نقد مبنای دکتر سروش برای محدودسازی قلمرو دین
کد خبر: 4160838
تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۳:۰۲
ابوالفضل ساجدی بیان کرد:

نقد مبنای دکتر سروش برای محدودسازی قلمرو دین

استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ضمن اشاره به اینکه دکتر سروش در بحث قلمرو دین معتقد به محدودسازی دین به عرصه فردی است، به نقد مبانی این دیدگاه پرداخت.

به گزارش ایکنا، نشست «دین و مسئله عرفی‌سازی» امروز 16 مرداد در مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد.

در این نشست حجت‌الاسلام والمسلمین ابوالفضل ساجدی، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، سخنرانی کرد که در ادامه گزیده آن را می‌خوانید؛

عرفی شدن معانی مختلفی دارد که شاید فرصت ورود به تعریف انواع عرفی شدن دین را نداشته باشیم. مقالات و آثار خوبی در این باره نوشته شده ولی برخی دیدگاه‌ها در تعریف عرفی شدن به محو دین، برخی به دگردیسی و تغییر شکل دین، برخی به جایگزین کردن دین با معنویت‌های نوپدید و برخی به تلقی حاشیه‌نشینی از دین برمی‌گردد. اینها تلقی‌های مختلفی است که در باب عرفی شدن دین مطرح می‌شود.

چیزی که می‌خواهیم به آن بپردازیم تفکیک دین از سیاست است؛ یعنی جدا شدن دین از قلمرو حکومتی و اجتماعی و به یک معنا محدود شدن دین به عرصه فردی. این یکی از تحولاتی است که در دگردیسی دین مطرح می‌شود. این معنا در کشور ما رواج دارد و روشنفکران بسیاری در این‌باره صحبت کرده‌اند. معمولاً با تکیه بر تفاوت در قلمرو، روش و اهداف بحث را انجام دادند. من به دیدگاه دکتر سروش می‌پردازم. ایشان از اولین روشنفکرانی است که در دهه‌های اخیر نامشان بیشتر بر سر زبان‌ها بوده است.

شرط ورود دین به عرصه حکومت از نظر سروش

ایشان در بحث قلمرو دین معتقد است به محدودسازی دین به عرصه فردی و دلایلی ذکر می‌کند. از جمله دلایلی که برای محدودسازی ذکر می‌کند اقتضای نوع انتظار بشر از دین است. ایشان می‌گوید فهم متون دینی در گرو تعیین انتظارات ما از دین است و نه برعکس؛ یعنی اول باید انتظارمان را از دین تعیین کنیم، بعد سراغ فهم دین برویم نه اینکه اول دین را بفهمیم بعد ببینیم دین از ما چه انتظاری دارد. ایشان ورود دین به عرصه حکومت را در گرو امکان انتظار سخن حکومتی از دین می‌دانند.

عبارت ایشان این است انتظار ما از دین یعنی تبیین اینکه دین چه می‌تواند بکند و این امر منوط به تبیین گوهر دین است. پس دو چیز انتظار ما را از دین روشن می‌کند یکی گوهر دین و دیگری نیازهای اساسی که به خاطر آن سراغ دین می‌رویم. بر اساس آن نیاز می‌توانیم تعیین کنیم که از دین باید چه انتظاری داشته باشیم. ایشان می‌گوید نیاز اساسی ما به دین یک نیاز روانی است که در جای دیگر برآورده نمی‌شود. پس در تبیین انتظارات ما از دین تبیین دو امر ضرورت دارد؛ یکی گوهر دین و دوم آن دسته از نیاز‌های اصیل آدمی است که جای دیگری اشباع نمی‌شود. تبیین این دو نیز خارج از دین صورت می‌گیرد. این خلاصه مطالب دکتر سروش است.

سخنان ایشان از چند مقدمه و یک نتیجه تشکیل می‌شود؛ مقدمه اول اینکه کشف قلمرو دین در گرو نوع انتظار بشر از دین است. مقدمه دوم این است که تعیین نوع انتظار در گرو شناخت گوهر دین و نوع نیازی است که باید هر دو خارج از دین بررسی شود. پس برای تعیین قلمرو دین نمی‌توانیم از روش درون‌دینی استفاده کنیم و باید به سراغ گوهر دین برویم که ارتباط با خداست و ارتباط با خدا کاملاً امری فردی است. همچنین باید به سراغ نیازهای اصیل برویم که نیاز روانی است و از طریق عقل و تجربه تأمین نمی‌شود و آن نیاز به پرستش یک موجود مقدس است.

نقد دیدگاه سروش درباره روش فهم دین

آیا سخن دکتر سروش قابل پذیرش است یا نه؟ ایشان می‌گوید فهم متون دینی در گرو انتظارات ما از دین است نه برعکس. اگر این‌طور باشد، اول باید انتظاراتمان را در بیرون درست کنیم و بعد سراغ دین برویم. اگر واقعاً این‌طور باشد؛ یعنی انتظارات ما از یک متن تعیین‌کننده معنای متن است، این اختصاص به دین ندارد و شامل هر متنی می‌شود و طبیعتاً نمی‌توان این سخن را پذیرفت. باید در فهم متن قواعدی را رعایت کنیم، ولی این‌طور نیست که فهم متن صد درصد معطوف به انتظار ما باشد. مثلاً اگر ما انتظار اباحه‌گری داریم از ادله حرمت غیبت و تهمت، جواز غیبت و تهمت را بفهمم. این‌گونه نیست که انتظار ما از متن بر فهم ما اثر بگذارد. انتظار از یک متن اینقدر بی‌حد و مرز نیست که به نحو وابستگی تام اثرگذار باشد و ما نمی‌توانیم هر چیزی را بر آموزه‌های دینی تحمیل کنیم. متون دینی پیام دارند و دعاوی دارند که صرف نظر از نوع انتظار ماست.

مقدمه دوم ایشان این بود که تعیین نوع انتظار ما از دین در گروه شناخت گوهر دین و نیازهای اصیل است. آیا این مقدمه قابل پذیرش است؟ خیر، این هم قابل پذیرش نیست. ما از ایشان می‌پرسیم منظور شما از گوهر دین چیست؟ آیا منظورتان عنصر مشترک همه ادیان است؟ این قابل پذیرش نیست، چون جنس مشترکی بر همه ادیان اطلاق نمی‌شود. لذا اگر بخواهیم سراغ گوهر دین برویم باید سراغ گوهر دین حق برویم.

اگر منظور شما از گوهر دین، عنصر مشترک ادیان الهی باشد در اینجا گوهر دین قابل قبول است، ولی معنایی که از گوهر و صدف دین مورد نظر ایشان است قابل پذیرش نیست چون تقرب به خدا گوهر و هدف دین است، ولی این هدف نیاز به مقدمه دارد یعنی دین به ما می‌آموزد چطور به این هدف دست یابید و راه رسیدن به این گوهر را به ما یاد می‌دهد که برخی از این مقدمات فردی و برخی اجتماعی است و صرف اعمال فردی نمی‌تواند انسان را به گوهر دین، که تقرب به خداست، برساند.

انتهای پیام
captcha