یا شهید می‌شویم یا شاهد آزادی فلسطین خواهیم بود + فیلم
کد خبر: 4180426
تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱۴۰۲ - ۱۱:۰۲
گزارش ایکنا از نشست هندیران به یاد دو شهید هنرمند غزه

یا شهید می‌شویم یا شاهد آزادی فلسطین خواهیم بود + فیلم

نشست ادبی و فرهنگی گروه بین‌المللی هندیران به بهانه شهیدان هنرمند جنایات اخیر غزه به ویژه دو شهیده «هبه کمال ابوندا » و «هبه زقوت» با حضور جمعی از شعرا و ادیبان ایران و جهان برگزار شد.

به گزارش ایکنا؛ شامگاه ۱۵ آبان، ویژه‌برنامه ادبی «شاعر شهید غزه» به یاد بانوی شهید «هبة ابو ندا» و دیگر هنرمندان شهید حملات اخیر رژیم جعلی اسرائیل به غزه با مدیریت علیرضا قزوه و اجرای سیدمسعود علوی‌تبار و به میزبانی گروه بین‌المللی هندیران برگزار شد.

سیدمسعود علوی‌تبار، شاعر و کارشناس تاریخ و تمدن ملل اسلامی در ابتدای این مراسم به معرفی شهید «هبة ابو ندا» و تاریخچه اشغال زادگاه پدری این شهید سخن گفت و افزود: «هبة کمال ابو ندا» در سال ۱۹۹۱ در مکه معظمه به دنیا آمد و در سن ۳۲ سالگی در بمباران باریکه غزه در شهر خان یونس به شهادت رسید.  زادگاه پدران هبة روستای «بیت جِرجا» در ۱۵ کیلومتری شمال شرقی نوار غزه در فلسطین بود که در سال ۱۹۴۸ توسط رژیم جعلی اسرائیل در طرحی از پیش آماده برای پاکسازی نژادی سرزمین فلسطین این روستا تخریب و کلیه ساکنان آن آواره شدند. از این روستا در حال حاظر ۳۲ خانواده در غزه زندگی می‌کنند، مثل خانواده‌های «ابو مطر»، «ابوعجرم»، «ابو حسنین» و خاندان «ابو ندا» که هبه از این خانواده بود.

علوی‌تبار در ادامه در بیان تألیفات این شهید و تشریح رمان «اکسیژن برای مردگان نیست» اظهار داشت: از جمله تألیفات هبة ابو ندا می‌توان به رمان «اکسیژن برای مردگان نیست» اشاره داشت، همچنین ایشان در سه مجموعه شعر به نام‌های «العصف المأکول»، «شاعر غزه» و «ابجدیة القید الأخیر» مشارکت داشته بود.

هبة ابو ندا درباره شخصیت محوری رمان «اکسیژن برای مردگان نیست»، با نام «آدم» گفته بود به گونه‌ای با این شخصیت آمیخته شده که تفکیک شخصیت من با او امکان ندارد. طلیعه این رمان جنایی و پلیسی است. معاون و دو وزیر ترور می‌شوند. شخصیت «آدم» برای پیدا کردن قاتلی ژلاتینی وارد می‌شود و بعد از آن داستان حالت سیاسی به خود می‌گیرد.

نویسنده در این اثر خلاقانه که نوشتن آن سه سال به طول انجامیده است با زبان تمثیل و خلق شخصیت‌هایی مانند «آدم» و «قاتل ژلاتینی»، فلسطین تحت اشغال را با همه رنج‌هایش روایت کرده است و نژادپرستی اشغالگران و جنایات آنان را به تصویر کشیده است. هبة تمام مفاهیم مد نظر خود را به‌وسیله شخصیت محوری داستان با نام «آدم» پیش می‌برد.

 امید دارم که  رمان «اکسیژن برای مردگان نیست» که در زمره کتاب‌های ادبیات مقاومت جای می‌گیرد به زودی در ایران به زبان فارسی ترجمه و منتشر شود.

پیش چشم مسجدالاقصی؛ شهادت می‌دهم نصر تو نزدیک است

یا شهید می‌شویم یا آزاد

علوی‌تبار ادامه داد: «هبة ابو ندا» تنها یک روز قبل از شهادتش در رثای دوستش «مریم سمیر»  که در بمباران غزه شهید شده بود، نوشت: «مریم از خستگی آسوده شد، برای همیشه آرام شد، متاسفم مریم، برای هر باری که با هم اختلاف داشتیم، خیلی متاسفم». و در آخرین پیام خود ساعتی قبل از شهادت به خدا سوگند یاد می‌کند: «که همگی یا شهید می‌شویم و یا شاهد آزادی خود خواهیم بود». بی‌تردید اگر ما بخواهیم معنای مقاومت اسلامی برای آزادی فلسطین را در یک جمله خلاصه کنیم همین جمله واپسین شهید هبة ابو ندا است و راهی سوم و یا میانه‌ای وجود ندارد.

این شاعر در بخش دیگری از سخنان خود به معرفی شهید دیگری از شهدای هنرمند اخیر غزه پرداخت و ادامه داد: از دیگر شهدای هنرمند و جوان غزه در روزهای اخیر شهید «هبة زقوت» نقاش ۳۹ ساله را می‌توان نام برد که جمعه ۱۳ اکتبر ۲۰۲۳ به همراه پسرش در غزه به شهادت رسید. در نقاشی‌های شهید «هبة زقوت» پر رنگی و استفاده از رنگ‌آمیزی‌های فراوان از عناصر اصلی آثار است. در این نقاشی‌ها فلسطین به عنوان، یک شخص، یک هویت، و به عنوان یک ماحرا نشان داده شده است. هبة در نمایشگاه‌های خارجی و داخلی بسیاری شرکت کرد و نمایشگاه انفرادی او با عنوان «فرزندان من در قرنطینه» در سال ۲۰۲۱ برگزار شد.

پیش چشم مسجدالاقصی؛ شهادت می‌دهم نصر تو نزدیک است

در نقاشی‌های او؛ وطن و فلسطین اجزای اصلی را تشکیل می‌دهند. در این آثار موقعیت‌های ترس، رنج، غم و مبارزه به موازات شادی، آفتاب و امید ترسیم شده‌اند.

علوی‌تبار در پایان بیان داشت: شدت بمباران‌های هولناک و بی‌رحمانه اخیر  رژیم صهیونیستی به گونه‌ای است که از تمام طیف‌ها و گروه‌ها می‌توان قربانیان متعدی را ذکر کرد. به عنوان مثال در جرگه هنرمندان علاوه بر شاعر شهید «هبة ابو ندا»، و نقاش شهید «هبة زقوت»، تعداد بسیاری دیگری از هنرمندان جوان فلسطین نیز به شهادت رسیده‌اند و این کشتار همچنان ادامه دارد. در شعر، شاعری چون «عمر فارس ابو شاويش»؛ در هنر دیوارنگاری و نقاشی دیواری «محمد سامى قريقه»؛ در  عکاسی و خبرنگاری «رشدی السراج»؛ در موسیقی «یوسف دوّاس» و... اشاره کرد که غریبانه در غزه این بزرگترین زندان روباز جهان به شهادت رسیده‌اند. به یقین بی‌گناهی این شهدای مظلوم غزه قوی‌تر از تمامی سلاح‌های کشتار جمعی صهیونیزم و امپریالیسم جهانی است.

در این برنامه شاعران و هنرمندانی همچون علیرضا قزوه، رضا اسماعیلی، محمدعلی یوسفی، سیدمسعود علوی‌‎تبار، مسعود ربانی، سیدحکیم بینش، سیدمهدی بنی‌هاشمی لنگرودی، نغمه مستشارنظامی، فاطمه عارف‌نژاد، فاطمه ناظری، خدیجه دیلمی، زهرا آراسته‌نیا، مریم فروزان‌کیا، مهسا ایمانی، سارا عبداللهی‌فر، زیبا فلاحی و صبا فیروزی حضور داشتند.

برخی از اشعار خوانده شده در این محفل را که در رثای شهادت شهید هبة ابو ندا و دیگر شهدای هنرمند غزه خوانده شد را با هم مرور می کنیم.

علیرضا قزوه

تو یا شهید می‌شوی و یا شهید می‌شوی

و هیچ کس شهادت تو را «وتو» نمی‌کند

و هیچ کس میان این همه شهید

توجهی به تو نمی‌کند

و حجله‌ای برای تو نمی‌زنند

چرا که کوچه‌ای برای حجله‌ای نمانده است

و حجله‌ها همین توئیت‌ها و شعرهاست

و حجله‌ها همین صدای ابرهاست

که داد می‌زنند یکصدا:

«هبة ابو ندا!»

تو یا شهید می‌شوی و یا شهید می‌شوی

و جشن مردگان رسیده است

و شادمانی غریب کودکان

و مرده‌ها در آسمان

به اشک بسته‌اند حجله تو را

«هبة ابو ندا!»

جهان نگاه می‌کند به تو

چقدر چشم‌هایت آشناست، آشنا

و من چقدر فکر روزهای رفته‌ام

و غرق گریه بود هفت روز هفته‌ام

و تو هنوز بی‌صدا

نگاه می‌کنی به ما

«هبة ابو ندا!»

رضا اسماعیلی

تو کلمات را

با سنگ‌هایی در مُشت

به خط مقدم فرستادی

انتفاضه

شعرهای تو بود

و «غزه»

با شعرهایت می‌جنگید

که ظلم را منفجر می‌کرد و

مظلوم را بیدار.

***

دختر فلسطین:«هبة ابو ندا»!

هم سنگرانت

«محمود درویش»

و «سمیح القاسم» منتظرند

شعر جدیدت را به جبهه بفرست.

به خدا قسم

یکی از همین روزها

پیروزی

از دروازه شعرهایت وارد می شود

و «غزه»، آزاد...

 

سیدمسعود علوی‌تبار

از غزه نیوش این صدا را

پیغام «هبة ابو ندا» را

با گریه در ابتدای قصه

دیدیم تمام انتها را

هستیم شهید یا در آخر

بینیم سپیده رها را

جز درد ز عشق ما نخواهیم

بشکن همه شیشه دوا را

این طایفه در نظر نگیرند

در عمر به بک نظر خدا را

اینگونه ستم ز کس نیاید

جز پرده‌دران بی‌حیا را

نشنیده کسی به شهر غزه

فریاد خدا خدا خدا را

بینید در آتشی فروزان

نالیدن طفل بی نوا را

بینید به زیر تلِ‌آوار

آوازه تلِ کشته‌ها را

از مرگ دگر نمی‌هراسیم

صد مرتبه کشته‌اند ما را

آنک به سر ستم چکانید

از جانب غزه ماشه‌ها را

درعطر نسیم صبح بینید

رقصیدن طره رها را

در پای تحقق آرزوئی است

بوئیدن خاک آشنا را

 

فاطمه عارف نژاد

به یاد «هبه زقوت»، بانوی نقاش فلسطینی که به همراه فرزندانش در غزه به شهادت رسید

سراپا ایده‌ام، از رنگ‌های تازه سرشارم

هزاران طرح نو پیچیده در طومار افکارم

دوباره می‌نشینم روبه‌روی بوم با لبخند

که از قول‌ قلم‌موها بگویم دوستت دارم…

پی‌کشف نشاط سابقم در شهر زیتون‌ها

به دنبال صدای خنده‌ها در کوچه‌بازارم

تمام روز وقف گنبد و گلدسته‌ات بودم

و حالا زیر نور شمع، سرگرم چمنزارم

سپید و سرخ و زرد و سبز، نقاشی به نقاشی

تویی روح تمام قاب‌های پرطرفدارم

تو می‌دانی که من -این با سکوت و خلوت آغشته-

چقدر از نعره‌های وحشی رگبار بیزارم

قلم را می‌فشارم چون سلاحی سرد در دستم

برایت ای وطن! در سنگرم مشغول پیکارم

به دیوار هزاران خانه ویرانه در غزه

هزاران تابلو از صبح پیروزی بدهکارم

بگو زیباترین سرخی که دیدی تابه حال این نیست؟!

ببین! دارم به خون در دشت‌هایت لاله می‌کارم

کنار بوم آخر… پیش چشم مسجدالاقصی…

شهادت می‌دهم نصر تو را با آخرین کارم…

 

سیدحکیم بینش

گفتی: «شب بخیر غزه!»

اما غزه تا صبح بمب‌ها را شمرد و شهدا را

کاش اتم فسفر نبود

کاش شعر می‌توانست جلو جنگ را بگیرد

راستی آخرین شعر را که می‌نوشتی به چه واژه‌هایی فکر می‌کردی؟

در میان آتش و خون چه واژه‌هایی به سراغ شاعر می‌آید؟

چه اندوهی در شب بخیر گفتنت بود

انگار می‌دانستی که قرار است آمار شهدا بیشتر

شعر شهادت است

و کلمه زنان غزه‌اند هبه ابو ندا

کلمه کودکان غزه‌‌اند

کلمه صدای الله و اکبر گردان عز الذین قسام است

کلمه مردم غزه است که شهید می‌شوند.

 

وحید ضیائی

هر ورقی که از کتاب گشوده‌ات

پلکی می‌زند به سوی ستارگان خدا

فصل تازه تولدی‌ست!

هر تکه از پیراهنت رمان نیمه تمامی بود

سوخته

از همان آغاز که زاده شدی

ما

خواهران بسیاری را بدرقه کردیم

به آبها که بی تن بودند

به صخره‌ها که بی‌کفن

و به دشت‌ها که قطعه قطعه

ما

خواهران بسیاری را به خاک سپردیم

که هنوز لبخند می‌زدند

هنوز چال گونه‌هاشان رنگ می‌داد

هنوز انگشت‌هاشان

از لاک مادر سرخ بود

ما

خواهران بسیاری را گریستیم

که از ایشان غباری مانده بود و نامی بی جغرافیا

شاید

 تو را دیده بودم

در جمع مغموم شاعرانی معصوم

از کرانه اندوه

شاید

 تو را شنیده بودم

در الفبای نزار بی‌کسی رودخانه ای شرقی

شاید

 با تو قدم زده بودیم

در سواحل خونی شعر

ما خواهران بسیاری را به شعر بخشیدیم

و شعر شکل کبوترهای حرم بود

درد می‌کشد دقیقه

که زنی

درد می‌کشد ثانیه

که شاعری

درد می‌کشد سال

در نقشه‌ای گم شده / غصب شده / سوخته

درد می‌کشد این مادری که تو را دوباره می‌آورد

تو را

که کلمه‌ای از زنان عربی

و تنهاتر از ایشان در گریستن کلمات

با تو قدم خواهم زد در معبر موعود

تو برایم از رمان تازه‌ات می‌گویی

من از تاریخ گله می‌کنم

و زخم زمین

خوب می‌شود خواهر ... خوب می‌شود...

آسوده بخواب خواهر!

 

زهرا میریان کرمی

آتش بمب‌ها و بمب‌افکن‌ها

تو را خاموش نکرده است

کلامت شعله‌ور است

در تمام جهان

می‌سوزد و می‌سوزاند

 تو تا همیشه

امید و آزادی را

چونان هوایی پاک

 فریاد زده‌ای

آری چه زیبا!

 که

«اکسیژن برای مردگان نیست»

هبه ابوندا!

دختر غزه!

دختر امید و آزادی!

ما چون تو

یقین داریم

که

فلسطین آزاد خواهد شد.

 

زهرا آراسته‌نیا

گفتند مجرم نیست هرکس که هنر دارد

حالا سکوت تلخ‌شان رنگی ز شر دارد

تو شاعری کردی و عمری قصه‌ها گفتی

خونت چکیده پس یکی‌شان بانگ بردارد!

اهل هنر بودی ولیکن اهلی شر نه

در سمت حق بودن عزیزم دردسر دارد

هر خانه در غزه برایت بیت شعری شد

خانه برای شاعران قدری دگر دارد

با خون نوشتی آخرین ابیات شعرت را

انسانیت در این زمان خون جگر دارد

غصه نخور که قصه‌گو پایان خوبی را

قطعا برای قصه‌تان در زیر سر دارد

 

خدیجه دیلمی

هبه ابو ندای  فلسطین است

آری زنی فدای فلسطین است

دیگر برای مرده هوایی نیست

وقتی زنی صدای فلسطین است

 

سید مهدی بنی هاشمی لنگرودی

از غم خاک و خانه و میهن قلب شاعر دوباره صدچاک است

حیف اما به جای محفل شعر زیر انبوهی از غم و خاک است

شعرهایی که رفت و گفته نشد چه غزل ها نخوانده مدفون شد

آخرین شعر او شهادت بود قافیه های این غزل خون شد

موشکی خورده بین ابیاتش وزن اشعار او شده درهم

میچکد از ترانه هایش خون میچکد از ترانه هایش غم

حرف‌هایی که خاک و مدفون شد در میان زمین اجدادی

میشود بیت بیت شعر او شعر آهنگ روز آزادی

در میان سکوت این دنیا چه نفس‌ها که می‌شود خاموش

سازمان ملل ولی خواب است سازمان ملل ولی بیهوش

مثل برگ درخت می‌ریزند جسم‌ها در هوای این پاییز

سازمان حمایت از زن‌ها یک مترسک میان این جالیز

آه از داغ مردم غزه آه از خانه‌ای که شد ویران

آه از ظلم و ظالم و تبعیض آه از فرق غزه با اوکراین

آه از سانسورِ شدید خبر آه از حیله‌های این دشمن

تو کجا مانده ای در این میدان؟ سمت حق یا که سمت اهریمن؟

 

سارا عبداللهی‌فر

در تاریکی شهر

چه غریبانه

صدای فریاد سنگ

و شمیم واژه‌های شعرت

بر تن‌های بی سر

چون شیشه عطری که سرش گم شده باشد

پیچید.

 

محمدعلی یوسفی

تو‌ گفته‌ای به قاتلان کودکان

که دستشان به خونشان شده عیان

که چنگ خون چکانتان ز جسم ما

درآورید جانیان بی حیا۱

رها کنید بال ما رها کنید۲

به اشک کودکانه اعتنا کنید

برای زندگان هوا پر از دم است

برای مردگان ولی هوا کم است۳

ابو ندا تو شعر فتح خوانده‌ای

برای مرگ منتظر نمانده‌ای

قسم به تو قسم به شعر ناب تو

 به راه تو به شعر انقلاب تو

به خون تو به پاره‌های شعر تو

به سرخی شراره‌های شعر تو

تو شعر غزه‌ای هبه ابو ندا

تو شیر شرزه‌ای هبه ابو ندا

تو رفته‌ای به اوج آسمان هبه

نوشته‌ای دوباره داستان هبه

تو رفته‌ای ولی به یاری خدا

نجات می‌دهیم قدس و غزه را

۱- هبه ابوندا در مقدمه کتاب «اکسیژن برای مردگان نیست»:

 «چنگال‌هایتان را از گوشت ما بیرون بکشید»

۲- هبه ابوندا در مقدمه کتاب «اکسیژن برای مردگان نیست»:

«گریبان بال‌هایمان را رها کنید…»

۳- اشاره به کتاب هبه ابو ندا به نام «اکسیژن برای مردگان نیست»

 

زیبا فلاحی

هنر رزم تو

خواهرم

شلیک خلاقیت

واقعیت زندگی فلسطین

آرایش تاکتیکی کلمات آثارت:

شهادت؛ امنیت

 

صبا فیروزی

فرقی نمی‌کند

شمال باشی یا جنوب غزه

اینجا هوا عالی‌ست

درختان سبز و سر به فلک کشیده

و کودکان شاد و خندانند

من یکی‌یکی آنها را در آغوش می‌گیرم

برای‌شان شعر می‌خوانم

قصه می‌گویم

و هنوز هر روز

بازی «عرب یهود» می‌کنیم

آبنبات‌های رنگی می‌خوریم

می‌خندیم، می‌دویم

و مرگ اسرائیل را جشن می‌گیریم

اینجا همه چیز عالیست ...

انتهای پیام
captcha