات خوب بر سر ما میآورند این است که آگاهی ما را از بین میبرند و انواع دیگر زندگی را انکار میکنیم. این انکار در ذات عادت وجود دارد. از سوی دیگر عادت کردن موجب فرافکنی میشود. به این دلایل امثال مولانا و حافظ و دیگران به این نتیجه میرسند که راز سعادت در شکستن عادت است.
غالب ما انسانها در گورستان عادتها زنده به گوریم لذا ناآگاهی در بخش اعظم زندگی ما حاکم است. ما برای اینکه به جایی برسیم باید عادتشکنی کنیم مادامی که از این وضعیت نگذریم امکان رسیدن به وضعیتی که میخواهیم به آن برسیم وجود ندارد. اساسا زندگی ما بستگی به قدرت عادتشکنی ما دارد. برای آنکه زندگی خوبی داشته باشیم باید سعی کنیم حتی عادات خوب خودمان را بشکنیم.
چهارمین مولفه زندگی خوب آشتی با اضداد یا مدارا است. عالمی که ما در آن زندگی میکنیم با تضاد و تفاوت ایجاد شده است. این تضاد و تفاوت باعث ایجاد زندگی شده است. تفاوتها لازمه زندگی انسانی هستند و بدون تفاوت حیات بشری به پایان میرسد. از نظر مولانا حتی غنای احوال ما در تفاوت احوال ما است.
آخرین نکته صلحطلبی است. این روزها هر جای جهان انسانها با هم میجنگند و بخش زیادی از نیروی انسانها از گذشته تا کنون در جنگ مصرف شده است. یکی از بزرگترین دشمنان زندگی همین جنگ است. وقتی انسانها با هم میجنگند زندگی در معرض خطر است و در مقابل، صلح پاسبان زندگی است. برای اینکه جهان به جای زیستنی تبدیل شود باید فرهنگ صلح را جانشین فرهنگ نزاع کنیم. مولانا از عاشقان صلح است و تلاش عظیمی برای ترویج فرهنگ صلح به کار گرفته است.
انتهای پیام